کد خبر: 1092247
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۴۰۱ - ۲۲:۰۱
گفت‌وگوی «جوان» با پسر عموی شهید مدافع حرم لشکر فاطمیون نجیب‌الله قربانی
برای زیارت حرم‌امام‌رضا (ع) و حضرت‌معصومه (س) و کسب لقمه‌ای نان حلال به ایران آمده بود، اما همین که از اوضاع و احوال سوریه و تعدی تکفیری‌ها به حرمین شریفین مطلع شد، تصمیم گرفت راهی سوریه شود.
صغری خیل‌فرهنگ

برای زیارت حرم‌امام‌رضا (ع) و حضرت‌معصومه (س) و کسب لقمه‌ای نان حلال به ایران آمده بود، اما همین که از اوضاع و احوال سوریه و تعدی تکفیری‌ها به حرمین شریفین مطلع شد، تصمیم گرفت راهی سوریه شود. موضوع را با پسر عمویش کاکا محمد عیسی مطرح کرد و بعد از صلاح و مشورت راهی شد. «نجیب‌الله قربانی» در چهارمین روز از فروردین ۱۳۹۵ در راه عشق به اهل بیت (س) به شهادت رسید و آسمانی شد. در ادامه همکلامی ما را با پسر عمویس محمد عیسی احمدی پیش‌رو دارید.
شما قبل از نجیب به ایران آمده بودید؟
بله. من طلبه مقطع کارشناسی ارشد حوزه علمیه هستم. سال ۹۴ که نجیب‌الله با اجازه پدر و مادرش به ایران آمد من اینجا بودم و وقتی با من تماس گرفت به دیدارش رفتم. به شوخی گفتم اگر بدون اجازه پدر و مادرت به ایران آمده‌ای، من تو را بر‌می‌گردانم. ایشان هم در پاسخ گفت: نه من با اجازه خانواده‌ام آمده‌ام. آن زمان شغل خاصی نداشت. اول گفت به نیت زیارت حرم امام‌رضا (ع) وحضرت معصومه (س) آمده‌ام و بعد هم به دنبال یک لقمه نان حلال. نجیب‌الله کارگری می‌کرد تا بتواند رزق حلالی کسب کند، مجرد بود. افغانستان شرایط خوبی نداشت. برای همین آمده بود تا با دستمزدی که از کار در اینجا می‌گیرد، خانواده‌اش را در تأمین معاش یاری کند.

کمی از شهید بگویید، چه شاخصه اخلاقی در وجودش بود؟
نجیب‌الله وقتی به ایران آمد، دوران راهنمایی را به پایان رسانده بود. پیش من هم درس خواند و کمی ادامه تحصیل داد، اما اطلاعاتش به لحاظ عقاید و باور‌های دینی بسیار قابل تأمل بود. دانسته‌هایش در زمینه علوم دینی خیلی خوب بود. او در افغانستان این دروس را خوانده بود و بسیار هم با ذکاوت بود. نجیب‌الله همچون نامش بسیار نجیب، خوش اخلاق و مؤدب بود و شجاعت زیادی هم داشت.
چه شد کار و زندگی‌اش را رها کرد و به سوریه رفت؟
نجیب‌الله ارادت زیادی به اهل بیت (ع) داشت. همین ارادتش به اهل بیت و امام رضا (ع) او را به ایران کشاند و همین عشق او را تا سوریه رهنمون کرد.
نجیب‌الله کمی بعد از حضور در ایران وقتی با بچه‌های لشکر فاطمیون و همشهری‌هایی که راهی سوریه شده بودند، آشنا شد و تصمیم گرفت، برود. همان زمان با من تماس گرفت و به من گفت کاکا من می‌خواهم به سوریه بروم، نظر شما چیست؟
من خودم طلبه هستم. هرکسی که این راه و هدف را انتخاب کرده باشد، نمی‌توانم پشیمان کنم. برای همین تا جایی که می‌دانستم و می‌توانستم شرایط آنجا را برای نجیب‌الله شرح دادم و از هدف جبهه مقاومت و موقعیت بچه‌های فاطمیون برایش گفتم و در آخر هم تصمیم را به خودش واگذار کردم و گفتم، الحمدلله کوچک نیستی و می‌توانی مسیر درست را انتخاب کنی. نجیب‌الله زمان اعزام و تشکیل پرونده با من تماس گرفت و گفت: تصمیم قطعی‌ام را گرفتم که همراه بچه‌های فاطمیون برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) بروم. چون همه هستی ما قرآن و اسلام است. من به عنوان یک سرباز کوچک می‌روم و هر چه که خدا بخواهد همان می‌شود و بعد هم راهی شد. اولین مرتبه سه ماه در منطقه ماند. آن زمان من به افغانستان رفته بودم تا با پدر، مادرم و اقوام دیدار کنم. وقتی به ایران آمدم او هم از سوریه برگشته بود و به زیارت حرم حضرت معصومه (س) رفته بود. بامن تماس گرفت و از من خواست آدرس را برایش ارسال کنم تا به منزل ما بیاید. خیلی خوشحال شدیم و منتظر آمدنش بودیم، اما خبری از او نشد. مجدداً با نجیب تماس گرفتم و گفت باید همراه با بچه‌ها به تهران بازگردد تا راهی سوریه شود. گفت نمی‌توانم دوستان را تنها بگذارم، با آن‌ها آمده‌ام و با همان‌ها هم برمی‌گردم و همین شد که برای دومین بار به سوریه رفت.

بعد از اعزام‌هایش به منطقه با شما تماس می‌گرفت؟
وقتی راهی می‌شد هر زمانی که می‌توانست با من و خانواده‌اش در افغانستان تماس می‌گرفت و از احوالات خودش می‌گفت. با افتخار از سربازی حرم‌آل‌الله صحبت می‌کرد و خانواده‌اش را این‌گونه دلداری می‌داد و آن‌ها هم به وجود چنین فرزندی افتخار می‌کردند، اما کمی بعد از اعزام دوم، خبری از او نشد. از طریق دوستان و بچه‌های فاطمیون پیگیری کردم و به نتیجه‌ای نرسیدم و نهایتاً متوجه شدم اتفاقی برایش افتاده است.

از چه طریقی متوجه شهادت ایشان شدید؟
نجیب‌الله قبل از اعزام آدرس و شماره تماس من را به بچه‌های فاطمیون داده بود. آن‌ها هم با من تماس گرفتند و خبر شهادتش را دادند. مدتی هم طول کشید تا پیکرش را برای ما آوردند. من با پدر و مادر شهید تماس گرفتم و موضوع را با آن‌ها گفتم. خانواده شهید اگرچه دلتنگ فرزندشان بودند، اما از اینکه نجیب در این مسیر و در راه اهل بیت (ع) به شهادت رسیده بود، رضایت داشتند. من از آن‌ها برای تدفین شهید در ایران اجازه گرفتم. انتقال پیکر به افغانستان اصلاً ممکن نبود. برای همین بعد از اجازه خانواده پیکر شهید نجیب‌الله را در قطعه ۵۰ بهشت زهرا (س) دفن کردیم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار