سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: این روزها، پزشکان و روانشناسان مدام از تأثیرات منفی تنهایی بر سلامت میگویند، ولی هیچ تشخیص پزشکی یا دارویی برای تنهایی وجود ندارد. اگر برای مشکلات دیگری مانند افسردگی و اضطراب درمانهای دارویی وجود دارد، چرا برای تنهایی وجود نداشته باشد؟ عجله نکنید، ماجرا کمتر از آنچه به نظر میرسد علمی تخیلی است. گروهی از پژوهشگران همین حالا سرگرم تحقیقاتی هستند که هدفشان تولید «قرص ضد تنهایی» است. آیا چنین قرصی به تنهایی پایان خواهد داد؟
لارا انتیس (Laura Entis) نویسندهای که تمرکزش بر موضوعات سلامتی در مقالهای که در وبسایت گاردین منتشر کرده به این موضوع پرداخته است. وبسایت ترجمان نیز برگردان مطلب را با ترجمه علی امیری منتشر کرده است. خلاصه مطلب را در ادامه میخوانید..
تنهایی قسمتی از وضعیت بشری است. علامت هشداری غریزی مثل گرسنگی یا تشنگی که میگوید باید دنبال یکی از منابع اصلی بگردیم: «ارتباط.». میلیونها سال تکامل ما را به نحوی شکل داده است تا موجوداتی باشیم که درست همانطور که به آب و غذا نیازمندیم، به پیوندهای اجتماعی نیاز داشته باشیم. با این حال، ما به صورت فزایندهای خود را منزویتر مییابیم. تنهایی دیگر محرکی آن اندازه قدرتمند نیست تا ما را وادارد که خود را از انبارهای تنهایی آفریده زندگی مدرن آزاد کنیم. درست همانند عشق سیریناپذیری که به غذاهای پرکالری داریم، آنچه زمانی ابزاری برای انطباق بود چنان با زندگیمان ناهماهنگ شده است که دارد باعث یک «اپیدمی» میشود. جان کاسیوپو، عصبشناسی که دردهای اجتماعی را مطالعه میکرد و در مارس ۲۰۱۸ چشم از جهان فروبست، در کتابش به نام «تنهایی» مینویسد: «جوامع غربی معاشرتیبودن انسان را از یک ضرورت به یک امر اتفاقی تنزیل درجه دادهاند.»
مشکل اینجاست که تنهایی مزمن فقط باعث احساس وحشت در وجود شما نمیشود، بلکه برای وجودتان نیز وحشتناک هست. تنهایی خطر ابتلای ما به مجموعهای از اختلالات سلامتی از قبیل بیماریهای قلبی عروقی، بیماریهای مرتبط با زوال عقل، کاهش توانایی شناختی و سرطان را بالا میبرد. همچنین سیستم دفاعی بدن را تضعیف کرده و ما را در برابر عفونتها آسیبپذیرتر میکند. استفانی کاسیوپو، مدیر آزمایشگاه برین داینامیکس در دانشکده پزشکی پریتزکر در دانشگاه شیکاگو، میگوید که حتی تنهایی موقعیتی، اگر به آن رسیدگی نشود، میتواند منجر به وضعیت ثابت سفتوسختی شود که ساختارها و فرآیندهای مغزی را تغییر میدهد. تنهایی، برخلاف افسردگی و اضطراب، شکل بالینی شناختهشدهای ندارد؛ هیچ تشخیص پزشکی یا درمانی برای احساس انزوای مزمن وجود ندارد. استفانی میگوید: «اگر شما احساس ارزشمندی کنید و زندگی هدفمندی داشته باشید، کمتر احساس تنهایی خواهید کرد.»
تعدادی آزمایش بالینی- به رهبری استفانی و دیگران- هم اینک در جریان است و هدف از آنها کشف شیوههایی است که تنهایی مزمن باعث دگرگونی مغز و همچنین برپایی آشوب در سیستم عصبی میشود. اگر برای دردهای اجتماعی دیگری مانند افسردگی و اضطراب درمانهای دارویی وجود دارد، چرا برای تنهایی وجود نداشته باشد؟ تنهایی مانند افسردگی و اضطراب قسمت جهان شمول تجربه بشری است. برخلاف افسردگی و اضطراب، تنهایی شکل بالینی شناختهشدهای ندارد. برای احساس تنهایی مزمن تشخیص پزشکی یا درمانی موجود نیست. بهزعم استفانی کاسیوپو، تنهایی نتیجه تعامل آن علائم زیستی که ما را وادار میکنند تا بهسوی دیگران برویم، با ذهنی کژکار است که همهجا خطر اجتماعی را ادراک میکند. تمرکز او بر مداخلهای امیدبخش است: نورواستروئیدی به نام پرگننولون که ثابت شده میتواند اختلالات مرتبط با استرس را بهبود بخشیده و فراهشیاری در مغز را کاهش دهد؛ فراهشیاری زمانی به وجود میآید که شخص در معرض تهدیدهای اجتماعی است. هدف کاسیوپو این نیست که افراد بهکلی احساس تنهایی نکنند، بلکه مداخله در شیوههایی است که تنهایی روی مغز و بدن تأثیر میگذارد.
زوج کاسیوپو پس از آنکه آزمایشهای پیشابالینی نشان دادند که این ترکیب میتواند با برخی تغییرات زیستی مرتبط با تنهایی در مغز مقابله کند و همچنین انسانها بهخوبی آن را تحمل میکنند، تمرکز بر پرگننولون و آلوپرگنانولون را آغاز کردند. برخی داروهای ضدافسردگی تأثیر مشابهی دارند، اما عوارض جانبی نامطلوبی مانند خوابآلودگی، حالت تهوع و بیخوابی به همراه دارند. استفانی میگوید: «اگر بتوانیم با موفقیت سیستم هشدار در مغز افراد تنها را خفیف کنیم، آنگاه میتوانیم باعث اتصال دوباره آنها به دیگران بهجای فاصلهگرفتن از آنها شویم.» این پایه جدیدترین مطالعه اوست که در آن، پژوهشگران مقدار ۴۰۰ میلیگرم پرگننولون خوراکی به افراد تنها، اما از سایر لحاظ سالم دادند. این آزمایش از ماه مه سال ۲۰۱۷ تا ژوئن ۲۰۱۹ ادامه داشت؛ استفانی و گروهش اکنون در فرآیند تحلیل دادههای آن هستند. او محتاطانه خوشبین است که نتایج نشان دهند تنهایی ادراکشده در میان افرادی که پرگننولون دریافت کردهاند، در مقابل افرادی که داروی تلقینی گرفتهاند، بهنحو چشمگیری کاهش یافته است. میگوید: «برای من اندازه تأثیری که یافتهها نشان میدهند جالب است.»
زوج کاسیوپو، به اتفاق هم در سال ۲۰۱۶ مروری بر درمانهای دارویی نوشتند که به بررسی امکان دادن هورمون اوکسی توسین به افراد به قصد مبارزه با تنهایی مزمن میپرداخت. به نوشته نویسندگان، ثابت شده است که آزاد شدن هورمون اوکسیتوسین در انسانها «رفتارهای اجتماعدوستانه، احساس وابستگی و اعتماد را تقویت میکند.» به گفته استفانی کاسیوپو درست همانطور که تشنگی علامتی است مبنی بر اینکه شما دچار کم آبی شدهاید، تنهایی نیز نشاندهنده این است هم اینک از فقدان رابطه رنج میبرید. این درست که بسیاری از ما موفق میشویم خود را از چاه تنهایی بالا بکشیم، اما او استدلال میکند که ما کماکان میتوانیم از مزایای مداخله پزشکی برای جلوگیری از سقوط به انزوای اجتماعی بهرهمند شویم.
جولین هولتلونستاد، روانشناسی در دانشگاه بریگهم یانگ که درباره انزوای اجتماعی مطالعه کرده است، میگوید: «به نظرم باید درباره اختلال دانستن تنهایی محتاط باشیم و در عوض به آن به چشم چیزی نگاه کنیم که همهمان به آن احتیاج داریم: رابطه اجتماعی.» این به نظر بسیاری از افراد احتمالاً مفیدتر است که رابطه اجتماعی را همچون بخش جداییناپذیری از سلامت جسمانی و عاطفی خود ببینیم؛ مسئلهای که میتواند ازطریق تنظیمات سبک زندگی بهبود یابد. فناوری ضرورت و ناراحتی تعامل با سایر ابنای بشر را از زندگیها تراشیده است: میتوانیم از خانه کار کنیم، آنلاین خواروبار سفارش دهیم و از روی تخت فیلم تماشا کنیم. طراحی زندگی مدرن به نحوی بوده است تا ما را از یکدیگر منفک کند و شمار روشهای برای این کار آن سر را به دوران میاندازد. با چنین موانع مشهودی بر سر راه اتصال، به نظر نمیرسد که جستوجوی راهحلی دارویی ارزشی داشته باشد. بینبریج میگوید: «ما جامعهای به شدت دارو زده و در خلسه هستیم.» او در زندگی خودش به تنهایی همچون مشکلی که باید آن را حل کرد، نمینگرد، بلکه آن را همچون وضعیتی دوپهلو میبیند که به تجربه اجتماعی بودنش در جهانی تکهتکه عمق میبخشد.
دستکم فعلاً راهبردهایی غیردارویی باقی ماندهاند که میتوان به آنها متوسل شد. اگر درد انزوای اجتماعی را احساس میکنید؛ اما یک نظام حمایتی دارید، در میان گذاشتن نیازتان با نزدیکترین افراد میتواند سودمند باشد. همچنین جستوجوی فعالانه معنا برای زندگیتان کمک میکند، خواه از طریق پیوستن به سازمانهای داوطلبی، خواه یک جنبش یا گروهی مذهبی. کول میگوید دستکم در ابتدا این کار بیشتر برای یافتن هدف و شرکتکردن در چیزی بزرگتر از خودتان است تا ملاقات با دیگران. استفانی کاسیوپو در پیشبرد کاری که با همسرش جان شروع کرده بود، هدف بزرگتری یافته است. او اخیراً نقل قولی شنیده که در خاطرش مانده است: میگوید «موتزارت نمرد؛ بدل به موسیقی شد. من باور دارم که شوهرم نمرده است؛ او بدل به نظریه شده است. من دارم این نظریه را به کار میبندم.»