سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: «تنها زمانی به درجهای قابل قبول از مدیریت بحران نائل خواهیم آمد که پیشگیری قبل از درمان را سرلوحه کار خود قرار دهیم.»
بحرانهای زندگی همیشه و در هر برههای از تاریخ چه در ابعاد فردی و چه اجتماعی خالی از پند نبودهاند، البته در حال حاضر به این اشاره نمیکنیم که در آینده نهچندان دور از این پندها درس عبرتی گرفته میشود یا خیر، چون بشر- البته نه تمام انواع بشر- علاوه بر حافظه تاریخی ضعیف، حافظه درس عبرتی ضعیفی هم دارد.
بحرانها نیز انواع گوناگونی دارند: بحران نوع یک که سرزده و بیهیچ خبری خودش را در دامان ما میاندازد و بحران نوع دو که از یک ماه قبل انگشتش را بر زنگ خانهات میگذارد و آنقدر آن را فشار میدهد تا مطمئن شود زنگ سوخته است، درست مانند صاحبخانهای که از یک ماه مانده به اتمام قراردادِ اجاره خانه، برای شما زنگ خطر را به صدا درمیآورد.
این روزها ما همگی در حال دست و پنجه نرم کردن با بحران نوع دوم و متأسفانه به اجبار در حال صرف انرژی بیش از اندازهای برای مواجهه با این بحران هستیم، خسارتی بیش از آنچه باید در این مسیر متحمل شده و هنوز هم در حال خسارت دادن در این راستا هستیم؛ و تنها دلیل این اتفاق را میتوان پیشگیری نکردن قبل از درمان دانست. پیشگیری کردن به آن معنا نیست که شما صد در صد از آسیبها در امان میمانید بلکه به آن معناست که حتی اگر متحمل ضرر و زیان شدید کمترین خسارت را میدهید.
متأسفانه «پیشگیری بهتر از درمان» برای ما همچنان به عنوان یک شعار صرفاً زیبا مطرح است.
پذیرایی از آورندگان سوغات کرونا!
درست زمانی که تمامی خطوط هوایی دنیا برای مصون ماندن از مهمان ناخوانده این روزها بر روی آن بسته شده بود، ما به واسطه ضعف مدیریتی در کنترل انسانهای خوشخیال یا شاید، تأکیدی این بار نابجا بر روحیه مهماننوازانه ایرانی، در را روی این مهمان سرکش چارطاق گشودیم، در این زمان قطع بهیقین تصور میکردیم که اتفاقات بد و بیماری برای همسایه است یا شاید خودمان را «آیرون من» یا یکی از شخصیتهای فیلم قهرمانان تصور میکردیم. آیا متولیان امر و پذیراییکنندگان از سوغات کرونا در این بین به بقیه افراد جامعه هم فکر میکردند؟! به همان کسانی که بهواسطه موقعیت اقتصادی ضعیف، دسترسی نداشتن به امکانات و یا ضعف بدنی و داشتن بیماریهای عفونی یا بیماریهایی که آنها را در قبال ویروسها آسیبپذیرتر میسازد.
داستان همیشگیِ مدیریت ناکارآمد
ویروس آمد و کار از کار گذشت، ولی درس عبرتی نشد و یک روحیه دیگر به اسم خودخواهی خودش را بروز داد. در این روزها شاهد بودیم که ماسک در بازار نایاب شده بود و قیمت یک ماسک استاندارد با دو کیلو موز برابری میکرد، در همین حال خبر رسید که مدیران در تلاش برای افزایش تولیدات بهداشتی کشور هستند و تولیدات به ۳۰۰ برابر حالت عادی خود رسیده است! پس ماسکهای تولیدی کجا میرفتند؟ درست زمانی که مردم به لوازم بهداشتی نیاز بیشتری داشتند عدهای سودجو آن را احتکار کردند تا با قیمت گزافی به فروش برسانند. مدیریت زیباست، ولی یک مدیر موظف است هر کاری از صفر تا صد آن را مدیریت کند. از تولید گرفته تا عرضه، در غیر این صورت زحمات آن مدیر زایل میشود. همچنین عملکردهای مدیران ارگانهای مختلف باید در یک راستا و همسو باشد، نه آنکه یک قسمت وظایفش را به نحو احسن به انجام برساند و ارگانی دیگر به دلیل ضعف عملکرد علاوه بر به انجام نرساندن وظایف خودش عملکرد سایر قسمتها را نیز تحتالشعاع قرار دهد. متأسفانه این روزها مدام شاهد هستیم که قیف هست، قیر نیست یا قیر هست، قیف نیست و زمانی این دو در یک راستا عمل میکنند که دیگر کار از کار گذشته و نه دیگر نیازی به قیف است نه قیر و این تنها از ضعف مدیریتی ناشی میشود.
عبرتهای کرونا برای ما
زمانی که باید ماسک به حد کافی بود و به مردم به جد هشدار داده میشد همه چیز خنده خندهکنان گذشت تا ویروس بهحدی از پیشرفت خود رسید که به تعطیلی اجباری واحدهای آموزشی، اداری و تجاری برای کنترل کردن و مهار پیشرفت آن منتهی شد و در قبال آن خیلیهایمان خانهنشین شدیم.
البته در حال حاضر خانهنشینی بهترین فرصت است که ذهن و مَنشِ خود را با فیلم خوب دیدن و کتاب خواندن اصلاح کنیم و دانش، فرهنگ و میزان درکمان را بالا ببریم تا در بحرانهای بعد لااقل به اعضای خانواده خودمان رحم کنیم حتی میتوان به آن بهعنوان زمان خودسازی نگاه کرد.
این اپیدمی و خانهنشینی و تعطیلات خیلی چیزها را به ما نشان داد، فرق بین آدمهای مسئول و بیمسئولیت، کسانی که گذشت میکنند و آنهایی که هر کاری را برای رسیدن به مقاصدشان انجام میدهند. این تفاوتها را آشکارا دیدیم و میبینیم و لمس میکنیم، چون با فرصت و آرامش و ذهن باز شاهد ماجرا هستیم. این خانه نشینیها همچنین به ما نشان داد که تا به امروز خیلی از سفرها و رفت و آمدهای روزمره ما بیهوده بوده و با استفاده از اینترنت و تکنولوژی کارهایمان قابل انجام است، در خلال آن مدیریت زمان را نیز به ما آموخت. متوجه شدیم بسیاری از مشاغل چه دولتی و چه غیردولتی از راه دور و مجازی هم قابل انجام هستند و این خود راهی برای کنترل ترافیک و پاکیزه کردن است. در این میان هدف اصلی باید بازده کاری باشد و ظواهر و صرفاً اینکه خیلی از کارمندان صبح میآیند، برای یک شرکت خصوصی یا ارگان دولتی کارت میزنند و شب میروند بدین معنا نیست که این سازمان یا کسب و کارها بازده کاری بالایی دارند؛ چه بسا بسیاری از این کارمندان در این روزها تمام کارهایی که قبلاً حضوری انجام میدانند را در زمان خانهنشینی هم کاملاً به صورت دور کاری انجام دادهاند.
مرز میان شوخی و جدی، خوشخیالی و بیخیالی
ثمره دیگر این خانهنشینیهای اجباری نشان دادن میزان حساسیت مردم ما به خطر یا به عبارتی بیانگر میزان خوشخیالی و بیخیالی بیش از حد برخی افراد بود. درست زمانی که خیلی از مردم بیش از یک هفته پایشان را از خانههایشان بیرون نگذاشتهاند تا اگر به احتمال ناچیز ناقل ویروس هستند آن را به بقیه منتقل نکنند یا حتی اگر ناقل نیستند با تردد بیجا در شهر باعث جابجایی بیشتر این ویروس نشوند، برعکس برخی از هموطنانمان را در شبکههای اجتماعی میبینیم که در راه شمال هستند یا در جنگل، کنار دریا و مسافرت به همراه دوستان و خانواده شان بهسر میبرند و از اوقات خوششان عکس میگیرند و برای بقیه به اشتراک میگذارند و با هشتگ بخند،ای هموطن مردم را به صبر و تحمل خانهنشینی دعوت میکنند!
در اینجاست که باید گفت همیشه شرایط بحرانی میزان انسانیت و نحوه عملکرد افراد را به وضوح نشان میدهد وگرنه در شرایط عادی که تکلیف مشخص است و هر فردی سرش به کار خودش است.
تا زمانی که که شمای نوعی موارد بهداشتی را رعایت نمیکنی و همه چیز را به شوخی میپنداری و جوکپراکنی میکنی، نه تنها جان سایر شهروندان بلکه خانواده خودت را با سهلانگاری به خطر میاندازی، هیچ چیز خندهداری برای دعوت ما به خنده وجود ندارد بلکه این عمل تو تنها سبب عمیقتر شدن فاجعه برای ما میشود پس به جای این همه خنده بدون تأمل، کمی فکر کن!