سرویس تاریخ جوان آنلاین: سالروزهایی که در پی هم میآیند، بیتردید ما را به بازخوانیها و تردیدهای جدید از وقایع تاریخی میخوانند. این تدبر میتواند ما را به درکی واقعیتر از این دست وقایع رهنمون ساخته و توشهای برای آینده گردد. مقالی که در پی میآید، به همین قصد و در بازخوانی زمینههای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به نگارش درآمده است. امید آنکه مقبول آید.
ملت ایران در ۲۹ اسفندماه سال ۱۳۲۹ از نظر پارلمانی توانستند صنعت نفت را ملی کنند و دنیا هم این مسئله را پذیرفت، اما بیخبریشان از سیاستهای حاکم بر دنیا، کام شیرینشان را زود تلخ کرد، چون ایشان نمیدانستند که بازار نفت در دنیا به دو نیمکره غربی و شرقی تقسیم شده که بخش غربی در اختیار امریکا و بخش شرقیاش تحت تسلط شرکت شل و بریتیش پترولیوم و کمپانی فرانسیس پترول فرانسه و کشور هلند است. علاوه بر اینکه نفتکشها نیز زیر نظر همین شرکتها فعالیت میکنند و بدون اجازه آنها هیچ نفتکشی حق حمل نفت را ندارد. البته چند شرکت امریکایی مثل التون جونز با اعلام اینکه نفتکش در اختیار دارند، خواهان نفت ایران شدند، اما صحبتهایشان به مرحله عمل نرسید. از طرفی دکتر مصدق پس از آنکه به نخستوزیری رسید تصور میکرد برای اداره کشور باید به احزاب مختلف آزادی داده شود لذا تعداد احزاب کشور در آن دوره بسیار افزایش یافت. به طوری که حزب توده علیه دکتر مصدق دست به تبلیغات میزد و وی را مهره سیاه امریکا و اشرافزاده میخواند و عقیده داشت وی میخواهد نفت ملت ایران را از انگلیس بگیرد و به امریکا تقدیم کند. البته در واقعیت هم دکتر مصدق معتقد بود انگلیسیها طی ۵۰ سال معادن ما را غارت کردهاند به همین خاطر هم به کمک امریکاییها امیدوار بود، اما عمر این خوشبینی نخستوزیر کوتاه بود، چون به واسطه تبلیغات دولت انگلیس نسبت به حزب توده کمکم دولت امریکا نظرش نسبت به ملی شدن صنعت نفت ایران تغییر کرد و با ایشان برای برپایی کودتایی در ایران همکاری نمود.
پیشزمینههای برگزاری رفراندوم
دکترمصدق پس از آنکه به نخستوزیری رسید در پی اصلاحات کشور برآمد از جمله اصلاح قانون انتخابات، اما در مجلس شانزدهم آنقدر بحث ملی شدن نفت داغ بود که فرصتی برای اصلاح قانون انتخابات نمیماند. به همین روی انتخابات مجلس هفدهم با همان قانون گذشته برگزار شد ولی دکترمصدق پیرو برنامه اصلاحیاش همچنان درصدد بود در قانون انتخابات تغییراتی ایجاد کند، اما مهمترین مسئله پس از شروع کار مجلس هفدهم شکاف موجود میان دکتر مصدق و آیتالله کاشانی و از دست دادن پایگاه مردمی دولت بود.
انتخاب افرادی همچون سرلشکر وثوق یا آقای دکتر اخوی یا آقای نصرتالله امینی که در کشتار ۳۰ تیر ۱۳۳۱ نقش داشتند و ایجاد فضای باز سیاسی از جمله عوامل بروز اختلافات میان دکترمصدق و آیتالله کاشانی بود. به طوری که دکتر مصدق تصمیم گرفت به جای آیتالله کاشانی که ریاست وقت مجلس را برعهده داشت، فردی طرفدار خود را به جای ایشان به ریاست بگمارد. البته تلاشهای نخستوزیر جواب داد و ۱۰ تیرماه ۱۳۳۲ پس از انتخاب هیئت رئیسه جدید مجلس، دکتر عبدالله معظمی نامزد مورد حمایت دکتر مصدق توانست با ۴۱ رأی به ریاست مجلس هفدهم برسد. اما عمر این پیروزی کوتاه بود، چون ریاست کمیسیونهای قضایی، دفاع ملی، اقتصاد ملی، امور خارجه، کار و اقتصاد به مخالفان دولت رسید. همچنین انتخاب حسین مکی به عنوان یکی از ناظران مجلس در بانک ملی ایران، ضربه سنگین دیگری را به دولت وارد کرد. چون مکی پس از آنکه به این سمت انتخاب شد، اعلام کرد قصد دارد در خصوص رواج شایعاتی در زمینه تأمین هزینههای دولت با چاپ غیرقانونی اسکناس، تحقیق و تفحص نماید. انتشار نامههای دکتر مصدق به آیزنهاور و رد درخواست کمک به ایران از سوی امریکا نیز از عوامل مؤثر در کاهش میزان محبوبیت دولت مصدق نزد مردم بود، به طوری که باعث شد نمایندگان مخالف دولت در این خصوص از وی توضیح بخواهند. حتی یکی از نمایندگان در مجلس اعلام کرده بود اگر دکتر مصدق به لحاظ جسمی توان حضور در مجلس را ندارد، باید در وضع روانیاش شک کرد!
لجاجت مصدق برای انحلال مجلس
محمد مصدق که پس از راهپیمایی ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ به کمک آیتالله کاشانی و مردم توانسته بود در برابر دربار و مخالفانش در مجلس قد علم کند، تصور میکرد در هر شرایطی مردم از وی حمایت خواهند کرد؛ لذا به پشتوانه حمایت مردم، ۹ اسفند ۱۳۳۱ نخستین بار در جلسه خصوصی مجلس صحبت از انحلال مجلس کرد. وی پس از آن به دنبال بالا گرفتن اختلافاتش با برخی نمایندگان مجلس هفدهم ۴ تیر ۱۳۳۲ با دعوت برخی نمایندگان به منزلش اعلام کرد: «با وضع فعلی مجلس دولت که مسئول اداره مملکت است به هیچ وجه نمیتواند از اختیارات خود صرف نظر کند، زیرا صرف نظر کردن از اختیارات با وضع فعلی مجلس که کوچکترین قدمی در راه اصلاحات بر نمیدارد، به نظر دولت کاملاً برخلاف مصلحت و مضر به حال مملکت است و قابل دوام نیست و دولت در مقابل مردم اخلاقاً و قانوناً مسئولیت دارد و نمیتواند ناظر این اوضاع باشد و ناچار برای رفع این مشکلات باید چارهای بیندیشد.»
انتشار این سخنان در جامعه اعتراضات بسیاری را به همراه داشت به طوری که در جلسه دیگری که در ۲۳ تیرماه در منزل دکترمصدق تشکیل شد، مهندس رضوی خطاب به دکتر مصدق گفته بود: «آقای دکتر مصدق شما تا به حال هر چه خواستید به ما تحمیل کردید و ما حرفی نزدیم... شما بر خلاف قانون اساسی از مجلس اختیار گرفتید و بر خلاف قانون دو سال است که حکومت غیرقانونی نظامی اعلام فرمودهاید و برخلاف قانون در انتخاب رئیس مجلس دخالت نمودید و با تمام این جریانات ما چیزی نگفتیم ولی دیگر در مورد رفراندوم سکوت نمیکنیم.» هرچند که تا ۲۴ تیرماه نمایندگان طرفدار دولت به بهانه اینکه شرایط کنونی برای ادامه کار مجلس مناسب نیست، به طور دستهجمعی استعفا و اعلام کردند برای اینکه مشخص شود باید دولت مصدق به فعالیت خود ادامه دهد یا مجلس هفدهم لازم به برگزاری رفراندوم است. لجاجت دکتر مصدق برای انجام رفراندوم و انحلال مجلس باعث شد آیتالله کاشانی ۱۰ مردادماه طی اعلامیهای شرکت در رفراندوم را تحریم کند. در این اعلامیه آمده بود: «هموطنان و برادران عزیزم، ضمن اعلامیه قبلی از مفاسد و مضار رفراندوم شرحی متذکر و همه مستحضر گردیده و توجه دارند که عمل به آنچه ضررهایی برای دیانت و ملت و مشروطیت و مملکت در بردارد، با این حال دوران خود را دوره انقراض دیانت و استقلال مملکت و ملت قرار ندهید و طوق رقیت و اسارت و بندگی را به گردن خود نگذارید. شرکت در رفراندوم خانهبرانداز که با نقشه اجانب طرحریزی شده، مبغوض حضرت ولیعصر (عج) و حرام است؛ و البته هیچ مسلمان وطنخواهی شرکت نخواهد کرد، گرچه ممکن است بعضی اشخاص غافل و بیاطلاع از حقایق و مضار آن و خائنین وطنفروش برای انجام مقاصد شوم دیگران در رفراندوم شرکت کنند یا اینکه دولت صندوق را از آرای قلابی پرکند. علیایحال عمل به رفراندوم برخلاف قانون اساسی و مصلحت مملکت و ملت بوده و هیچگونه اثر قانونی ندارد.» در ادامه بروز اختلافات میان آیتالله کاشانی و دکترمصدق، هشتم مردادماه جلسه سخنرانی آیتالله کاشانی در منزلش به صحنه زد و خورد میان موافقان و مخالفان دکتر مصدق تبدیل شد که در این درگیری عدهای مجروح شدند. دو روز بعد هم هواداران دو حزب «پان ایرانیست» و «نیروی سوم» که به وسیله داریوش فروهر سازماندهی شده بودند با شعار «مصدق پیروز است» منزل آیتالله کاشانی را مورد حمله قرار دادند که در این حمله «حدادزاده» یکی از مریدان آیتالله کاشانی به شهادت رسید و تعدادی هم مجروح شدند. با توجه به اصرار نخستوزیر به انحلال مجلس، طبق قانون اساسی انحلال مجلس قبل از پایان دوره فعالیت، تنها با تصویب نمایندگان یا با فرمان شاه امکانپذیر بود، اما به دلیل استعفای نمایندگان طرفدار دولت، امکان انحلال مجلس از سوی نمایندگان وجود نداشت. با توجه به سابقه دیرینه اختلافات شاه با نخستوزیر نیز مثل روز روشن بود که شاه بنا به خواست دکتر مصدق رأی به انحلال مجلس نمیدهد. در واقع شاه منتظر انحلال مجلس از سوی نخستوزیر بود تا مطابق قانون اساسی وی را برکنار و نخستوزیر جدیدی را جایگزین نماید. این نکتهای بود که بارها از سوی اطرافیان دکتر مصدق به وی گوشزده شده بود ولی غرور نخستوزیر سبب شد تصور کند شاه جرئت چنین کاری را در حقش ندارد. سرانجام دکتر مصدق به رغم مخالفت دوستان و مشاورانش رفراندوم را در دو روز و در شرایط خفقانآوری برپا کرد و پس از پایان رأیگیری اعلامیه انحلال مجلس را صادر و نتیجه را سریعاً به اطلاع شاه رساند و از وی خواست که فرمان آغاز انتخابات دوره هجدهم را صادر کند. اما شاه مجلس هفدهم را منحل نکرد.
پیمانی برای سرنگونی مصدق
۲۰ خردادماه ۱۳۳۲ مسئولان دستگاههای امنیتی امریکا و انگلیس و طراحان کودتا، نشست چهار روزهای را در بیروت برای ایجاد هماهنگی در انجام کودتا در ایران آغاز کردند. از طرفی کرمیت روزولت و دونالد ویلبر در ۲۵ خردادماه با تغییراتی در متن طرح سرنگونی دکتر مصدق، این طرح را با مقامات «اینتلیجنت سرویس» در میان گذاشتند. در ۲۹ خردادماه نیز طرح عملیاتی براندازی دکتر مصدق برای تصویب نهایی در اختیار رئیس سازمان سیا، رئیس سازمان اینتلیجنس سرویس، وزارت امور خارجه امریکا و وزارت امور خارجه انگلستان قرار گرفت. رویگردانی دولت امریکا از همراهی با دولت ایران که تحت تأثیر تبلیغات انگلیس شکل گرفته بود، باعث شد ۲۰ تیرماه دکتر مصدق در نامهای به آیزنهاور از مواضع دولت امریکا در قبال ایران ابراز نارضایتی کند و خواهان افزایش کمکهای اقتصادی آن کشور به ایران شود. البته آیزنهاور در پاسخ به مصدق توصیه کرده بود تا فرصت باقی است، برای جلوگیری از بدتر شدن اوضاع دست به اقداماتی بزند. در نهایت هم هفت مردادماه وزارت امور خارجه امریکا به پیشنهاد سازمان اطلاعات آن کشور (سیا) بیانیهای منتشر و نسبت به اوضاع داخلی ایران و ادامه حکومت دکتر مصدق ابراز نگرانی و اعلام کرد دیگر نمیتواند به دولت مصدق کمک کند. در ادامه روند برنامهریزی انجام کودتا ژنرال شوارتسکف امریکایی که از او به عنوان یکی از طراحان «کودتای ۲۸ مرداد» یاد میشود، چهار مردادماه وارد تهران شد. اشرف پهلوی خواهر شاه هم که دهم مردادماه ۱۳۳۱ به خاطر دخالت در امور دولت و همکاری با عوامل بیگانه توسط دکتر مصدق به خارج از کشور تبعید شده بود، نیز در همین روز مخفیانه و با گذرنامه جعلی وارد تهران شد. هر چند که مقامات دربار و خانواده شاه بعدها مدعی شدند از آمدن اشرف بیخبر بودند. روزنامه فرانسوی «پاری ماچ» هم بعدها در خصوص بازگشت پنهانی اشرف از تبعید نوشت: «اشرف به تهران رفته بود تا قسمتی از ارتش را علیه مصدق نخستوزیر بشوراند.» با کاملتر شدن تیم کودتاگران برنامهریزیها و جلسات مختلفی برای انجام کودتا انجام میشد. در همین راستا ۱۱ مردادماه کرمیت روزولت مأمور سازمان سیا و یکی از طراحات اصلی کودتا، با شاه ملاقات کرد. در این ملاقات طرفین توافق کردند سرلشکر فضلالله زاهدی جایگزین مصدق شود و کابینه جدیدی تشکیل دهد. ۱۸ مردادماه مجدداً روزولت با شاه ملاقات کرد و ضمن برنامهریزی برای کودتا، قرار شد که شاه هنگام کودتا در ایران نباشد. در واقع برای برانداختن دولت مصدق، اتحادی میان شاه ایران، وینستون چرچیل، آنتونی ایدن، آیزنهاور، جان فاستر دالس و سازمان سیا تشکیل شد.
روز موعود
۲۲ مردادماه محمدرضا پهلوی محرمانه فرمان عزل دکتر محمدمصدق و انتصاب سرلشکر زاهدی به نخستوزیری را صادر کرد و به همراه همسرش ثریا و به بهانه استراحت راهی رامسر شدند و از آنجا به بغداد رفتند و مورد استقبال ملک فیصل پادشاه عراق قرار گرفتند. دو روز پس از خروج شاه از ایران جلسهای برای براندازی حکومت مصدق با حضور سرتیپ گیلانشاه، سرلشکر باتمانقلیچ، سرهنگ فرزانگان، سرتیپ تقیزاده، سیدابوالحسن حائریزاده، عبدالرحمن فرامرزی و پرویز یارافشار تشکیل شد. در همین روز تعدادی از وزیران کابینه دکتر مصدق نیز دستگیر شدند. به دنبال این اقدام سرهنگ نعمتالله نصیری فرمانده گارد شاه از طرف سرلشکر فضلالله زاهدی که فرمان نخستوزیری به نامش صادر شده بود، ساعت ۲ بامداد ۲۵ مردادماه همراه چند کامیون سرباز، فرمان عزل دکتر مصدق از نخستوزیری را در منزلش به وی ابلاغ کرد، اما بلافاصله از سوی گارد محافظ مصدق توقیف شد. در نتیجه کودتا در همان نیمهشب شکست خورد و ساعاتی بعد دولت مصدق در اعلامیهای وقوع کودتا در کشور و خنثی شدن آن را اعلام کرد. صبح ۲۶ مرداد، عده زیادی در تهران تظاهرات کرده، مجسمههای شاه را پایین کشیدند و خواهان سرنگونی شاه شدند. حتی رئیس ژاندارمری کل کشور طی بخشنامهای مقرر کرد از این پس در اجرای مراسم صبحگاه و شامگاه واحدهای تابعه از ذکر نام شاه خودداری به عمل آورند. با این حال هندرسن ـ سفیر امریکا در ایران ـ در دیداری که ۲۶ مردادماه با مصدق داشت، اعلام کرد دولت امریکا حکومت وی را به رسمیت نمیشناسد. با انتشار خبر شکست کودتا در مرحله نخست محمدرضا پهلوی و ثریا از بغداد به سمت رم حرکت کردند. گفته میشود شاه ایران در سفرش به رم از ترس با سر و وضعی بسیار نامناسب از هواپیما خارج شده است. خود شاه بعدها در خاطراتش مینویسد: «در آن دو سه روز، برخورد ثریا هم با من عوض شده بود و با من به عنوان یک بزدل و زبون برخورد میکرد. حتی تصمیم گرفت از من جدا شود، چون فکر میکرد من دیگر شاه نیستم.»
متعاقب دستگیری نصیری توسط گارد محافظ مصدق، ۲۶ مردادماه فضلالله زاهدی از تیمور بختیار فرمانده لشکر کرمانشاه برای حرکت به سمت تهران و ساقط کردن دولت دکترمصدق درخواست کمک کرد. بختیار نیز این دعوت را پذیرفت و به نیروهای تحت فرمان خود اعلام آمادهباش نظامی داد. با توجه به چنین شرایطی یک روز پیش از وقوع کودتا آیتالله کاشانی از سر خیرخواهی طی نامهای به مصدق وقوع یک کودتا در تهران توسط زاهدی را هشدار داد ولی دکترمصدق بیاعتنا به این هشدار گفته بود: «من مستظهر به حمایت مردم ایران هستم.» البته برای جلوگیری از هر نوع حرکتی علیه دولت در شهر تهران حکومت نظامی برقرار شد و سرتیپ فرهاد دادستان به حکومت نظامی تهران منصوب شد. اما کودتاچیان ۲۷ مردادماه مبلغی وجه نقد را از طریق یک فقره چک بانکی به شماره ۷۰۳۳۵۲ صادره از بانک ملی به نام «ادوارد. ک. دونالد» میان عوامل کودتای ۲۸ مرداد تقسیم کردند. نام رمز عملیات ۲۸ مردادماه آژاکس بود. این طرح قرار بود به وسیله انگلیسیها طراحی و توسط امریکاییها اجرایی شود. در آن دوران دولت امریکا در ارتش ایران ۸۰، در ژاندارمری ۲۰ و در شهربانی سه مستشار نظامی داشت. صبح روز ۲۸ مرداد عوامل سیا عدهای از اراذل و اوباش را که مبلغ ناچیزی پول میانشان تقسیم شده بود، به خیابانها کشاندند. کودتاچیان پس از فتح دفاتر نشریات و احزاب وابسته به جبهه ملی که وابسته به دکتر مصدق بود با سر دادن شعار «مرده باد مصدق» و «زنده باد شاه» به طرف خانه نخستوزیر در خیابان کاخ و رادیو حرکت کردند و در بعداز ظهر آن روز ایستگاه رادیو را به تصرف خود درآوردند. دکترمصدق هنگامی از عمق بحران مطلع شد که دیگر امور از دستش خارج شده بود لذا با فرار از منزلش به منازل اطراف تنها توانست جان خود را نجات دهد؛ چراکه تظاهرکنندگان منزلش را تخریب کردند و به آتش کشیدند. به گزارش دکتر سعید حکمت، رئیس اداره پزشکی قانونی در درگیریهای ۲۸ مرداد، ۴۱ نفر در تهران به قتل رسیدند.
پایان کار
با وقوع کودتا، کابینه دکتر مصدق سقوط کرد و سپهبد فضل الله زاهدی عهدهدار تشکیل کابینه شد. البته به دلیل بیکفایتی محمدرضا پهلوی و عملکردش در جریان پیشرفت کودتا وزارتخارجه انگلیس در تلگرامی به سفیر آن کشور در واشنگتن اعلام کرد: «شاه بدون کمترین توجهی به شأن و مقامش فرار کرد. در چنین وضعی پیام او به مردم ایران تأثیر مثبتی نخواهد داشت و امیدی به آینده او به عنوان یک رهبر مورد اعتماد از سوی مردم وجود ندارد.» به فاصله یک روز پس از آنکه کودتا با موفقیت به پایان رسید، بازداشت گسترده طرفداران دکتر مصدق، اعضای حزب توده و جبهه ملی آغاز شد. زاهدی در سراسر کشور حکومت نظامی اعلام کرد و از شاه خواست که به ایران بازگردد. در خاطرات محمدرضا پهلوی آمده که همراه ثریا برای خرید بیرون رفته بودیم که در لابی هتل با پیام رمزی به من خبر دادند کودتا پیروز شد، برگرد! لذا شاه که پس از موفقیت کودتا از رم به بغداد رفته بوده، تصمیم گرفت به کشور بازگردد. وی در بازگشت به کرمیت روزولت (طراح کودتا) گفته بود: «من تاج و تختم را مرهون خداوند، ملتم، ارتشم و شما هستم.» پس از این رویداد تیمور بختیار که به واسطه او کودتا پیروز شده بود از درجه سرهنگی به سرتیپی ارتقای مقام یافت. درجه فضلالله زاهدی نیز از سرلشکری به سپهبدی تغییر یافت. وی دو روز پس از کودتا، دستور باز کردن بازار و پایان حکومت نظامی را صادر کرد ولی بازاریان در اعتراض به کودتا حاضر به بازگشایی دکانهای خود نشدند. در نهایت پس از سقوط دولت در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دکتر مصدق که در پی کودتای ۲۸ مرداد به سه سال زندان محکوم شده بود، پس از تحمل مدت مذکور آزاد و در ۱۳ مردادماه ۱۳۳۵ به زادگاهش احمدآباد تبعید شد. اهمیت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در دنیا به گونهای است که وینیستون چرچیل نخستوزیر انگلیس در دیدار با کرمیت روزولت عملیات سرنگونی دکتر مصدق را عالیترین عملیات از هنگام پایان جنگ دوم جهانی تا آن روز مینامد.