سرویس بین الملل جوان آنلاین: بلافاصله پس از شکل گیری سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سه نفر از افسران این سازمان به سوریه فرستاده شدند. آنها میخواستند سوریه را در موضع قدرت قرار دهند. همیشه، این موقعیت سوریه بوده و نه منابع و ذخایرش که آن را حائز اهمیت کرده است. در قرون ۱۲ام و ۱۳ام و در زمان جنگهای صلیبی، سوریه به خاطر قرار گرفتن در مسیر بین اروپا و بین المقدس، مهم بود و در سپتامبر ۱۹۴۷، احتمالا به این خاطر که در مسیر خط لوله انتقال حجم عظیمی از نفت عربستان سعودی به اروپا قرار داشت برای آمریکاییها مهم بود. اقدامات این نیروهای سی. آی.ای، از جمله به هم زدن نقشه انگلیس و دخالت در سیاستهای داخلی در منطقه، سر آغاز دخالتهای آمریکا در خاورمیانه بود، چیزی که خود سیاستگذاران آمریکا فراموش کردهاند. سوریه هنوز هم برای برخی از کشورها اهمیت ژئوپولوتیک دارد. اما آمریکا دیگر جزئی از این کشورها نیست.
در سال ۱۹۴۴، اورت لی دگولایر، زمین شناس برجسته و متخصص در زمینه نفت، پس از بررسی به نتیجه شگفت آوری رسید. او معتقد بود که ممکن است ۱۰۰ میلیارد بشکه نفت در زیر بیابانهای عربستان سعودی وجود داشته باشد و مرکز ثقل تجارت نفت به زودی از خلیج مکزیک به خلیج فارس تغییر خواهد کرد. این یافته تاثیرات عمیقی برای آمریکاییها داشت، چون در آن زمان پادشاه عربستان، ابن سعود، حق استخراج نفت را به شرکت آرامکوی آمریکا داده بود. اما این شرکت رابطه خوبی با پادشاهی نداشت. این شرکت نتوانسته بود انتظار افزایش درآمد فروش نفت عربستان را برآورده کند و به همین خاطر هر از گاهی پادشاه به آنها میفهماند که ممکن است حق استخراج را از آنها بگیرد و به انگلیسیها بدهد.
به منظور بهبود این رابطه و فراهم کردن امکان رقابت این شرکت در بازار تشنه اروپا و افزایش نفوذ عربستان در اردن، سوریه و لبنان، دولت امریکا پیشنهاد ساخت خط لولهای که از میدانهای نفتی عربستان آغاز میشود و پس از گذشت از کشورهای عربی به سواحل مدیترانه میرسد را داد.
یکی از ایرادات این خط لوله، ایجاد درگیری بین آمریکا با انگلیس بود؛ چون خط لوله آرامکو با شرکت نفت عراق که تحت کنترل انگلیس بود، در رقابت بود. این خط لوله باعث افزایش نفوذ عربستان در منطقهای میشد که برای عراقیها و متحدان انگلیسی شان، حیاط خلوت به حساب میآمد. در همان برهه، پادشاه اردن، عبدالله، برای مذاکره به بغداد رفته بود و هدفش ایجاد اتحاد بین سوریه و عراق بوده است. آمریکاییها متوجه شدند که انگلیس پشت پرده این ماجرا است.
کیم روزولت، عضو سی. آی.ای، کسی بود که نقش انگلیس را به هم زد. در آن زمان انگلیس منکر حمایت از اقدام پادشاه عبدالله شده بود و روزولت در قالب یک خبرنگار به مشاور ارشد انگلیسی پادشاه اردن نزدیک شد و تمام اطلاعات محرمانهای را که نشان میداد انگلیس از اقدام عبدالله حمایت میکند، از او گرفت. با خبر شدن از این موضوع، انگلیسیها از عبدالله حمایت کردند تا او رئیس یک فدراسیون عربی شود که باعث برانگیخته شدن خشم عراقیها میشد. به همین خاطر آمریکاییها اطلاعات را در اختیار بغداد قرار دادند و به همین خاطر دولت عراق طرح عبدالله را رد و از آن انتقاد کرد.
آمریکاییها توانستند به واسطه یک کلنل ارتش سوریه، حسنی الزعیم، نفوذشان را در سوریه افزایش دهند. اما این روند چندان دوامی نداشت. پس از سرنگونی پرزیدنت ادیب شیشکلی در سال ۱۹۵۴، قدرت مسکو با فروش سلاح در سوریه افزایش پیدا کرد. در انتهای سال ۱۹۵۷، دیپلمات ارشد آمریکایی در دمشق اذعان کرد که کشورش دیگر نمیتواند جلوی سوریه را برای کشیده نشدن به سمت شوروی بگیرد.
با شروع جنگ داخلی سال ۲۰۱۱ قطر نیز مانند بسیاری از کشورهای اطراف که از اسد بدشان میآمد، از آمریکا انتظار مداخله داشت، چون رئیس جمهوری سوریه ظاهرا علیه مردم خودش از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده بود. اما آمریکا علاقه نداشت مانند ۶۰ سال پیش در این کشور دخالت کند. تجربه حمله به عراق و هرج و مرجی که پس از دخالت انگلیس و فرانسه در لیبی به وجود آمد، از دیگر دلایل آمریکا برای عدم مداخله بود.
پوتین که اکنون از اسد در مقابل اقدامات تلافی جویانه کشورهای غربی در شورای امنیت سازمان ملل محافظت میکند، در آینده هزینه این اقداماتش را از سوریه خواهد گرفت. دوران اوج آمریکا در خاورمیانه دیگر به سر آمده است؛ از طرفی دیگر، دوران اوج سوریه به نظر میرسد تازه شروع شده است.
منبع: فارین پالسی/ ترجمه: تحریریه دیپلماسی ایرانی
توجه: بدیهیست همه آنچه که ذکر شد، مورد تایید یا رد جوان آنلاین نمیباشد و صرفاً جهت انعکاس کامل دیدگاه نویسنده و اطلاع مخاطب آمده است.