به گزارش جوان آنلاین، دکتر مجتبی لشکر بلوکی،دکترای مدیریت استراتژیک و مدرس دانشگاه صنعتی شریف، در کانال تلگرامی خود طی مطلبی با عنوان «زن صیغهای دوم حسن آقا و جامعه زرد» نوشت:
نشسته بود روبرویم و خیلی شیرین و با ولع داشت در مورد زن صیغهای دوم حسن آقا صحبت میکرد. حسن آقا زنش مریض شده بود و از پا افتاده بود. مدتها صبر کرد. البته به فکر ازدواج مجدد نبود. اما یک روز که کرکره مغازه سبزی فروشی اش را میزند بالا دختری وارد مغازه میشود و مقداری نعنا میخواهد. نیم کیلو نعنا همان و اینکه پونه نشست پای سفره عقد حسن آقا همان. پونه نام آن دختر جوان بود.
از سیر تا پیاز ماجرا با ماکزیمم جزییات را دوست داشت برایم تعریف کند. یعنی اگر بهش فرصت میدادم تا رنگ سفره عقد را هم میخواست برای من تعریف کند. صحبتش را که تمام کرد (و به عبارت بهتر صحبتش را قطع کردم). نگاهش افتاد به کتابهای روی میزم. دید دارم کتابهای تاریخی و نشریات اقتصاد سیاسی میخوانم.
گفت: خسته نمیشوی این همه میخوانی؟ اینها اسمش رویش هست تاریخ که تمام شده است. حالا اونها هر غلطی کردند، کردند. به ما چه؟ ولشون کن. الان رو بچسب! این سیاست هم که پدر و مادر ندارد. در دو جمله و کمتر از سی ثانیه پرونده دو رشته (تاریخ و اقتصادسیاسی) را در هم پیچید.
تحلیل و تجویز راهبردی:
احتمالا همه ما اسم روزنامه نگاری زرد یا مجله زرد را شنیدهایم. رسانه زرد به نشریات و خبرنگارانی اطلاق میشود که پایشان را از اصول حرفهای و اخلاقی روزنامه نگاری بیرون گذاشته و در مورد موضوعاتی مانند مسایل اخلاقی، خانوادگی، رسوایی و تهمتهای جنسی، با دست آویز کردن موضوعات احساسی و کم عمق به افزایش تیراژ و میزان فروش میپردازند.
روزنامههای زرد در همه کشورها هستند. نگرانی آنجاست که ما با جامعه زرد روبرو باشیم. این جامعه زرد است که خطرناک است. جامعهای که برای داستانهای دختر وسطی حسین آقا، پسر شیشهای حاج خانوم طبقه بالایی و سایز. فلان سلبریتی وقت بیشتری میگذارد تا بررسی صلاحیت نمایندگان پارلمان و نمایندگان شورای شهر و روستا و بررسی عملکرد آنان در عمل یک جامعه زرد است. جامعه زرد، جامعهای است که به موضوعات پیش پا افتاده، مسایل بی اهمیت، میپردازند و از مسایل عمیق در میمانند.
چه میتوان کرد؟
به نسبت یک قرن پیش، اکنون جامعه بسیار بسیار با تحصیلاتتر شده است. میزان کسانی که تحصیلات تکمیلی دارند به وضوح چندین برابر شده است. اما مشکل آنجاست که با همان نرخ این تحصیلات (مدرک رسمی) به سواد (فهم و درک عمیق) تبدیل نشده است. مشکل آن جاست که من تخصصم تاریخ است و تو تخصص ات علوم سیاسی. تو به زبان تخصصی و در محدوده خاص خودت حرف میزنی و من نه آن را جذاب مییابم و نه آن را میفهمم. من نیز همین.
وظیفه ماست سعی کنیم در هر جمعی که میتوانیم و در هر سطحی که میشود، فهم و درک به جامعه تزریق کنیم به زبان ساده و کاربردی در مورد مهمترین مسایل (و نه مساله نماها و شبه مساله ها). اگر علوم سیاسی خواندهایم بگوییم که چرا حزب در بلندمدت از نان شب هم واجبتر است. اگر اقتصاد خواندهایم به زبان ساده توضیح دهیم که وقتی همه ما چه دولتمردان، چه نمایندگان مجلس و چه مردم کوچه و بازار نگاه قلکی به بانک داریم در بلندمدت چه بلایی سر جامعه میآید. اگر جامعه شناسی خواندهایم در مورد بروز و ظهور یقه طلاییها صحبت کنیم. اگر حقوق خواندهایم به مردم در مورد حقوق اساسی شان آگاهی دهیم. اگر تاریخ خواندهایم تذکر دهیم که دقیقا ۵، ۱۰، ۵۰ یا ۱۰۰ سال پیش همین موضوع پیش آمد، آن موقع واکنش نخبگان و جامعه چنین بود و ما دیگر چنین اشتباهی را تکرار نکنیم.
اگر این «دانش رسمی فردی» (تحصیلات) را به «فهم عمیق جمعی» تبدیل نکنیم آنگاه از دل همین جامعه شهردار بی سواد، نماینده بی سواد، وزیر بی سواد بر مسند قدرت خواهد نشست. چرا که شهرداران، نمایندگان، وزیران از دل همین جامعه انتخاب میشوند. از دل همین جامعهای که زن دوم صیغهای حسن آقا را بیشتر از دستاوردها، و دلنگرانیهای امیرکبیر میشناسد.