علاوه بر اینکه نیروهای حافظ محیطزیست به شدت کم هستند، همانهایی هم که مشغول خدمت هستند نیز در معرض هزاران تهدید قرار دارند و متأسفانه نه از طرف سازمانشان و نه از طرف بیمهها حمایت چندانی هم نمیشوند. طی سالهای اخیر بارها و بارها جنگل بانان زیادی در راه انجام وظیفه دچار حوادث زیادی شدهاند و تعدادی از آنها هم در این راه جان خود را از دست دادهاند. اما گویی هنوز تصمیمی برای افزایش نیروها و حمایت از آنها گرفته نشده است.
روزی نیست که رسانهها خبری از وضعیت اسفبار جنگلها و قتل عام حیوانات و پرندگان را منتشر نکنند. از آتش سوزیها گرفته تا بریدن و قطع درختان و از بین بردن منابعی که به قول گفته مسئولان، ملی هستند و کسی حق تعرض به آنها را ندارد. البته در این میان افرادی هم به نام «جنگلبان» وظیفه حفاظت از این منابع ملی را بر عهده دارند. اما چرا باز هم میزان حوادث و تخلفات و معضلات در این نقاط تا این حد بالاست؟ آیا جنگلبانان دیگر حسی برای دفاع از جنگلها ندارند؟ یا تعداد آنها نسبت به متخلفان آنقدر پایین است که نمیتوانند کاری از پیش ببرند؟
با اینکه قرار بوده قوانینی در جهت حمایت از جنگلبانان و خانوادههایشان وضع شود، اما هنوز هم دولتمردان ترجیح میدهند به نوعی از انجام این وظیفه شانه خالی کنند. طبق لایحه دولت تلاش شده تا کسانیکه در راه انجاموظیفه و حفظ انفال کشته یا زخمی میشوند اجر شهید و جانباز برایشان رقم بخورد. در همین راستا و با اینکه لایحه دولت در راستای حمایت از جنگلبانان است، اما در واقعیت میبینیم که بسیاری از جنگلبانان با کمبود درآمد و مشکلات معیشتی مواجه هستند، با این حال باز هم با احسان خود به جنگل و انفال عمومی خدمت میکنند.
متخلفان به جنگلبانان حمله میکنند!
چندی پیش یکی از جنگلبانان حرفی زد که میتوان به وضوح فهمید که متخلفان هم خوب میدانند که هیچ حمایتی از این قشر نمیشود. به همین خاطر با خیالی آسوده دست به هر کاری میزنند و از انجام هر جرمی واهمه ندارند.
این جنگلبان میگفت: «بهجای اینکه ما قاچاقچیان را تهدید کنیم آنها برای ما چاقو و شمشیر میکشند، اما ما وظیفه داریم در مقابل آنها بایستیم، ما بدون سلاح در خط مقدم از منابعی که باید برای آیندگان حفظ شود حفاظت میکنیم. این درختان و این محیطزیست اندوخته مردم محسوب میشود و خوشحالم که این شغل را انتخاب کردهام.
روز اولی که قرار بود سرکار بروم مادرم پشت سرم دعا خواند و گفت، «برو به سلامت پسرم از این به بعد تو باید از نعمتهایی که خدا به ما داده محافظت کنی و این مسئولیت سنگینی است...» حالا مادرم از دنیا رفته ولی صدایش در ذهنم میپیچد. «برخی از دوستان ما در این راه جانباز و شهید شدهاند و من و دیگر همکارانم به نوعی راه آنها را ادامه میدهیم و امیدواریم که وضعیت بهتر شود.» البته مسئولان امر در مقابل این همه گذشت و ایثار، هنوز هم ترجیح میدهند به کلی گویی بپردازند و به جای اینکه از برنامههای دولت در جهت حمایت و توجه به وضع زندگی و معیشت جنگلبانان صحبت کند، باز هم اجر معنوی را برای آنها خواستار شوند و از دست دادن جان محافظان انفال الهی را هدفی جز خدمت به مردم ندانند. ولی آیا برای معیشت و زندگی سخت جنگلبانان هم قرار است کاری انجام شود یا شرایط کمافیالسابق پیش میرود و آنها باید با کمترین امکانات و تجهیزات و حقوق فقط انجام وظیفه کنند و به معنویات بیندیشند؟