رهبر معظم انقلاب در اين ديدار بياناتي را ايراد كردند كه شرح آن در ادامه ميآيد: اوّلاً شعرهاي امشب بسيار خوب بود واقعاً؛ حالا ايشان ميگويند «جوانها»؛ تعدادي از حضّار شعرخوان، امشب جوانها بودند و انصافاً هم شعرهايشان خوب و شيوا است؛ نهفقط از لحاظ نوآوريهاي زباني كه در شعر امروز بحمدالله مشاهده ميشود بلكه از لحاظ پرداختن به موضوعات مهم و قابل توجّه و احياناً نو، و همچنين از لحاظ آرايش لفظي و نظم زباني و استفاده مناسبِ واژگاني، انسان ميبيند خب شعرها الحمدلله خيلي خوب است. گاهي اوقات در شعرهاي امروز يعني شعرهاي دوران انقلاب كه مضامين خوب و مفاهيم نو در آنها زياد است، ضعفهاي زباني ديده ميشود؛ من ميبينم به تدريج دارد اين ضعفهاي زباني برطرف ميشود؛ يعني امشب خوشبختانه اين معنا وجود داشت.
هرزهگويي در شعر پارسي كم است
چند نكته را راجع به شعر من عرض بكنم؛ يك نكته كه به نظرم ميرسد كه امروز به اين نكته بايد توجّه كرد اين است كه شعر فارسي از اوّلي كه يك تبرّزي پيدا كرده تقريباً تا امروز، غالباً شعر عفيف بوده، شعر محجوب بوده؛ اين را از روي بررسي عرض ميكنم؛ نهاينكه حالا هرزهگويي و پردهدري در شعر وجود نداشته؛ چرا، در گذشته هم بوده، البتّه كم؛ در دورانهاي اخير هم بوده - مثلاً حالا از قبيل فرض كنيد بعضي از اشعار ايرج يا خاكشير و امثال اينها كه شعرهاي صريح و بيپرده و زشتي است- لكن اينها كم است؛ در شعر فارسي از اوّل، حتّي مثلاً فرض كنيد در دوران شعر خراساني كه در مقدّمه قصائد و مطلع قصائد، مبالغي تعشّق و به قول خودشان شعرهاي تشبيب - شعرهاي مثلاً فرض كنيد عاشقانه و امثال اينها- داشتند، آن حالت محجوبيت و عفّت در اينها محفوظ بود. من براي اينكه درست روشن بشود مقصودم چيست، مقايسه ميكنم با شعر عربي همان دوران؛ البتّه شعر عربي، امروز آنجور نيست؛ خوشبختانه شعر عربي امروز، شعر بسيار متعهّد و خوبي است؛ الان هم چهار نفر از شعراي عرب لبناني اينجا تشريف دارند كه براي من شعرهايشان را - چند بيتي- قبل از نماز خواندند، واقعاً خوب بود، واقعاً برجسته بود؛ لكن در گذشته اينجور نبود. مثلاً فرض بفرماييد يك شاعري به خودش جرئت ميداد با يك زن شناختهشده در جامعه، با [بيان] اسم در شعر عشقبازي كند، تعشّق كند؛ اين كار، كار رايجي بود؛ اين را شما در شعر فارسي نميبينيد، چنين چيزي وجود ندارد. در شعر فارسي، نسبت به معشوق اظهار علاقه و ارادت و محبّت و امثال اينها ميشود امّا او يك معشوق ناشناخته است، يك معشوقِ غالباً خيالي يا كلّي است؛ شخص معيني نيست. بنابراين شعر فارسي يك شعر عفيف است. خب، عرض كردم مواردي پيدا شده كه پردهدريهايي كردهاند، حرفهاي زشتي - كه انسان شرم ميكند از اينكه اينها را بر زبان بياورد يا حتّي گاهي به ياد بياورد- گفتهاند امّا اين خيلي كم است. ما شعر فارسي را در طول تاريخ، عفيف سراغ داريم؛ اين را نگه داريد؛ بايستي در محيط شعري ما اين عفّت شعري محفوظ بماند. اين يك نكته مهمّي است.
شعر هنري اثرگذار است
نكته دوّم اين است؛ عزيزان من! شعر يكي از هنرهاي اثرگذار است؛ يك خصوصياتي در شعر هست كه در بسياري از هنرهاي ديگر نيست. خب بعضي از هنرها در بخش ديگري و به نوع ديگري خيلي اثرگذارند - مثل سينما، مثل تئاتر و از اين قبيل- امّا شعر يك جور ديگري اثرگذار است. شعر بايستي جريانسازي بكند؛ يعني مجموعه شاعر كشور بايد جوري شعر را در فضاي هنري كشور و فضاي شعري كشور تنظيم بكنند و توليد بكنند و خلق بكنند و تكثير بكنند كه بتواند مسائل مهم و مورد ابتلاء كشور را گفتمانسازي كند و جريانسازي كند. فرض بفرماييد راجع به مسئله عدالت، مسئله مقاومت، مسئله اخلاق؛ ما چقدر احتياج داريم به اخلاق معاشرتي با يكديگر كه من پريروز هم در يك جلسهاي اينجا با جوانها روي اين تكيه كردم؛ ما، هم اخلاق فردي خودمان، اخلاق شخصي خودمان بايستي تهذيب بشود و رشد و عُلو پيدا بكند، هم اخلاق معاشرتيمان، رفتارهايمان با مردم، مثل گذشت، مثل ايثار، مثل صداقت، مثل اُخوّت، برادري و از اين چيزها. خوشبختانه در تاريخ شعر ما، در اين زمينه خيلي حرف هست، خيلي اشعار عالي سروده شده و اين گفتمانسازي بايد ادامه پيدا كند؛ همچنين در زمينههاي گوناگون كه عرض كردم؛ مثل مقاومت، مثل همين مسائلي كه امشب در چند شعر بود و موضوعات مهمّي بود.
نقش شعر در توليد و تعميق انديشه
يك نكته ديگري در مورد شعر وجود دارد؛ شعر فارسي در طول زمان نقشآفريني كرده است در توليد انديشه و تعميق انديشه. شما اگر نگاه كنيد، در شعر فارسي حكمت زياد است؛ ما فردوسي را ميگوييم «حكيم فردوسي»، نظامي را ميگوييم «حكيم نظامي»، سنائي را ميگوييم «حكيم سنائي»، و از اين قبيل؛ سعدي يك حكيم واقعي است، حافظ يك حكيم و عارف واقعي است؛ يعني اينها شعر خودشان را ظرفي قرار دادند براي حكمت، آن هم حكمت اسلامي، حكمت قرآني، حكمت معنوي و پيامبرانه. شعر فارسي مملو از حكمت است؛ بايستي اين روحيه و اين حالت حكمت و اخلاق، در شعر امروز ما برجسته بشود. من در همين شعرهايي كه امشب اينجا خوانده شد، چند بيت ديدم كه واقعاً در آنها حكمت بود و از ابياتي بود كه اينها را ميتوان نگه داشت در حافظه، در كتاب، در نوشتهها و منتقل كرد و منتشر كرد. نقطه مقابل اين حكمت و اخلاق و تعميق انديشه و ايجاد انديشه و ايجاد اميد در شعر، اين است كه ما در شعر، مخاطب خودمان را به لااباليگري در عمل، سطحينگري در انديشه و فكر، وادادگي در سياست، و بيتفاوتي در مواجهه با دشمن سوق بدهيم؛ يعني اگر شعرِ ما اينجور باشد كه اين خصوصيات را ايجاد بكند، اين قطعاً برخلاف حكمت شعري است كه در طول زمان در شعر فارسي وجود داشته. بايستي به اين توجّه كرد؛ اين يك مسئله مهمّي است.
ميخواهند شعر را منحرف كنند
شعر بايستي در زمينه جدّيت و كوشندگي و انضباط در عمل و ژرفنگري در انديشه و استحكام در هويت و مجاهدت در برابر دشمن، فعّال باشد. و اين را هم شما برادران و خواهران عزيز ما - شماها نخبگان جامعه هستيد؛ يعني هنر شعر عادتاً از يك ذهن نخبه و روحيه نخبه برميخيزد- توجّه داشته باشيد و البتّه توجّه هم داريد كه براي منحرف ساختن هنر كشور دارد تلاش ميشود؛ يعني دارند سرمايهگذاري ميكنند، پول خرج ميكنند، هيئتهاي انديشهورز مينشينند طرّاحي ميكنند براي اينكه شعر موجود ما را منحرف بكنند؛ همچنان كه در مورد سينماي ما، در مورد تئاتر ما، در مورد نقّاشي ما، در مورد همه فنون و شعبههاي گوناگون هنر، همين كارها دارد انجام ميگيرد؛ يعني كارهاي منحرفكننده دارد انجام ميگيرد. در مورد شعر هم همينجور است؛ واقعاً دارند تلاش ميكنند. يك عدّه آدمهاي هرزهگو را بزرگ ميكنند؛ من اين را الان در جامعه خودمان مشاهده ميكنم؛ دستهايي هستند كه فلان شاعرِ بيربطگو و هرزهگو را اصلاً بزرگ ميكنند، مطرح ميكنند، چهره ميكنند، درحاليكه از لحاظ فنّي هم شعرهايشان شعرهاي پاييني است؛ حالا از لحاظ محتوا كه هيچ، از لحاظ فنّي هم شعري نيست كه حالا بگوييم «شعر خوبي است، ولو مضمونش مضمون بدي است»؛ نه، اصلاً شعرش از لحاظ فنّي هم [بد است]، لكن اينها بزرگشان ميكنند.
به سرود و ترانه نياز داريم
يك نكته ديگري كه خيلي مهم است، مسئله ترانه و سرود است. من يك بار ديگر، اينجا اين قضيه را مطرح كردم كه ترانه و سرود، يك بخش لازم و يك شعبه لازم در زمينه هنر شعري است و خيلي هم تأثير ميگذارد؛ ترانه و سرود واقعاً تأثيرگذار است. ما در موارد بسياري ديدهايم كه مثلاً يك شعري در زبان جوان، نوجوان و افراد مختلف - دانشجو، دانشآموز و غيره- جريان دارد كه خود اين شعر موجب حركت است، موجب نشاط است، موجب جهتدهي است. الان در اين زمينه انصافاً ما كم داريم و كم گذاشتهايم؛ در زمينه ترانه و در زمينه سرود، سرودهاي خوب كم است. جامعه ايراني با شعر آميخته است و اين خيلي نقطه قوّت بزرگي است. جامعه عرب هم همينجور است؛ عربها هم همينجورند؛ آنها هم با شعر خيلي اُنس دارند و آميختهاند. شما ملاحظه كنيد در همين قضاياي انقلاب، در اين سالهاي گوناگون انقلاب، شعارهايي كه غالباً هم موزون است و صورت شعري دارد، خودش از دل جمعيت جوشيده؛ يعني اصلاً هيچكس هم نميداند چه كسي توليد كرده اين شعر را، امّا از دل جمعيت يك نفر گفته، طبع ديگران متمايل به آن بوده و چون شعر است و چون موزون و مثلاً در مواردي مُقفّي است، مردم دنبال كردهاند آن را. در محيطهاي زندگي ما، شعر خيلي رايج است و اين خيلي فرصت بزرگي است. من يك چيزي يادداشت كرده ام و دوست داشتم بگويم اين را؛ در يكي از اين اعلانهاي فواتحي كه در بعضي از روزنامهها هست، يك شعري من ديدم؛ بعضيها شعر مينويسند، نظر آدم به طور طبيعي كشانده ميشود طرف آن شعر؛ ديدم واقعاً طبيعت مردم ما اصلاً طبيعت شاعرانه است. لحن هم در اين بيت شبيه لحن بيدل است، [منتها] نميدانم اين شعر مال چه كسي است:
به صد دام آرميدم، دامن از چندين قفس چيدم
نديدم جز به بالِ نيستي پرواز آزادي
چقدر قشنگ است! نديدم جز به بالِ نيستي پرواز آزادي. خب اين روحيه مردم ماست؛ در اعلان فاتحهشان هم شما ميبينيد يك شعر به اين قشنگي را پيدا ميكند [و ميآورد]. البتّه حالا شماها كه با رايانه و مانند آن سروكار داريد، ميتوانيد شاعرش را هم پيدا كنيد؛ بنده نفهميدم شاعرش چه كسي است امّا زبان، شبيه زبان بيدل است. از اين فرصت، از اين تمنّاي موجود و تقاضاي موجود در جامعه براي شعر بايد استفاده كرد و مفاهيمي را كه مردم احتياج دارند آنها را بدانند يا روشهاي عملياي را كه مردم احتياج دارند با آنها آشنا بشوند، در زبان شعر به مردم منتقل كرد. انشاءالله كه همه شما موفّق باشيد و اميدواريم كه سالهاي متمادي اين توفيق را پيدا كنيد كه در اين صراط حركت كنيد.
شهيد زندهاي جانباز نستوه
در اين ديدار جمعي از شاعران، اشعار خود را قرائت كردند. ميلاد حبيبي، شاعر اهل خميني شهر اصفهان، از جمله شاعراني بود كه در اين جلسه شعرخواني كرد كه سروده او مورد تحسين رهبر انقلاب قرار گرفت. مطلع شعر اين شاعر از اين قرار است:
به دست شعلههاي شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت كنم پروانه مسلك بودن خود را
سيد علي موسوي گرمارودي از شاعران انقلاب نيز با اين مطلع شعري را قرائت كرد: شهيد زندهاي جانباز نستوه، صلابت در تنت پيچيده چون كوه/ گل خورشيد باغ انقلابي، معماي شكفتن را جوابي
در اين مراسم افشين اعلا نيز شعري را قرائت كرد: يك روز پدر به خاطر قرض، با غصه و آه و اخم بسيار/ صبحانه نخورده رفت كنجي، تا صبح نشسته بود بيدار/ مادر كه هميشه مهربان است، با خنده نشست پيش بابا. آقا پس از شعرخواني افشين علا فرمودند: طيبالله انفاسكم، خيلي خوب و روان و پر مغز و مفيد بود زنده باشيد.
يوسفعلي ميرشكاك نيز شعرش را خواند. جهانيان همه نقشند و نقش جان زهراست، جهان سراب فنا جان جاودان زهراست/ نشان مجو ز مزار حقيقت ازلي، چراكه در دو جهان شان بينشان زهراست/ ظهور مطلق انسان كامل است علي، ولي به جان علي شاه لا مكان زهراست.
سيده فرشته حسيني از شاعران جوان كشورمان و از اعضاي محفل شعر قرار در ديدار شاعران با رهبر انقلاب بخشي از اين مراسم را اينگونه نقل ميكند: صفرعلي احمدي شاعر افغانستاني، اكبرشاه از هند و عسگر شاهي شاعر اردبيلي و چند شاعر ديگر شعرخواندند كه حضرت آقا چندين بار تحسين كردند. در ادامه جواد اسلامي شاعر خراساني شعري را با اين مطلع خواند: «بگذار بگويم كه نگيرند به بازي، تيغ سخنم را دله دزدان حجازي/ كه وقتي به اين بخش رسيدن، حاشا كه نشينيم و تو در خطه رستم/ برگرده ياران علي اسب بتازي» كه آقا فرمودند: غلط ميكنن
محمود حبيبي كسبي شعري براي امام رضا قرائت كرد كه آقا با توجه به شعرشان فرمودند: «بالاخره فلسفه نقاره خانه را فهميديم نباشد خورشيد نميتابد و اينكه خوش به حالتان كه لحظات خلوتي در حرم داريد.»
شعرخواني خواهران
پس از اينكه چند شاعر ديگر از آقايان شعر خواندند نوبت به خواهران شاعر رسيد. ابتدا فاطمه معصومه شريف از قم شعري را راجع به مسلك كربلا خواند و آقا چندين بار تحسين كردند، پس از آن نوبت به عاليه مهرابي رسيد كه شعري از زبان همسران مدافعان حرم خواند و آقا اشاره كردند كه اين موضوع تازهاي است بعد از ايشون سركار خانم زرافشان شعري را در پاسخ مطروحه سال گذشته رهبري قرائت كردند كه آقا تشويق كردند بعد خانم روشنايي از قم شعري خواندند كه در مورد حضرت زينب(س) بود كه آقا پيشنهاد دادند مصرعي رابه اين شكل تغیير بدهند. «ما رايت الا جميلا آخرين پيغام توست» كه همه جمع دقيق بودن حضرت آقا رو تحسين كردند. سيده فرشته حسيني نيز شعري را براي حضرت موسي بن جعفر خواند و حضرت آقا تحسين كردند. «جهان را، بيكران را، جن و انسان را دعا كردي، زمين را، آسمان را، ابر و باران را دعا كردي / تمامِ مردمِ ايران سرِ خوانِ شما هستند كه هم شيراز، هم قم، هم خراسان را دعا كردي. »
در پايان نوبت به درخواست شعرهاي حضرت آقا رسيد كه عليرضا قزوه به حضرت آقا گفت و حضرت آقا فرمودند خب من خيليها را ميخواهم شعر بخوانند كه اولي آنها آقاي حداد است، بعد از ايشان و پس از شعرخواني حداد عادل حضرت آقا فرمودند: آقا ميلاد شما هم چند تا رباعي بخوان كه ميلاد عرفانپور چند رباعي زيبا خواند و شعرخواني تمام شد.