برگزاري جشن قهرماني پرسپوليس در ورزشگاه آزادي و مقابل هواداران اين تيم آن هم با شكل و شمايلي زيبا و تقريباً منظم باعث اميدواري بود. اميد به اينكه بعد از سالها فوتبال ايران موفق شد از يك مراسم تقريباً سربلند بيرون بيايد، اما...
سوت پايان بازي استقلال و خونه به خونه در فينال جام حذفي كه به صدا درآمد و معلوم شد كه آبيهاي پايتخت قهرمان شدهاند، خودمان را آماده ديدن يك مراسم ديدني كرديم، مراسمي كه نمونه آن را شش روز پيش در ورزشگاه آزادي ديده بوديم، ولي كسي به درستي نميداند چه اتفاقي افتاد و آن هزار و 500 هوادار از كجا و چگونه وارد زمين چمن شدند و جام قهرماني را از بازيكنان استقلال گرفتند، با آن دور افتخار زدند و به مدت چند ساعت هم آن را بردند!
البته جام با تلاش مأموران بيرون ورزشگاه پيدا و به استقلاليها برگردانده شد، اما اين وسط تكليف چند مدال گم شده بازيكنان استقلال معلوم نشد و بعيد هم هست كه معلوم شود، درست مثل سرنوشت مدال كمال كاميابينيا در فصل قبل.
به هر حال استقلاليها جامشان را گرفتند و به رختكن رفتند. جشن گرفتند و عكس يادگاري تا ثابت شود فوتبال ايران هنوز از عهده برگزاري يك جشن ساده قهرماني هم برنميآيد، جشني كه در تمام دنيا به صورت مرتب و مستمر برگزاري ميشود و مشكلي هم پيش نميآيد، همه چيز سر جايش است و آدم اضافي هم پيدا نميشود.
سالهاست كه آدمهاي اضافي حاضر در اين مراسمها روي اعصاب و روان تماشاگران و بينندگان هستند، در مراسم اهداي جام پرسپوليس هم بودند، اما نظم مراسم مانع از ديده شدنشان شد، ولي در اهداي جام استقلال چنان تلافي كردند كه شايد در تاريخ برگزاري اين مراسم بيسابقه باشد.
نكته قابل تأمل در برگزاري هر دو مراسم براي سرخابيهاي پايتخت غيبت معنادار رئيس فدراسيون فوتبال و نايبرئيس او بود. در هر دو مراسم مسعود سلطانيفر به تنهايي در كنار سرپرستان دو باشگاه مدالهاي بازيكنان را اهدا كرد. اينكه فشارخون فلاني بالا رفته، پدر آن يكي مريض است، يكي در سفر است و بهانههايي از اين دست كه البته هرگز به جايي نميرسد و به جرئت ميتوان گفت اگر برخي حواشي و تضادنظرها در آخرين دقايق بازي پرسپوليس روشن نميشد، سرنوشت اهداي جام قهرماني پرسپوليس هم شبيه چيزي بود كه پنجشنبه شب در خرمشهر براي استقلال رخ داد.
فوتبال پنج ستاره ايران (اگر بتوانيم واقعاً آن را پنج ستاره قلمداد كنيم) از برگزاري يك جشن قهرماني ساده عاجز است. اين فوتبال پرادعا نميتواند حتي از قهرمانان خود به درستي تجليل كند، آن وقت ادعاهاي واهي مسئولان آن و فريادهاي منممنمشان گوش فلك را كر كرده است.
بله پنج ستارهايم، اما توان برگزاي يك جشن قهرماني را نداريم. پنج ستارهايم، اما نميتوانيم جام تيم قهرمانان را حفظ كنيم. پنج ستارهايم و ليدرها در ورزشگاه هر طور كه ميخواهند ميتازند. بله پنج ستارهايم، اما مدال بازيكن را در روز جشن از روي سينهاش ميبرند و بازيكن ميماند و چند لحظه خاطره مدال داشتن، چرا؟! چون فوتبال پنج ستاره ما و مديران پرادعايش از برنامهريزي جشني در خور تيم قهرمان عاجز هستند. البته ما فاكتور ميگيريم از مشكلات كوچكي چون نور كم ورزشگاه، تصويربرداري افتضاح، فحاشيهاي تمام نشدني روي سكوها عليه ريز و درشت و با ربط و بيربط فوتبال و بازي فينال جام حذفي. فقط يك سؤال و آن اينكه آيا واقعاً ما پنج ستاره هستيم؟!