کد خبر: 835645
تاریخ انتشار: ۱۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۰
تأخير در ازدواج و همتي كه نيست
يه روزي كه با پدرم رفته بوديم مسافرت، توي راه چند ساعتي درباره ازدواج و سؤالاتي كه من داشتم حرف زديم...
نويسنده:  حجت‌الاسلام مهدي حسين‌پور
 
 
يه روزي كه با پدرم رفته بوديم مسافرت، توي راه چند ساعتي درباره ازدواج و سؤالاتي كه من داشتم حرف زديم. البته من كمي رُك حرف زدم، ولي خب چكار كنم، حرف دلم بود و بايد مي‌زدم تا بهتر بشه به نتيجه رسيد. من به پدرم گفتم ازدواج براي آدم محدوديت مياره، آدم از هر نظر محدود ميشه. خب راستش رو بگم، من با دخترهاي زيادي ارتباط دارم و باهاشون توي شبكه‌هاي مجازي حرف مي‌زنم. خب حالا بيام همشون رو بذارم كنار و برم يه زن بگيرم؟! اين محدوديت نيست؟ از قيافه پدرم مشخص بود كه از حرفام دلگير شده، اما خودش رو كنترل كرده  و با خونسردي كامل شروع كرد به حرف زدن. ببين پسر عزيزم، خوشحالم كه راحت حرفات رو با من مطرح مي‌كني، پس بذار منم باهات راحت صحبت كنم. من از تو يك سؤال دارم: اگه يه روزي متوجه بشي كه يكي از دوستات، با خواهرت رابطه داره و شب‌ها تا دير وقت به هم پيام ميدن، چه حالي بهت دست ميده؟ گفتم خُب معلومه پدر، خيلي ناراحت ميشم و از كوره در ميرم. اول با خواهرم دعوا مي‌كنم و سرزنش مي‌كنمش كه چرا اين كارو كرده! بعدش هم ميرم و با دوستم دعوا مي‌كنم و ديگه باهاش حرف نمي‌زنم. آخه نامردي كرده. خدايي نكرده هنوز يه ذره غيرت تو وجودم مونده. پدرم خشنود از پاسخ من گفت آفرين به پسر خودم كه رگ غيرتش به جوش مياد. حالا به نظرت وقتي تو دوست نداري كسي با خواهرت رابطه داشته باشه، آيا ديگران دوست دارن كه تو با خواهرشون حرف بزني و ساعت‌ها به هم پيامك بزنيد؟!


من كه تازه فهميدم چه اشتباهي كردم، سرم رو انداختم پايين و چيزي نگفتم. پدرم ادامه داد ببين پسرم شما ميگي ازدواج محدوديت مياره. بله، منم موافقم. ازدواج براي آدم‌هاي هوس باز محدوديت مياره. آدمي كه هر روز دنبال يه دختر بوده و تنوع‌طلبه، چطور مي‌تونه با يك زن زندگي خودش رو شروع كنه و اين زندگي رو تا آخر به سلامت به پايان برسونه؟! اما برعكس اين آدما، اكثر مردم و جوان‌ها هستند كه غيرت دارند و ناموس ديگران رو ناموس خودشون مي‌دونند. مواظب چشم و دلشون هستند تا خدايي ناكرده بيراهه نره. ازدواج براي اين آدم‌هاي پاك، آزادي محسوب ميشه، نه محدوديت... و اما بقيه حرف‌هاي پدرم...


مراقب نگاه خود باشيم



خداوند در سوره نور، آيه30 و 31 دستور داده است كه ‌اي پيامبر، به مردان و زنان مؤمن بگو مواظب نگاه خود باشند. چشم خود را از حرام ببندند و از برقراري ارتباط با جنس مخالف به شدت خودداري كنند. اگر طبق دستور خداوند، ما از چشم خود مراقبت كنيم، خيلي از گناهان انجام نخواهد شد. همين نگاه‌هاي بي‌جا، انسان را تا پاي هلاكت و بدبختي مي‌كشانند. نگاه به نامحرم؛ علاقه به همسر را كم مي‌كند و اگر ادامه يابد، زندگي مشترك را به جدايي و طلاق مي‌كشاند.



اين روزها هيچ كس  آستين بالا نمي‌زند!



امام صادق‌(ع) فرمودند: نگاه به نامحرم، بيننده را به فتنه مي‌اندازد. نگاه فتنه‌انگيزي كه فرجامش در قيامت جز عذاب الهي و فرورفتن ميخ‌هاي آهنين در چشم، ثمري را به همراه نخواهد داشت. اما اگر عفت و پاكي در نگاه داشته باشيم، ثمرات بسيارزيادي نصيبمان خواهد شد.
رسول‌الله(ص) فرمودند: چشمانتان را از حرام ببنديد، تا عجايب هستي را ببينيد. (مصباح الشريعه، ص 9)


از امام باقر‌(ع) هم روايت شده كه فرمودند: در روز قيامت تمام چشم‌ها گريان خواهند بود، مگر سه چشم. از جمله چشم‌هايي كه در روز قيامت گريان نخواهد بود، چشمي است كه از حرام الهي بسته شده. (كافي، ج2، ص80). اگر صحنه گناه پيش آمد، فوراً با كاري ديگر بايد خود را مشغول كرد. بايد از خداوند طلب كمك نمود.


ازدواج براي حفظ دين


گناه نكردن سخت و طاقت‌فرساست ولي نه گفتن به گناه است كه انسان را رشد مي‌دهد و فاصله بين انسانيت و حيوانيت را زياد مي‌كند.


البته كه خداوند هم به فكر انسان بوده و است، لذا ساده‌ترين راه و بهترين راه براي دوري از گناه و نزديك شدن به خودش را در ازدواج كردن قرار داده است.


به عنوان مثال دو ركعت نماز كه متأهل مي‌خواند، نزد خداوند از70 ركعت نماز غيرمتأهل برتر است. خوابيدن فرد متأهل، نزد خداوند از روزه گرفتن و شب‌زنده‌داري غيرمتأهل برتر است. كسي كه ازدواج كند، نصف دينش را از گناه حفظ كرده است. ازدواج از سنت پيامبر است و هنگام ازدواج درهاي رحمت الهي گشوده مي‌شود. ازدواج روزي را زياد مي‌كند. در اسلام، هيچ بنايي ساخته نشده كه نزد خداوند، محبوب‌تر از ازدواج باشد. (بحارالانوار، ج 103، ص222 و 219و217- الخصال ص165- كنزالعمال، ح44403)


ازدواج است كه انسان را از خيلي گناهان خطرناك حفظ مي‌كند و به او آرامش مي‌دهد. ازدواج است كه انسان را مسئوليت‌پذير و هدفمند مي‌كند. ازدواج است كه نسل‌ها را حفظ و تكثير مي‌كند.


براي ازدواج بايد عجله كرد


در روايات مي‌خوانيم كه براي ازدواج عجله كنيد، دختري كه وقت ازدواج او فرا‌رسيده است، مثل ميوه‌اي رسيده است كه اگر به موقع از درخت چيده نشود، آفتاب و باد او را پراكنده مي‌كنند.
يكي از حق‌هايي كه فرزندان بر والدين دارند، اين است كه وقتي بالغ شدند، وسايل ازدواج را برايشان فراهم كنند. (مكارم الاخلاق ص114)


چقدر در اسلام تأكيد شده است كه ديگران را به ازدواج سفارش كنيد و براي نتيجه بخش بودن آن، تمام تلاشتان را به‌كار گيريد.


در روايت آمده است هر كسي كه براي ازدواج برادران ديني خود اقدام كند، روز قيامت مورد لطف خاص خداوند قرار مي‌گيرد. (كافي، ج5، ص331)


چرا كسي آستين بالا نمي‌زند؟!


اما امروزه در جامعه، هيچ كس نمي‌خواهد كمك كند. هيچ كس براي ازدواج آستين بالا نمي‌زند. هيچ كس. نه خانواده پسر، نه خود پسر، نه خانواده دختر و نه خود دختر، نه مسئولان، نه مردم، نه رسانه‌ها و نه زنان داخل كوچه و بازار. توقعات بي‌جا و آداب و رسوم ساختگي و تشريفاتي، اجازه و جرئت ازدواج را به جوانان نمي‌دهد. توقعات و توهمات بعضي از دختران، سن ازدواج را بالا برده است. آرزوهاي طولاني و يك شبه پولدارشدن و ولنگاري جوانان در كوچه و خيابان و شبكه‌هاي مجازي فرصت درست فكر كردن براي ازدواج را به آنها نمي‌دهد و انگيزه‌اي براي ازدواجشان باقي نمي‌گذارد.




اين روزها هيچ كس  آستين بالا نمي‌زند!



گفت‌وگوهاي صميمي و دوستانه با جنس مخالف در دانشگاه‌ها و بعد از آن در شبكه‌هاي مجازي به بهانه درس، اردوهاي مختلط و در دسترس بودن زنان و دختران بي‌عفت، ازدواج را محدوديتي بيش اعلام نمي‌كند. تبليغات شديد رسانه‌هاي غربي عليه ازدواج و عادي‌سازي رابطه با جنس مخالف در ماهواره‌ها، سد راه حلال خدا شده است.


مسئولان كمك نمي‌كنند يا نمي‌خواهند كمك كنند. تمام فسادها از بيكاري سرچشمه مي‌گيرد. جوان براي ازدواج و دوري از گناه، كار مي‌خواهد، براي خريد پول مي‌خواهد و براي خواب خانه مي‌خواهد.


جوانان وظيفه دارند پاك باشند و نگاهشان را مديريت كنند، اما آيا ديگران وظيفه‌اي ندارند؟ و كاري از آنها ساخته نيست؟


بله عده‌اي وظيفه دارند تا مانع ازدواج شوند، عده‌اي وظيفه دارند ازدواج‌ها را به طلاق ختم كنند، عده‌اي هم وظيفه دارند شعار ازدواج محدوديت است، سَر دهند!


دختراني كه در كوچه و خيابان، جلوه‌گري مي‌كنند و خودشان را با ارزان‌ترين قيمت به عنوان كالايي بي‌ارزش در دسترس ديگران قرار مي‌دهند، آيا اندكي به حال خودشان فكر نمي‌كنند؟ اين چه زندگي بي‌هدف و بد‌هدفي است كه من دارم؟ چرا من بايد عامل گناه ديگران شوم و بار گناه آنان را به دوش بكشم؟ چرا من مايه خوشگذراني ديگران باشم و نتوانم مثل ديگران ازدواج كنم و زندگي تشكيل دهم و از زندگي خودم لذت ببرم؟


اينها گمان مي‌كنند همان پسراني كه با آنها رابطه داشته‌اند، حاضر مي‌شوند همين دختران را به عنوان همسر آينده و مادر فرزندانشان قبول كنند. كدام جوان است كه بتواند به اينچنين دختراني اعتماد كند و زندگي و فرزند و احساسش را به او امانت دهد؟
دختران شعيب نبي، در نهايت عفت و حيا با موسي رفتار كردند، (تمشي علي استحيا) لذا خداوند، بهترين زندگي و بهترين همسر را نصيبشان كرد.


و اما حرف‌هاي من با پدرم


پدرم با جديت تمام، ولي در كمال صميميت و دلسوزي اين سخنان را به زبان مي‌آورد. گويي نه تنها با من، بلكه با جامعه در حال سخن گفتن بود و دلش براي دختران و پسران بي‌گناه مي‌سوخت.
براي فرزنداني كه والدينشان اينها را به اين راه كشانده‌اند، براي فرزنداني كه كسي را ندارند كه آنها را راهنمايي كند، براي فرزنداني كه تمام امكانات خطر‌سازي از قبيل ماهواره، اينترنت، گوشي و... در اختيارشان قرار مي‌گيرد تا سرگرم شوند، بدون هيچ نظارتي.


احساس پاك پدرم، عقده زبانم را باز كرد. از پدر اجازه گرفتم تا جملات پاياني را من به زبان آورم.
خوب به ياد دارم آن روزي را كه آن روحاني بزرگوار، جهت تبليغ و مشاوره به مدرسه ما آمده بود. آن زمان من كلاس دوم راهنمايي بودم.


سخن به اينجا رسيد كه: انسان بايد از گناه دوري كند و گناه نكردن است كه انسان را به مقامات مي‌رساند. در همين لحظه بود كه يكي از بچه‌هاي كلاس، اجازه گرفت تا سخن بگويد.


آقا اجازه؛ حرف‌هاي شما درست، اما من، در همين سن كم، به بلوغ رسيده‌ام! علت بلوغ زود هنگام من چيست؟ من در محيط جامعه‌ام، افراد زيادي را در نهايت زيبايي مي‌بينم، كه اينها در من اثر مي‌كند، چقدر چشم بپوشم؟ چقدر نگاه نكنم؟ اصلاً با خيالاتش چه كنم؟ به كدام مغازه بروم كه زنان زيبا به خاطر فروش اجناس داخل مغازه عشوه‌گري نكنند؟ با ماهواره‌اي كه در منزل داريم و پدر و مادرم ساعت‌ها به آن خيره مي‌شوند، چه كنم؟ با وضع لباس پوشيدن خانواده‌ام در درون خانه، كه بسيار زننده است چه كنم؟


خب حاج آقا من مي‌خواهم گناه نكنم، چه كنم؟ درس بخوانم؟ نمي‌شود، چون ذهنم به شدت مشغول است. اُفت تحصيلي هم كرده‌ام.


كار كنم؟ خب كجا به من كار مي‌دهند! اگر كار بود كه برادر بزرگم كه مدرك ارشد دارد، بيكار نبود!
ازدواج كنم؟ مگر با اين سن كم مي‌شود؟ همه به من مي‌خندند! مي‌گويند ازدواج هم بچه بازي شده! خب اينهايي كه ازدواج كردند اگر بچه نيستند، پس چرا مثل بچه‌ها با هم دعوا دارند و هنوز مُهر عقدنامه‌شان خشك نشده، براي طلاق اقدام مي‌كنند! اتفاقاً به نظر من ازدواج كردن، مثل پيوند زدن مي‌ماند. دو نهال را خيلي راحت‌تر از دو درخت مي‌شود به هم پيوند زد.
دشمنان، براي ازدواج نكردن جوانان، تمام توانشان را به كار گرفته‌اند ولي دوستان ما، براي ازدواج كردن جوانان، هيچ اقدامي نمي‌كنند.


با تبليغات ماهواره و زنان بد‌حجاب و دسترسي آسان به گناه توسط فضاهاي اجتماعي، بلوغ زود هنگام را به جان ما انداخته‌اند و فاصله احساس نياز تا ازدواج كه رفع نياز است را افزايش داده‌اند.
در زمان شما پدر جان؛ شما در 15 يا 16 سالگي به بلوغ مي‌رسيديد و نهايتاً در 20 يا 22 سالگي ازدواج مي‌كرديد. شما حداكثر هفت سال تحمل مي‌كرديد. ولي براي ما بلوغ زود هنگام را سوغات آورده‌اند و از آن طرف، سن ازدواج را هم بنا به هر دليل و بهانه‌اي، بالا برده‌اند. حالا من به عنوان جوان امروزي، چند سال مي‌توانم منتظر شوم تا يوسف گم گشته‌ام به كنعان قحطي خورده و آفت زده‌ام بازگردد؟!


يك نفر به اين دختران و زناني كه خودنمايي مي‌كنند بگويد لااقل شما كوتاه آمده و آب به آسياب دشمن نريزيد. به خاطر خدا، به جوانان پاك اين سرزمين رحم كنيد و اينقدر زيبايي خود را به رخ نكشيد و جلوه‌گري نكنيد، تا بتوانيم فاصله بلوغ تا ازدواج را راحت‌تر سپري كنيم.
پدر جان! اعتراف مي‌كنم كه به تنهايي نمي‌توانم و نياز به كمك دارم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر