مسئوليتپذيري هر فرد نشان از رشد عقلاني و اجتماعي او دارد. مسئوليتپذيري كالا يا خدماتي نيست كه قابل خريد و فروش باشد بلكه بالاخره بايد از كسي ياد گرفته باشيم يا فردي به ما آموزش داده باشد. حالا چرا مسئوليتپذيري؟ وقتي ميخواهيم درباره مشاركت و كار گروهي صحبت كنيم چه بخواهيم و چه نخواهيم بايد احساس مسئوليتپذيري داشته باشيم. مگر ميشود من بخواهم با برادرم كاري به صورت شراكتي انجام دهم و بدون حس انجام وظيفه و مسئوليتپذيري انتظار داشته باشم كار به سرانجام برسد و ختم به خير شود؟
بنابراين براي برخورداري از جامعهاي كه به كار گروهي گرايش داشته باشد و اين فرايند در جامعه نهادينه شود بايد اصول مشاركت را در جايي آموزش ديده و به آن عادت كرده باشيم. اينكه اين محيط يا مكان كجاست و اساتيد آن چه كساني هستند كاملاً واضح و روشن است. خانواده محيطي است كه پدر و مادر وظيفه دارند فرزندان را براي كار گروهي آماده كنند تا زماني كه وارد جامعه ميشوند فردگرا نباشند. روحيه مشاركتجويي و انجام امور اجتماعي و اقتصادي با محوريت جمعگرايي مسلماً نتيجه بهتري را به دنبال خواهد داشت و باعث ميشود فعاليتهاي اجتماعي پوياتر و زندهتر باشد.
خانواده، محل آزمون و خطاشايد از بسياري شنيده باشيد يا در اطرافيان شما كسي بوده باشد كه در اثر انجام كاري بهصورت شراكتي شكست خورده و ديگر حاضر نباشد تحت هيچ شرايطي با كسي شراكت كند و كاري را بهصورت جمعي و مشاركتي انجام دهد. ميدانيد علت چيست؟ مشكل كار اينجاست محيطي كه ما بايد كار گروهي را فرا بگيريم جامعه نيست. يادمان باشد جامعه بزرگتر و جديتر براي انجام برخي از مسائل محيط خوبي براي آزمونند و خطا نيست. امكان ندارد ما با سرمايه تمام عمرمان كه حاصل سالهاي متمادي پسانداز و چشمپوشي به روي خيلي از نيازها بوده بخواهيم تمرين كار شراكتي كنيم و بگوييم كه شكست پل پيروزي است.
مسلماً با اين تفكر مورد تمسخر اطرافيان قرار خواهيم گرفت. مگر ميشود روي تمام زندگيتان بخواهيد ريسك كنيد. بنابراين بايد بدانيم كه شرايط جدي و خشك حاكم روي جامعه محل مناسبي براي آزمون و خطا نيست. پس بايد چكار كرد؟
خانواده، بله دقيقاً منظورم خانواده است. اين مكان مقدس با آموزگاران دلسوز و دورانديش خود ميتواند شرايطي را فراهم كند كه افراد در سنين كمتر و در فضاي بهتر به تمرين كار جمعي بپردازند و اصول و شرايط كار مشاركتي را فرا بگيرند.
تعاون و همكاري در خانواده به معناي مشاركت در تمام امور خانواده است. خانواده به مثابه يك جامعه كوچك است كه تمامي اعضاي آن يك هدف مشترك را دنبال ميكنند و آن هم پويايي، توسعه و در نهايت خوشبختي است. به نوعي ميشود گفت يك زندگي سالم هدفمند و رشد براي همه اعضاي خانواده، در گرو تعاون و همكاري است. همكاري در خانواده به دو نوع فيزيكي و مشاركت در تصميمگيريهاي خانواده تقسيم ميشود و هر كدام از اين همكاريها (فيزيكي يا تصميمگيري) نقش بسيار مؤثري در جامعهپذيري و بلوغ فكري فرزندان دارند.
آموزش كار جمعي در محيط خانواده باعث ميشود فرد از كار مشاركتي فرار نكند، زيرا در زماني كه مناسب بوده اصول كار را فراگرفته و آموزشهاي لازم را در اين زمينه كسب نموده است. بنابراين فرد ياد گرفته است كه اگر ميخواهد كاري را بر اساس مشاركت ديگر افراد انجام دهد بايد حس مسئوليتپذيري داشته باشد و براي كار و مشاركت ديگران ارزش قائل شود و به آن احترام بگذارد و از همه مهمتر تكروي و تكخوري هم نكند.
خانواده سنگ بناي مشاركتمشاركت كردن در كار گروهي و همكاري كردن با يكديگر، از مهارتهاي اجتماعي لازم براي زندگي در دنياي امروز است. به طوري كه باهوشترين افراد هم بدون بهرهمندي از اين مهارت نميتوانند به موفقيتهاي بزرگ دست يابند. به هر حال توجه ما به مهارتهاي فردي و پرورش استعداهاي كودكانمان زماني بهترين دستاوردها را براي آنها به ارمغان خواهد آورد كه بتوانند اين مهارتها را در بستر جامعه به فعليت درآورند و با ديگران همكاري و مشاركت كنند.
خانواده پايه و اساس آموزش همكاري و كار گروهي نسل آينده است. والدين بايد به اين مهم توجه ويژهاي داشته باشند. والدين با آموزشهاي كاربردي ميتوانند نسلي را براي جامعه آماده كنند كه اصول و مهارتهاي كار گروهي و مشاركت را فرا بگيرند.
يكي از ابزارهاي آموزش همكاري و تعاون به كودكان بازيهاي اين دوران است. اگر در حال حاضر ميبينيم فرزندان ما در گوشهاي منزوي و دور از جمع مشغول بازي هستند اين يعني فرد گرايي و نتيجه آن همين است كه جامعه فعلي ما فردگرا شده و روحيه همكاري و تعاون در آن خيلي چشمگير نيست.
از بازيهاي كودكي تا مشاركت اجتماعيبازيهاي دوران كودكي همانهايي است كه باعث ميشد ياد بگيريم چگونه به حقوق يكديگر احترام بگذاريم و چگونه مشاركت داشته باشيم و چگونه در قالب يك گروه فعاليت كنيم كه آينده فرزندان ما را در جامعه تضمين كند.
در گذشته شاهد بوديم كه تعداي بچه در كوچه پس كوچههاي شهرها مشغول بازي بودند ولي خيلي وقت است كوچهها خالي از بچهها شده است و همه اگر اغراق نكرده باشيم مشغول بازيهاي كامپيوتري هستند. در چنين وضعيتي چه انتظاري ميتوان داشت كه فرزند ما بتواند وارد يك جمع شود و مسئوليتي بر عهده بگيرد.
واقعيت اين است كه همكاري كردن اگر چه از ضروريات زندگي محسوب ميشود اما به هيچ وجه آسان نيست. تشويق كودكان براي به اشتراك گذاشتن اسباب بازيهاي خود با بچههاي ديگر و بازي با يكديگر گاهي اوقات مانند يك مبارزه سخت، انرژي بر ميشود، اما نتيجه بسيار شيرين است.
بنابراين بايد توجه داشته باشيم بنيان كار جمعي در خانوادهها شكل ميگيرد. به طور قطع اگر درخانواده همكاري و سازگاري وجود داشته باشد، ارتباط اجتماعي توسعه مييابد. كارگروهي يكي از ضرورتهاي زندگي انسانهاست. مهمترين عاملي كه طرز رفتار اجتماعي فرزندان را تعيين ميكند، شيوه فرزندپروري والدين است. والدين با رفتار دوستانه و طبيعي خود حس همكاري را در فرزندان تشويق و ترغيب ميكنند و در اين خانوادهها فرزندان به كنجكاوي و ابتكار روي ميآورند. در مجموع كودكاني كه در يك محيط آزادانه، آرام و ملايم رشد كردهاند و درگير افراط و تفريط نيستند در همكاري و سازگاري اجتماعي موفقترند.