اين شده شعار برخی جوونهاي ما؛ خب وقتي به آيندهشون اميدوار نيستند چرا درس بخونن؟ البته اونايي كه ميتونن، ميخونن و ميرن فرنگ؛ اونايي هم كه نميتونن، نميخونن و ميمونن و ميگن جامعه همش به دكتر و مهندس نياز نداره فقط، ميگن مدرك رو كه ميشه خريد، بدون آزمون كه ميشه رفت دانشگاه؛ چه كاريه اصلاً درس خوندن؟!
وقتي بيثباتي در قوانين و مقررات توليد و سرمايهگذاري هست، وقتي كالاهاي وارداتي شده همقيمت كالاهاي سر چهارراه، ديگه رقابتي نميمونه. وقتي تسهيلات بانكها بالاست و بيمه اجباري كار و انساني و ماليات و هزار دنگ و فنگ ديگه و تهش هم ورشكستگي! وقتي توليدمحوري از بين رفته و با كلاسي شده خريدن جنس خارجي، وقتي حتي نظام دانشگاهيمون با صنعت هماهنگ نيست و وقتي خيلي چيزاي ديگه، خب جوونامون حق دارن بچسبند به شبكههاي مجازي و ساخت كانالهاي چند هزار تايي و پول درآوردن از اين راه و زدن تبليغات مختلف با عناوين عضو نشي از دستت رفته و. . .
حق دارن كتاب درسي و قرص خواب بخورن و بگن بزار تو حال خودم باشم. حق دارن كه جوك بسازن يك جفت كليه سالم و متابوليسم براي فروش ! بله، خلاصه كه بيكاري خوبه، فقط درآمدش كمه! بايد يك پشتوانه محكم براي آينده جوونا باشه تا بخوان و انگيزه پيدا كنن و از فضاي مجازي دست بكشن. مسئولان اگه واسه شغل كاري نميكنن، خب لااقل درآمد بيكاري رو ببرن بالا ديگه.
همين جوك ساختن مگه هنر نيست؟! مگه از يك تلق ساده جاكليدي درست كردن هنر نيست؟! مگه هك كردن و البته هك شدن يك هنر نيست؟! اصلاً مگه هنر نزد ايرانيان نيست؟ چرا ديگه، جووناي ما هنر دارن! حمايتي ندارن كه بتونن از راه درست بهش بها بدن؛ بازم گلي به غيرت همين جوونا كه دارن از كمترين امكانات بيشترين استفاده رو ميبرن. ولي چه فايده، كار و پول بيكاري...؛ اندوه بزرگيست زماني كه نباشي. . .