کد خبر: 800306
تاریخ انتشار: ۰۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۱:۱۰
سيدعبدالله متوليان
شکست اردوگاه اصلاحات در انتخابات هفتم اسفند ۹۴ بازي اصلاح‌طلبان را براي عبور از روحاني خراب كرد و آنان را در انجام نقشه‌هاي از پيش‌ نوشته شده براي کشاندن نظام به دوقطبي‌هاي دروغين و بازگشت به دوره اصلاحات ناکام گذاشت.
اصلاح‌طلبان که با رندي، تمام آراي اصولگرايي و مستقل روحاني را به عنوان آراي اصلاح‌طلبي به نفع خود مصادره کرده بودند، از همان آغاز راه با سياست يکي به نعل يکي به ميخ، ضمن مطالبه و سهم‌خواهي حداکثري از کابينه روحاني، آشکارا از وي با عناويني همچون دولت مستعجل و رحم اجاره‌اي ياد کرده و اعتدال را فاقد وجاهت و جايگاه انديشه مستقل دانسته و حداکثر آن را يک گفتمان مقطعي که بر موج بي‌تدبيري نامزدهاي اصولگرا در انتخابات ۹۲ سوار شده، معرفي کردند.
اردوگاه اصلاحات با خيال‌بافي‌ها و تحليل‌هاي آرژانتيني (که هم اينک نيز با شدت تمام ادامه دارد) از انتخابات رياست جمهوري ۹۲، با برجاميزه کردن فضاي جامعه، خود را آماده ورود به عرصه انتخابات مجلس دهم و تشکيل مجلسي همچون مجلس ششم و پيگيري برنامه‌هاي بر زمين مانده از سال ۸۴ مي‌کردند که به ناگاه با شکست در انتخابات مجلسين ايران، دچار شوک غيرقابل باور شده و مجدداً تشتت و اختلافات در اين اردوگاه گسترش پيدا کرده است.
هم‌اينک اردوگاه اصلاحات با قبول شکست و با تغيير خطوط راهبردي و تدوين تاکتيک‌هاي جديد خود را براي شکار اعتماد عمومي در انتخابات رياست جمهوري سال آينده آماده مي‌کند. اصلاح‌طلبان با قبول واقعيت (بدون اعتراف به آن)، به ناچار روحاني را به عنوان تنها گزينه ممکن در انتخابات آينده برگزيده و راهبردهاي زير را در دستور کار خود قرار داده‌اند:
۱ - تأکيد بر رهبري خاتمي و وارد شدن در انتخابات با محوريت وي به عنوان رأس اصلاحات.
۲ - تأکيد بر حمايت از ولايت‌فقيه مشروط به پذيرش فتنه‌گران در نظام و تطهير آنان بدون عذرخواهي و جبران خسارات مادي و معنوي.
۳ - تأکيد بر ارائه تصويري معتدل از اصلاح‌طلبي با ايجاد ائتلافي از «اصلاح‌طلبان، اصولگرايان «معتدل» و جريان حاکم موسوم به اعتدال و توسعه» با حفظ محوريت اصلاح‌طلبان.
۴ - بزرگنمايي خطر احمدي‌نژاد و اقناع اصولگرايان به ضرورت حمايت از روحاني به‌منظور مقابله با خطر احمدي‌نژاد.
۵ - تحميل مدل حل مشکلات جامعه از طريق برجام‌هاي مختلف.
۶ – دوقطبي‌سازي‌هاي دروغين و کاذب به عنوان بستر لازم براي پيشبرد اهداف از پيش‌ تعيين شده.
اما آنچه اصلاح‌طلبان را با مشکلات جدي روبه‌رو ساخته است مجموعه‌اي از بحران‌ها و چالش‌هاي درون‌حزبي، اجتماعي و... است که اين اردوگاه را با خطر واگرايي بيشتر و از کف دادن اعتماد عمومي و ملي مواجه ساخته که برخي از آنها از قرار زير است:
۱ - اشباع جامعه از مباحث تئوريک و غيرکاربردي نظير دموکراسي‌خواهي، حقوق شهروندي و کهنه شدن و فرسودگي شعارهاي اصلاح‌طلبانه و رنگ باختن تدريجي گفتمان اصلاح‌طلبي در برابر گفتمان اعتدالي (اگرچه هر دو گفتمان از آبشخور غربگرايي سيراب مي‌شوند).
۲ - عدم اعتماد عمومي ناشي از گذشته فتنه‌آلود، کارنامه ننگين، وابستگي به بيگانگان، تلاش براي براندازي نظام و... به دليل بي‌صداقتي‌هاي پي‌در‌پي و اعتبارسازي‌هاي جعلي و دروغين.
۳ - بي‌اعتباري نزد حاميان خارجي خود در غرب (هم‌اينک غربي‌ها به دليل ناتواني اصلاح‌طلبان در پيگيري خواسته‌هاي آنان از اين اردوگاه قطع اميد کرده‌اند).
۴ - مسئله تكروي و تشتت‌هاي درون‌گروهي مشتمل بر اختلافات کارگزاران، مشارکتي‌ها، حاميان عارف، فتنه‌ سبزي‌ها و..‌.
۵ - فقدان مهندسي کارآمد در اداره اصلاحات و ناهماهنگي و اختلاف بين سه جبهه موسوم به «شوراي هماهنگي»، «شوراي راهبردي» و «شوراي مشورتي» و...
۶ - ظهور پديده و انديشه «نواصلاح‌گرايي» توسط افرادي نظير محمدرضا تاجيک و مخالفت افرادي نظير سعيد حجاريان با آن.
۷ - ناتواني در مهندسي و مديريت افکار عمومي ناشي از عدم‌تبعيت جامعه از آدرس‌هاي عوضي نظير مبارزه با گشت ارشاد و مسئله حجاب به دليل رشد بالنده فکري در مردم.
اصلاح‌طلبان به منظور تحقق راهبردهاي خود و غلبه بر چالش‌ها و بحران‌هاي پيش‌رو و ايجاد عوامل وحدت سلسله‌اي از تاکتيک‌هاي ريز و درشت را در دستور کار قرار داده‌اند:
۱ - استفاده از ظرفيت شبکه‌هاي اجتماعي به‌منظور ساماندهي هرمي مردم و سرخط کردن آنان در زمان انتخابات بعدي .
۲ - تن دادن به پيروي از راهبرد اعتدال و پرهيز از شعارهاي راديکال و تفرقه‌افکنانه که موجب انشقاق و چندقطبي در اردوگاه اصلاح‌طلبان شود.
۳ - تأکيد بر مبارزه با فساد اقتصادي با تکيه بر دادن آدرس عوضي و معرفي اصولگرايان به عنوان عامل اصلي فساد در سطح کشور.
۴ - پيش کشيدن بحث‌هاي تکراري و ملال‌آور نظير ضرورت صيانت از رأي و اراده مردم و مقابله به نظارت استصوابي و آزادي گروه‌هاي سياسي.
۵ - گفتمان‌سازي و مفهوم‌سازي جعلي و به‌روز شده به عنوان جايگزين موضوعات کهنه: مذاکره ملي، آشتي ملي، تعامل و بازي برد برد داخلي!، اعتدال و ميانه‌روي، مدارا با مخالفان.
۶ - طرح موضوع توسعه به عنوان گفتمان پسابرجام با هدف جلب حمايت حداکثري دولت روحاني، رفع حصر از سران فتنه، رفع موانع قانوني موجود بر سر راه فعاليت رسانه‌اي فتنه‌گران و...
نتيجه اينکه: واقعيت امر اين است که اصلاح‌طلبان تا همين جاي کار و در دولت روحاني، تأکيد و تصريح دارند که مي‌بايست از وضع موجود با موفق نشان دادن دولت يازدهم براي عادي‌سازي فعاليت‌هاي خود، سفيدنمايي و تطهير گذشته ننگين، تطهير فتنه‌گران، رفع حصر و تحميل گفتمان و اراده خود بر نظام بهره‌برداري کرده و از ديگر سو بکوشند با تمهيدات لازم و بهره‌گيري از رخنه‌ها و روزنه‌ها و ايجاد فضاي دوقطبي، حاکميت را نسبت به بازي سياسي خويش تسليم نموده و به چهره‌اي نو و قالب‌هاي جديد به عرصه حاکميت بازگشته و مجدداً طرح‌هاي براندازانه خود را دنبال نمايند.
 
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار