نمايشگاه بيست و نهم كتاب تهران را در فضايي جديد، دور از هياهوي شهر و لبريز از هياهوي اهل كتاب و انديشه، سالن به سالن و راهرو به راهرو از زير پا ميگذرانم و سر يكي از نبشها، غرفه نشر پيام آزادگان، بيهيچ دليل خاصي نظرم را جلب ميكند. مسئول غرفه از دو نفر بازديدكننده سؤال كرد شما آزادهايد؟... گفتوگوي بين مدير غرفه و يكي از آن دو نفر باعث شد تا نزديكتر شوم و به انتخاب چند كتاب اقدام كنم و باز بيهيچ دليل ديگر يا پرسشي و صرفاً با توجه به عنوان، دو جلد كتاب برداشتم اما به پيشنهاد فروشنده مؤدب و محترم، دو عنوان ديگر نيز خريدم.
اولين كتابي كه با گزينش خودم خواندم، «مردي كه پروانه شد» عنوان دارد و داستاني است به نويسندگي آقاي مجيد پورولي كلشتري، چاپ دو، سه ماه اخير توسط مؤسسه فرهنگي پيام آزادگان در 220 صفحه و تيراژ هزار جلد. اين رمان حول شخصيت عكاسي به نام عباد ميگردد كه در جنگ اسير شده و سالهاي زيادي را در عراق زير شكنجه دشمن ميگذراند. البته داستان را شخص ديگري روايت ميكند. شخصي كه كم كم تحت تأثير عباد قرار گرفته و حالا قصد دارد درباره او داستاني بنويسد. شخصيت خلق شده توسط نويسنده اين كتاب در واقع مانند يك پروانه از پيله خارج ميشود كه پس از آزادي انساني ديگر ميشود. به نظر ميرسد آقاي پورولي فكر زيبايي را در پس ذهن خود داشته كه ظاهراً قدرت كشاندن مخاطب به دنبال خود را دارد. كتاب ديگر «خرداد كه ميشود» به روايت و نويسندگي ناصر صارمي، چاپ شده در سال 93 توسط همان انتشارات است كه آن را بلافاصله پس از كتاب قبلي خواندم. كتاب اخير 29داستان مستند و كوتاه را پي ميگيرد كه از خرداد ماه سال 1360 در نوجواني راوي آغاز ميگردد، سپس در خرداد سال 61، روز بازپسگيري خرمشهر ادامه پيدا ميكند و در اواخر بهمن ماه سال 1362 يعني حدود بيست و يك ماه زندگي در كنار اسراي عراقي، گزارشهاي داستاني اين سرباز، تمام ميشود. هرچند داستانهاي كوتاه اين نويسنده به دليل اصرار او بر مستند بودن و نزديكي بيشتر به واقعيت و حقيقت در پارهاي موارد از مؤلفههاي داستاني كمي فاصله گرفته است اما خالي از زيباييهاي داستانهاي كوتاه نيستند. صارمي بخشي از تاريخ جنگ را ـ كه شايد كمتر بدان پرداخته شده ـ روايت ميكند و خاطراتش را صادقانه با انشايي بسيار جذاب در اختيار مخاطب روز قرار ميدهد.
صرف نظر از هر آنچه در دو كتاب مزبور از حيث محتوا ميگذرد، چيزي كه فكر مرا به خود مشغول داشته سايه سنگيني است كه «خرداد كه ميشود» بر «مردي كه پروانه شد» انداخته است. نزديكي فرم و مضمون كتاب متأخر به متقدم، حتي نياز به دقت نظر يا كنكاش حرفهاي ندارد. تا آنجا كه با يك بار خواندن ميتوان به پارههاي بهره گرفته شده از كتابي كه در سال 93 چاپ و منتشر شده در كتاب منتشره در سال جاري پي برد. مضافاً اينكه وقتي به شناسنامه كتاب خرداد كه ميشود مراجعه كردم نگارنده را در سال آغاز جنگ جواني 18 ساله و نويسنده رمان مردي كه پروانه شد را كودكي پنج ساله يافتم. و اين نشان ميدهد كه نويسندگان تاريخ دفاع مقدس بايد با دقتنظر، حساسيت، دغدغه و احتياط بيشتري دست به قلم ببرند.
مثل اينكه تقليد عادت شده است. كپي در موسيقي، داستان، شعر، سينما، خاطره يا گزارشنويسي، هنرهاي تجسمي بهصورت برداشت، اقتباس، كاور كردن، بدون مجوز حتي از كارهاي هاليوودي يا از تجربهگرايان اروپا عادت شده است. ايضاً برداشت از هر چيزي كه احساس كنند قوام و دوام داشته باشد. ارسطو ميگويد «تقليد از كودكي در انسان امري طبيعي، بخشي از تمايلات معمولي و لذتبخش است.» اما افلاطون آن را حاكي از انحراف ميداند. گذشته از اين دو نظريه، ماحصل باور نظريهپردازان اين واقعيت است كه «فرد تقليدكننده فاقد چيزي است كه به كار برنده و سازنده واجد آن است و آن شناخت ميباشد.» با اين اوصاف ميخواهم راهي باز كنم به اصل موضوع كه همانا برداشتهاي عديده كتاب «مردي كه پروانه شد» در موضوع، فرم، توصيف صحنهها، فضاسازي، پيرنگ يا ترتيب زماني وقايع و حوادث، بخشبندي و حتي صفحهآرايي از كتاب «خرداد كه ميشود» است. با توجه به تعدد موارد تداخل و توارد در كتاب مورد نظر، اتفاقي بودن امر، منتفي است. شايسته است براي مواجهه بهتر با اين دست كپيكاريها با نگاهي تطبيقي و دقيق به اصل هر دو كتاب مراجعه شود. مواردي كه ذيلاً به آنها اشاره ميشود بخشي از برداشتهاست كه البته فهرستوار از آنها ميگذريم:
- خرداد كه ميشود ص1 سطر 1 بر خلاف نويسندگاني كه كتابشان...
مردي كه پروانه شد ص1 سطر 5 برخلاف عرف امروزي...
- خرداد كه ميشود ص 156 سطر 2 نامه اسير عراقي، نوح به همسرش
مردي كه پروانه شد ص 54 سطر 4 نامه اسير ايراني، عباد به همسرش
- خرداد كه ميشود ص 174 سطر 11 خرداد هميشه ماه اتفاقات خوب بوده است
مردي كه پروانه شد ص 61 سطر 16 همه اتفاقات خوب در آبانماه ميافتد
- خرداد كه ميشود ص 37 سطر 6 يكي از دو كاستي را... .
مردي كه پروانه شد ص 85 سطر 2 نوار كاستي را كه از صداي...
- خرداد كه ميشود ص 39سطر 4 امروز صحن آسمان خاكستري...
مردي كه پروانه شد ص 85 سطر 1 آسمان ابري است...
- خرداد كه ميشود ص 15 سطر 1 در واقع همه چيز از اينجا شروع شد
مردي كه پروانه شد ص 37 سطر 1 همه چيز از همان باران شروع شد
- خرداد كه ميشود تعداد صفحات و شمارهبندي داستانها
مردي كه پروانه شد تعداد صفحات و شمارهبندي داستانها
- خرداد كه ميشود فصل هفتم صفحه 37 (فضاسازي در داستان غريبه ـ باران)
مردي كه پروانه شد فصل 2 صفحه 15
- خرداد كه ميشود ص43 سطر 1 ماه مثل يك كشاورز
مردي كه پروانه شد ص 41 ص 4 مهتاب شده بود و ماه...
- خرداد كه ميشود ص 68 سطر 8 رضا كسي نبود كه بعدها هم از ياد برود. دوست داشتم اين جوان سر به زير را...
مردي كه پروانه شد ص 53 سطر 1 عباد از آن دست آدمهاي عجيب و غريبي بود كه خيليها دلشان ميخواست به او نزديك شوند
- ـ خرداد كه ميشود ص 168 سطر 9 چند روز پيش دوستي كه...
مردي كه پروانه شد ص177 سطر 1 خانم دكتر ناهيدي آمد خانهمان...
- خرداد كه ميشود ص 157 سطر 11 پسرم از من ميخواهد صداي ضبط را كم كنم
مردي كه پروانه شد ص 211 سطر 4 دستگاه ضبط صوت را گذاشتم... دخترم ريحانه دارد...
- ـ خرداد كه ميشود ص 31 روزگار كلاغها
مردي كه پروانه شد ص 15 ص 22 ص 23 (صحنهسازي با كلاغ)
- خرداد كه ميشود ص 48 سطر 1 روزهايش خاكستري... و ص 80 سطر آخر به بعد مثل اينكه تهران...
مردي كه پروانه شد ص 19 سطر 7 و ص 20 سطر 2 ص 188 سطور 13 و 14 گلايه از شهر تهران
- خرداد كه ميشود ص 149 «حمزه» اسير عراقي
مردي كه پروانه شد فصل 49 ص 203 و 204 «حمزه» اسير ايراني
و موارد ديگري مثل بازي با كلمات بيآنكه منطقي پشت آن باشد كه احتمالاً مخاطبان بعدي و اهالي كتاب آن را از نظر دور نگه نخواهند داشت و به باور من ميتواند كتاب «مردي كه پروانه شد» را اگرچه براي اين نقايص كوچك زير سؤال ببرد. نتيجه اينكه انتظار ميرود نويسنده آثار دفاع مقدس كه قرار است بخش مهمي از تاريخ را براي امروز و نسلهاي آينده بازشناساند ديانت ادبي را حفظ كند و در راستاي نگارش آثار ارزشي از اين دست خلاقيت و آفرينش را جايگزين هرگونه برداشت كند. با آرزوي موفقيت و سربلندي براي همه نويسندگان اين سرزمين و به ويژه آنان كه صادقانه و هنرمندانه، تجارب و هنر خود را براي پاسداشت ارزشهاي هشت سال جنگ تحميلي صرف ميكنند.