چند وقت پيش در محفلي بوديم كه عدهاي از جوانان سؤالي را از رزمندگان حاضر در آن مجلس طرح كردند. سؤال اين بود كه علت كينه و عداوت بعثيها با غواصهايي كه 175 نفرشان را با هم زنده به گور كردند چه بود؟
رزمندهاي پاسخ داد: «از عمليات والفجر8» چيزي شنيدهايد؟ همان عملياتي كه هنوز هم خيلي از ژنرالهاي باتجربه صحت و سقمش را با ديده ترديد نگاه ميكنند! چراكه در مخيله آنها نميگنجد عدهاي رزمنده بتوانند عرض يك رودخانه وحشي و عريض مانند اروند رود را طي و خطوط دفاعي دشمن در آن سوي اين رودخانه را فتح كنند. آبراههاي كه عرضش در برخي از مناطق به يك كيلومتر ميرسد و در عمق، در چهار جهت جريان دارد.
اما غواصهاي ما طي عمليات والفجر8 كمر اين رود را شكستند و به آن سوي ساحل رسيدند. از اينجاي كار به بعد ماجرا اين طور رقم خورد كه سنگرهاي دفاعي دشمن يكي پس از ديگري توسط اين سياهپوشان خطشكن سقوط ميكردند و سربازان و افسران دشمن يكي پس از ديگري توسط غواصها يا كشته ميشدند يا به اسارت درميآمدند.
اين رزمنده در ادامه صحبتهايش گفت: جبهه اروندرود و خصوصاً مقابل فاو، تا مدتها پس از جنگ جبهه امني به شمار ميرفت، چون دشمن نه خودش توان عبور از اين رودخانه را داشت و نه فكرش را ميكرد كه ايران از آنجا عمليات كند. تنها گاهي بين دو طرف رودخانه تبادل آتشي صورت ميگرفت. از سوي ديگر عراقيها در كف رودخانه اروند بشكههاي فوگاز را تعبيه كرده بودند كه در صورت عبور قايقها يا نيروهاي ما، با يك دكمه آن بشكهها را منفجر ميكردند و به راحتي هر مهاجمي را پس ميزدند. اما غواصها به قدري سريع و دقيق عمل كردند كه دشمن حتي فرصت انفجار بشكههاي فوگاز را نيافته بود.
به گفته وي، ميانگين سني غواصها حدوداً زير 23 سال بوده و اين نيروهاي جوان، تمامي محاسبات ژنرالهاي كهنهكار بعثي و مستشاران نظامي مصري و غربي آنها را برهم زده و تنها در عرض چند ساعت، خطوط دفاعي دشمن را در آن سوي اروند فتح كرده بودند.
راوي مجلس در پايان سخنانش گفت: حالا شما اگر جاي عراقيها بوديد و اينطور توسط يك عده جوان كم سن و سال تحقير ميشديد و خطوط دفاعي ساحليتان با آن همه سيمخاردار و موانع خورشيدي و بشكههاي فوگاز تعبيه شده، ظرف يك شب سقوط ميكرد، چه احساسي نسبت به اين جوانها پيدا ميكرديد؟
پاسخ اين سؤال علت همان نامردي است كه بعثيها در زنده به گور كردن 175 غواص مثل لكه ننگي روي دامن خودشان باقي گذاشتند. اين جوانها شيران در بندي بودند كه حتي با دستههاي بسته نيز آن قدر عقده و كينه در دل دشمن گذاشته بودند كه دشمن براي رهايي از اين احساس حقارت، غواصان را زنده به گور كرد.