خوب است در ابتدا تفكيكي بين وهابيت و اسلام داشته باشم. به نظرتان، چه تفاوتهايي ميان وهابيت با اسلام واقعي وجود دارد؟
در روسيه، اسلام واقعي را اسلام سنتي مينامند. اسلام در تضاد با فرهنگ ملي، سنتها و آداب و رسوم ملل مختلف در روسيه نيست. اسلام از احترام زيادي نزد پيروان ساير اديان در روسيه برخوردار است. مسلمانان در روسيه موفق شدهاند تحت قوانين اكثريت مسيحيان زندگي كنند. در اين بين وهابيت به سرعت و به شكلي سخت و شديد به مقابله با ساير جوامع مسلمانان و دينداران روسيه پرداخت. تفكر وهابيت شروع به رويارويي ميان مسلمانان كرد و آنها را در برابر هم قرار داد. بر اين اساس ميتوان چند وجه تمايز ميان اسلام واقعي و وهابيت در روسيه برشمرد:
نخست آنكه وهابيت در روسيه، در برابر سنتها، آداب و رسوم و ويژگيها و خصيصههاي ملي و مردمي قرار گرفت كه از اسلام پيروي ميكردند. آنها شروع كردن به گفتن اينكه سنن قديمي كاملاً منسوخ و ملحدانه هستند و بايد از پيروي از آنها سر باز زد. بر اين اساس وهابيها سعي كردند فرهنگ ملي اقوام مسلمان روسيه را از بين ببرند.
دوم آنكه، وهابيت بينهايت و شديد با ساير اديان نظير مسيحيت و يهوديت در روسيه مخالفت كرد و در برابر پيروان آنها قرار گرفت.
سوم آنكه وهابيت به تحريك مسلمانان عليه يكديگر پرداخت و يكي را در برابر ديگري قرار داد. در واقع ارتباط مسلمانان با يكديگر را قطع كرد و ميان كساني كه از وهابيت پيروي ميكردند با ساير مسلمانان فاصله ايجاد شد چراكه از نظر وهابيان، ساير مسلمانان«كافر» محسوب ميشدند.
چهارم آنكه، وهابيت عشق و علاقه به وطن و ميهن را به رسميت نميشناسد. اين در حالي است كه اسلام واقعي در روسيه، منافاتي با ميهنپرستي نداشت. بنابراين از نظر وهابيها ضديت با ميهنپرستي يك اصل اساسي است.
پنجم آنكه، در سخنرانيها، كتابها، متون و ساير آثار متعلق به وهابيت، بهروشني و بهوفور تجاوزطلبي، خشونتطلبي و تنفر ديده ميشود. آنها به اشاعه جنگ و حضور خود در ميدانهاي نبرد ميپردازند و ابايي در اين باره ندارند.
در سالهاي اخير، در كدام مناطق روسيه وهابيت از رشد بيشتري برخوردار بوده است؟
در حال حاضر وهابيت در روسيه به شكلي بسيار قدرتمند در حال گسترش است. اگر در سال 1990، وهابيت در قفقاز شمالي و منطقه پاولژ پديدار شد، امروز به ويژه از سال 2010 به بعد، به سيبري، اورال و ساير مناطق شمالي همچون خانقي ـ مانسيسكي و يامالا نينيتسكي نيز راهيافته است. اين در حالي است كه با پيوستن كريمه به روسيه، اين منطقه نيز مستعد حضور طرفداران وهابيت محسوب ميشود. به خصوص كه از گذشته، حزب التحرير در اين منطقه فعاليتهاي زيادي داشته است. در حال حاضر در هر يك از شهرهاي اصلي روسيه، جوامع مسلمان حضور دارند كه بخشي از آنها مسلمانان بومي روسيه و بخشي نيز مهاجران كشورهاي آسياي مركزي هستند و نكته مهم اين است كه وهابيان تلاش ميكنند در ميان تمام آنها نفوذ كنند. اين عمل معمول از طريق احداث مسجد و فرستادن امام جماعت به اين مساجد صورت ميگيرد. علاوه بر اين وهابيان تلاش ميكنند با انتشار كتاب و نشريه به ترويج ادبيات مختص خود بپردازند. همچنين آنها در موارد متعددي براي جلب رضايت مردم به منظور حضور در جهاد به پرداخت پول نيز اقدام كردهاند كه نمونه اين مسئله را ميتوان در تلاش آنها براي جذب تروريست به منظور شركت در جنگ سوريه مشاهده كرد. همچنين آنها به تبليغات گسترده نهتنها در مساجد، بازارها و كافههاي كوچك ميپردازند، بلكه در زندانها و در ميان محكومان و همچنين ميان دانشآموزان و دانشجويان نيز اقدامات گستردهاي جهت اشاعه وهابيت انجام ميدهند. حاميان (داعش) فعالانه جهت پيوستن به جنگ براي تأسيس «خليفه اسلامي» فراخوان ميدهند. بسياري از مسلمانان روسيه براي جنگيدن به سوريه و عراق سفر ميكنند. سرويسهاي ويژه اطلاعاتي روسيه تخمين ميزنند كه حدود 1700 نفر از مسلمانان روسيه براي برپايي خليفهگري اسلامي ميجنگند. البته من تصور ميكنم تعداد جنگجويان روسي بيش از اين باشد.
چرا در منطقه قفقاز شمالي، وهابيت از رشد بيشتري برخوردار بوده است؟
در آغاز دهه 1990، در قفقاز شمالي به ويژه در چچن يك جنبش جداييطلب فعال بود. جداييطلبان چچني به رهبري ژنرال چوهر دودايف براي مبارزه عليه روسيه به دعوت از وهابيها از كشورهاي عربي به چچن پرداختند. به اين ترتيب آنها از طريق چچن به قفقاز راه يافتند و پس از مدتي در سراسر اين منطقه نفوذ گستردهاي پيدا كردند. پس از شكست روسيه در جنگ اول چچن (1996- 1994)، چچن به دولت مستقل تبديل شد كه در آن وهابيها قدرتمندانه به تقويت نفوذ و موضع خود پرداختند. آنها تلاش كردند نفوذ خود را به مناطقي فراتر از چچن گسترش دهند و در سراسر قفقاز شمالي به ترويج افكار و عقايد خود بپردازند. از اين رو در سال 1999 به داغستان هجوم بردند. به اين ترتيب جنگ دوم چچن (2001- 1999) آغاز شد كه با شكست وهابيت و پيروزي دولت مركزي روسيه پايان يافت. با اين حال وهابيها شيوه جنگي خود را به اعمال تروريستي تغيير دادند و شبكههاي زيرزميني خود را در سراسر قفقاز شمالي ايجاد كردند. در سال 2007 شبكههاي زيرزميني وهابي تأسيس «امارات قفقاز» را اعلام كردند كه دولتي مجازي براي ايجاد شبكههاي گسترده از جنگجويان محسوب ميشد. وهابيها شروع به پنهان شدن در جنگلها و كوهها كردند و از همانجا به انجام حملات تروريستي در مناطق شهري اقدام كردند. در عين حال پيروان آنها به ترويج وهابيت در مساجد ميپرداختند. همزمان با آغاز جنگ در سوريه، بسياري از وهابيها از قفقاز شمالي خارج شدند و براي جنگيدن در صف مبارزان «خليفه» به خاورميانه رفتند.
به نظر من وهابيها در روسيه در حال تبديل شدن به اكثريت در مناطقي هستند كه مسيحيان كمتري دارد. در قفقاز شمالي به ويژه در چچن، داغستان و اينگوش، مسيحيان زيادي باقي نماندهاند. اكثر آنها در زمان جنگهاي چچن يا كشته شدهاند يا از منطقه خارج شدهاند. اين مسئله از لحاظ قومي در خصوص اسلاوها هم صدق ميكند و در منطقه قفقاز شمالي، تعداد اندكي روس (اسلاو) باقيماندهاند. اما در منطقه پاولژ، مسيحيان زيادي وجود دارند. در نتيجه به رغم آنكه در منطقه پاولژ نيز وهابيت در حال گسترش است، اما ميزان رشد آن بهاندازه قفقاز شمالي نيست. هنگاميكه مسلمانان در ميان مسيحيان زندگي ميكنند و از نزديك با آنها تعامل دارند، ميتوانند بر يكديگر تأثير بگذارند. نزد مسلمانان واقعي روسيه، تسامح و تساهل وجود دارد و آنها در عمل، زندگي در صلح و آرامش را آموختهاند. اين در حالي است كه وهابيت به پرخاشگري، خشونتطلبي و نفرتافكني نسبت به ساير اديان ميپردازد. در نتيجه، آنجا كه مسيحيان اندكي زندگي ميكنند، وهابيها آسانتر به گسترش نفوذ خود ميپردازند.
وهابيان قفقاز شمالي چه تأثيري بر منطقه پاولژ داشتهاند؟
در طول دورهاي كه «ايچكري مستقلي» (نامي كه طي سالهاي 1996 تا 1999 بر چچن نهاده بودند) وجود داشت، برخي از تاتارها از پاولژ با انگيزههاي مذهبي به چچن رفتند. اين عده در قفقاز شمالي به اردوگاههاي آموزشي نظامي پيوستند كه فرماندهي آنها بر عهده دو رهبر تروريستي قفقاز شمالي به نامهاي «شامل باسايف چچني» و «عمر بن خطاب عرب» بود. سپس برخي از اين تاتارها به صفوف مبارزان در جنگ دوم چچن پيوستند و حملات سازمانيافتهاي عليه دولت مركزي طراحي كردند. ساير تاتارها نيز كه به چچن رفته بودند، مجدداً به پاولژ بازگشتند. به عنوانمثال «روسلان خبيبولين» به نيژني كامسك (يكي از شهرهاي بزرگ تاتارستان) رفت و آنجا به تبليغات مذهبي در مساجد پرداخت. در اين بين عدهاي از تاتارها كه به تازگي به صفوف وهابيها پيوسته بودند، براي آموزشهاي نظامي به منطقه قفقاز شمالي فرستاده شدند. مهمترين موردي كه تاتارها در آن دخالت داشتند، همكاري آنها در حملات تروريستي به داغستان بود. بهعنوان مثال يكي از ساكنان شهر نيژني كامسك در بهار 2010، طي يك حركت انتحاري، يكي از مراكز پليس را در شهر كيزلار واقع در داغستان منفجر كرد.
در سال 2009 پس از تشكيل «امارت قفقاز»، وهابيان مكاني را كه از لحاظ جغرافيايي شامل منطقه اورال و پاولژ ميشد و تاتارها در آنجا زندگي ميكردند، با نام «ولايت ايدل اورال» مورد شناسايي قرار دادند. هنگاميكه در سال 2012 در كازان حملات تروريستي رخ داد، مفتي اعظم تاتارستان بود و معاون او ولييوف ياكوپوف كه متخصص معروفي در زمينه الهيات بود، كشته شدند. سپس گروه «مجاهدين تاتارستاني» به صورت علني، پيوند وفاداري خود را با دوكو عمروف، رهبر امارات قفقاز اعلام كرد. طي سالهاي اخير بسياري از ساكنان قفقاز كه اكثر آنها نيز وهابي هستند به منطقه پاولژ نقل مكان كردهاند. البته در حال حاضر وهابيان قفقاز شمالي و پاولژ براي كسب تجربه جنگي و كمك به خلافت اسلامي راهي خاورميانه شدهاند. اما هنگاميكه آنها به روسيه بازگردند، با توجه به تجربهاي كه در جنگ سوريه و عراق كسب كردهاند، ميتوانند به خطري عمده تبديل شوند. آنها تمايل خود به جهاد در روسيه را به هيچوجه پنهان نكردهاند.
چه كساني رهبري جريان وهابيت را در روسيه بر عهده دارند و تا چه حدي بر افكار مردم تأثيرگذارند؟
در روسيه، امت مسلمانان به شكل متحد وجود ندارد. چند سازمان مرتبط با مسلمانان وجود دارد كه در رأس هر يك از آنها يك مفتي قرار دارد. در هر منطقه ممكن است يك يا چند اداره معنوي مسلمانان وجود داشته باشد.
بر اين اساس در روسيه دهها مفتي وجود دارد. برخي از اين مفتيها وهابي محسوب ميشوند. بهعنوانمثال علي يوتيف كه تا سال 2011 به عنوان مفتي اوستياي شمالي فعاليت ميكرد، علاقه شديدي به تروريستهاي قفقاز شمالي داشت و سرانجام نيز به صفوف مبارزان اين منطقه پيوست. همچنين مفتيهايي وجود دارند كه توسط وهابيان احاطه شدهاند. به عنوان مثال ميتوان از راويل عين الدين ياد كرد. در اداره معنوي مسلمانان روسيه كه تحت رهبري وي قرار دارد، امامان وهابي زيادي حضور دارند. اما بيش از همه، معروفترين وهابيها در روسيه افرادي هستند كه به عنوان امام در مساجد بزرگ فعاليت كردهاند. به عنوا نمثال در كازان، سالهاي زيادي امامت مسجد معروف «قل شريف» را راميل يونوسف بر عهده داشت كه به حمايت از وهابيت شهره بود. قاعدتاً مسلماناني كه به چنين مساجدي با امامان وهابي بروند ممكن است تحت تأثير سخنان آنها قرار گيرند و به موعظههاي آنها گوش فرا دهند.
كشورهاي خارجي چه تأثيري بر رشد وهابيت در روسيه داشتهاند؟
مطمئناً كشورهاي عربي از طريق گسترش وهابيت تلاش ميكنند نفوذ سياسي خود را در روسيه افزايش دهند. عربستان سعودي، قطر و كويت مهمترين مبلغان و حاميان وهابيت در روسيه محسوب ميشوند. در اين كشورهاي شبهجزيره عربستان، وهابيت ايدئولوژي دولتي است. بنابراين آنها از طرق مختلف به واسطه سازمانها و مؤسسات خيريه نسبت به اشاعه تفكر وهابي اقدام ميكنند. علاوه بر اين حتي در كشورهايي كه ايدئولوژي دولتي آنها بر مبناي وهابيت نيست هم سازمانهاي وهابي در حال فعاليت هستند. از جمله اين كشورها ميتوان به مصر اشاره كرد كه سازمانهاي وهابي به شكلي فعال در آن وجود دارند و ارتباط مؤثر و نزديكي هم با روسها برقرار كردهاند به نحوي كه اكثر روسهايي كه براي تحصيل به دانشگاههاي مصر رفتهاند، توسط اين سازمانهاي وهابي جذب شدهاند. اين مسئله باعث شده كه تحصيل در خارج از كشور به يكي از كانالهاي نفوذ وهابيت در روسيه مبدل شود. اكثر مسلمانان جوان روسيه كه براي تحصيل به عربستان سعودي يا مصر رفتهاند، تحت تأثير سخنرانيها و جلسات وعظ وهابيها قرار گرفتهاند. همچنين آنها به مطالعه كتابهاي وهابي ميپردازند و پس از آنكه به روسيه بازميگردند، شروع به ترويج افكار و عقايد برگرفته از اين منابع ميكنند. علاوه بر اين، يكي ديگر از راههاي گسترش وهابيت در روسيه، كتابهايي بوده كه توسط وهابيها در كشورهاي عربي و تركيه نوشتهشده و به زبان روسي يا زبان اقوام مختلف حاضر در روسيه ترجمه شدهاند.
آيا ايران و روسيه ميتوانند عليه وهابيت مبارزه كنند و چنين مبارزهاي چه ويژگيهايي بايد داشته باشد؟
متأسفانه در روسيه اطلاعات اندكي درباره انتقادات ايران نسبت به وهابيت وجود دارد. وهابيت پديدهاي است كه در اسلام سني ظاهر شده است و روحانيون شيعه به انتقاد از وهابيت ميپردازند. اين در حالي است كه وهابيان در دفاع از خود ميگويند كه شيعيان حق ندارند درباره وهابيت و اهل تسنن اظهارنظر كنند. اين در حالي است كه بخشي از اهل سنت، خود پيرو وهابيت محسوب ميشوند و با آن كاملاً موافق هستند. من تصور ميكنم كه مسلمانان سني مذهب روسيه علاقه زيادي دارند كه درباره انتقادهاي شيعيان درباره وهابيت اطلاع كسب كنند. بنابراين مشكل اساسي اين است كه در ميان مسلمانان روسيه، آگاهي اندكي درباره نقدهاي شيعيان نسبت به وهابيت وجود دارد و چهرهها مذهبي ايران كه به رد نظري وهابيت پرداختهاند، در روسيه ناشناخته باقيماندهاند. در روسيه به ويژه در شهرهايي همچون كازان، مسكو و سنپطرزبورگ، كتابهاي روحانيون ايران نظير مرتضي مطهري، عبدالحسين موسوي و عليمحمد نقوي به روسي وجود دارند اما هيچيك از اين آثار، حاوي اطلاعاتي درباره نقد ايرانيها نسبت به وهابيت نيستند. از نويسندگان معاصر شيعي تنها از فارز عسكرزاده كه در جمهوري آذربايجان زندگي ميكند، اثري درباره وهابيت منتشر شده است. اين كتاب كه «فرقه تقسيم» نام دارد، در سال 2001 به زبان روسي ترجمه شده است. با اين حال نقد وهابيت به مثابه يك جريان افراطي از سوي روحانيون ايراني در روسيه كاملاً ناشناخته است. در سال 2009، در يك كنفرانس در كازان، كنسول دوم ايران سيدمحمدرضا زارعي به سخنراني و ارائه مقاله پرداخت و درباره مشكل وهابيت چنين گفت: «بسياري از كتابهاي اسلامي كه به زبان روسي ترجمه شدهاند، هيچ تطابقي با منافع مسلمانان روسيه ندارند و ضروري است ترجمهاي شايسته، معقول و معتبر از منابع اسلامي صورت گيرد. همچنين لازم است توجه كافي به انتخاب كاركنان و آموزگاران نهادهاي آموزشي اسلامي در داخل روسيه صورت گيرد و با توجه بيشتري دانشآموزان و دانشجويان براي آموزش علوم ديني راهي كشورهاي خارجي شوند. در واقع بايد از اعزام اين افراد به مراكز افراطي كه مروج بنيادگرايي و وهابيت هستند، خودداري صورت گيرد.» ما در آن كنفرانس متوجه شديم كه ديپلماتهاي ايراني در جريان آنچه در ميان مسلمانان روسيه اتفاق ميافتد، قرار دارند و از نزديك تغيير و تحولات امت اسلامي روسيه را دنبال ميكنند. به نظر ميرسد ميان ايران و روسيه فرصتهاي زيادي براي همكاري در زمينه مبارزه با وهابيت وجود داشته باشد.