کد خبر: 713990
تعداد نظرات: ۴ نظر
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۸:۳۶
گذري و نقدي بر برخي مضامين كهن تاريخ فارسي در گفت‌وگوي «جوان» با دكتر حسين رزمجو
شاهد توحيدي

انديشمند‌گرانمايه، دكتر حسين رزمجو از جمله پويشگران ديرپاي متون كهن ادبي و تاريخي است. او كه عنوان «استاد نمونه دانشگاه فردوسي مشهد» را در كارنامه خود دارد، براين باور است كه پاره‌اي از آثار منظوم و منثور فارسي از جمله تاريخ بيهقي، آنگونه كه بايد مورد نقد و بازنگري قرار نگرفته و در نتيجه معضلات آن، دامنگير ادبيات و تاريخ ايران گشته است. با ايشان در تبيين بيشتر اين مقوله گفت و شنودي انجام داده‌ايم كه ماحصل آن را پيش روي داريد. اميد آنكه مقبول افتد.

جنابعالي از ديرباز، از منتقدان بخشي از ادبيات شعري ايران بوده‌ايد و بر آن نقدي هم نگاشته‌ايد، ظاهراً در مرحله پس از آن، در پي نقد برخي آثار منثور و تواريخ مشهور، مانند «تاريخ بيهقي» هم بوديد كه ظاهراً، اين كار تاكنون جامه عمل نپوشيده است. بفرماييد كه انگيزه جنابعالي از قدم نهادن به عرصه اين تحقيقات چه بوده است؟ چه چيز جرقه حساسيت شما را بر بخش‌هايي از متون منظور و منثور تاريخي زد؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم و به نستعين. بنده در سه دهه اخير، همواره در راستاي افزودن بر غناي فرهنگ و معارف انقلاب اسلامي پيش آمده‌ام. انقلاب كه مي‌شود ارزش‌ها تغيير مي‌كنند و ارزش‌هايي كه مورد توجه حكومت‌هاي قبل بوده‌اند بايد منسوخ شوند و ارزش‌هاي مورد علاقه مردم - كه طبعاً در كشور ما، ارزش‌هاي اصيل اسلامي است- گذاشته شود. از سوي ديگر وجود برخي مفاهيم در ادبيات منظوم و منثور فارسي، همواره فضاي ذهني مرا اشغال كرده و برايم سؤال‌برانگيز بوده است، اين احساس را از دوران دبيرستان داشتم. وقتي آثار ادبي فارسي، مخصوصاً ديوان حافظ را مي‌خواندم، به عنوان يك نوجوان كلاه خود را قاضي مي‌كردم و مثلاً در مورد اين شعر حافظ برايم سؤال و ابهام پيدا مي‌شد كه:

مبوس جز لب معشوق و جام مي‌حافظ

كه دست زهدفروشان خطاست بوسيدن

مصراع دوم اشاره به يك مفهوم اخلاقي است، ولي مصراع اول براي هر جوان كنجكاوي سؤال پيش مي‌آورد. درآن دوره به نظرم مي‌رسيد اين ابيات بدآموز است. هر چند مصراع دوم شايد جبران مصراع اول را كرده باشد، ولي در هر حال وجود اين مضامين در اشعار، براي من سؤال‌برانگيز بود. نظير اينها در اشعار فارسي فراوانند. منتظر هم بودم كساني كه خيلي‌ها فرياد «وااسلاما» سر مي‌دهند، يكي‌شان حرفي بزند و چيزي بگويد و اثر انتقادي- اخلاقي محكمي منتشر شود كه پنبه اين نوع شعرها را بزند. البته آمد، منتها از سوي كسي مانند احمد كسروي تبريزي كه فاتحه همه چيز را با هم خواند! چون دين نداشت و دين تازه‌اي آورده بود. او در كنار نفي بسياري از مسائل ديني و اعتقادي، حتي خواندن اشعار حافظ را هم منع مي‌كرد!

در تاريخ ثبت شده كه كسروي بسياري از كتب مذهبي و ادبي از جمله «ديوان حافظ» را در جشني مي‌سوزاند...

بله، جشن كتاب‌سوزان راه مي‌انداخت. به هرحال اين در ذهنم بود تا زماني كه به دانشكده ادبيات رسيدم و دوره كارشناسي و كارشناسي ارشد را پشت سر گذاشتم. موضوع را با مرحوم دكتر سيد‌جعفر شهيدي- كه خداوند بر درجاتش بيفزايد- در ميان گذاشتم. داخل پرانتز عرض كنم كه بنده واقعاً مخلص ايشان بودم. ايشان هم در حوزه به اجتهاد رسيده بود و هم تحصيلات آكادميك داشت. بسيار هم به من علاقه‌مند بود و بهترين نمره را هم به من داد، چون در دوره‌هاي كارشناسي ارشد و دكتراي دانشگاه تهران شاگرد اول شدم. به هرحال با ايشان مطرح كردم كه: اين بدآموزي‌ها در اشعار و متون ادب فارسي هست، آيا شما موافقيد اين موضوع را به عنوان رساله دكتراي خودم انتخاب كنم؟ كتاب دو جلدي «شعر كهن فارسي در ترازوي نقد اخلاق اسلامي» كه الان كتاب درسي است، حاصل اين گفت‌وگوست. ايشان درآن لحظه گفتند: فكر شما را تحسين مي‌كنم، ولي موضوع اين است كه نخواهند گذاشت منتشر شود، چون دامن خودشان را مي‌گيرد! شاه بدش نمي‌آمد مدح شعراي دربار غزنوي يا شبيه به آن، همچنان چاپ شود و به طور ضمني او را در ذهن مخاطب تداعي كند! الحمدلله رساله دكترايم شد «انسان آرماني و كامل» كه اميركبير عهده‌دار چاپ آن بود و اميدوارم باز هم چاپ شود. در اين كتاب بنده شعر فارسي را با اين يال و كوپالي كه دارد – و البته خوشبختانه جنبه‌هاي آموزنده آن بيشتر از جنبه‌هاي منفي آن است- نقد كرده‌ام. در هرحال بايد گفت كه متأسفانه جنبه‌هاي بدآموزي هم، در قلمرو شعر كهن فارسي هست. بنده اين موضوع را با شواهدي مدون كردم و در دو جلد در‌آمد. در اين كتاب اشعار فردوسي تا شعراي درجه دوم را مورد نقد و بررسي قرار دادم. بنده بعضي جاها شك كردم كه شاعر عالي و حكيمي مثل فردوسي چنين شعري بگويد. امثال اين اشعار يا الحاقياتي است كه به دواوين آنان شده است يا آنها واقعاً در حالتي بوده‌اند كه مثلاً از دست والده آقا‌مصطفي عصباني بوده‌اند! به عنوان نمونه:

زن و اژدها هر دو در خاك به

جهان پاك از اين هر دو ناپاك به

بنده اين را نوشته‌ام كه از حكيم بزرگي مثل فردوسي انتظار نمي‌رود چنين سخني بگويد كه ابداً ربطي به تعاليم اسلامي و قرآني ندارد. در قرآن داريم كه زن و مرد مكمل يكديگرند و تمام قوانيني كه خداوند در اسلام براي زن و مرد وضع كرده، از روي حكمت است. به هرحال بنده بر اساس اين مبنا، شعر كهن فارسي را نقد كردم و چاپ اول و دوم آن را انتشارات آستان قدس انجام داد، ولي از چاپ سوم به بعد را، انتشارات دانشگاه فردوسي مشهد به عهده گرفت و به عنوان دو واحد در كارشناسي ارشد ادبيات تدريس مي‌شود.

اين مبناي نقد شما به برخي فرازهاي ادبيات شعري و كهن ايران بود. اما نقد شما به پاره‌اي منثورات، از جمله منثورات تاريخي و مثلاً نوشته‌هاي ابوالفضل بيهقي، از چه انديشه‌اي نشأت مي‌گيرد؟ آيا اين هم ادامه همان رويكردي است كه در حوزه اشعار داشته‌ايد؟

بله، پس از انتشار اين كتاب قصد داشتم اين كار را روي نثر فارسي هم بكنم كه اين پژوهش كامل شود، اما كتاب‌هاي منثور فارسي كه در بسياري از آنها لغزش‌هاي فراواني هم وجود دارد، فراوانند. ضمن اينكه جنبه‌هاي مثبت هم در آنها فراوانند. مقداري كار كردم، ولي ديدم دامنه كار خيلي وسيع است و آن را به آينده موكول كردم و بعد هم گرفتار مسائل مختلف شدم و اين كار ماند. اميدوارم اگر عمري باقي باشد، بتوانم دست‌كم بخشي از آن را به انجام برسانم.

فكر كنم به نقطه كانوني اين گفت‌وگو رسيده‌ايم كه شامل نقد شما به برخي متون كهن تاريخي، از جمله تاريخ بيهقي است. مفاد اين مرجع تاريخي، از كدام جنبه مورد نقد شما قرارگرفته است و چرا؟

موضوع خيلي روشن است. هر محصل دبيرستاني، اگر مختصري با تاريخ اسلام آشنا باشد مي‌داند دشمن‌ترين دشمنان تشيع علوي و علويان و مخصوصاً علي بن ابيطالب(ع)، عباسيان هستند و بيشتر ائمه اطهار(ع) از امام صادق(ع) به اين طرف توسط اينها شهيد شدند. ايادي اينها در ايران، غزنويان بودند كه گل سرسبدشان سلطان محمود غزنوي است كه ظاهراً براي ترويج اسلام و باطناً براي گرفتن غنيمت به همه جا حمله مي‌كرد! بنده در بحث تاريخي‌ها در شعر فارسي پنبه او را زده و تمام شعراي دربار او را زير شلاق انتقاد گرفته‌ام، البته غير از حكيم ابوالقاسم فردوسي كه به خاطر شخصيتي كه داشت، توسط آنها پذيرفته نشد، چون نانشان را آجر مي‌كرد! يكي از نامه‌هاي سلطان محمود در تاريخ بيهقي چاپ شده است كه به خليفه وقت مي‌نويسد: من انگشت در كرده‌ام و رافضي مي‌جويم و اينها همه به دار مجازات آويخته خواهند شد... كه اين كار را هم روي كينه ديريني كه با علويان و علي بن ابيطالب(ع) دارد، در ري، بغداد، غزنين و جاهاي ديگر مي‌كند. يكي از منشيان سلطان مسعود ـ پسر سلطان محمود ـ نويسنده‌اي است خوش‌قلم به نام جناب ابوالفضل بيهقي كه كتابي مي‌نويسد به نام تاريخ بيهقي در شرح احوال رجال دربار سلطان محمود و سلطان مسعود. البته اجل مهلتش نداد و قسمت مسعود را تمام كرد، ولي قسمت محمود باقي ماند. بنده 50 سال است با اين كتاب آشنا هستم و بخش‌هايي را هم تدريس كرده‌ام. دار و دسته مسعود و محمود غزنوي اولين منافقيني بودند كه عليه تشيع كار كردند و ابوالفضل بيهقي با قلمي كه انصافاً شيوا و روان است احوال اينها را نگاشته، اما متأسفانه كسي به محتواي اين كتاب توجه نكرده است. بيهقي اگر داستان‌ هارون‌الرشيد با ابن سماك را در مكه مي‌آورد، نمي‌خواهد زهد اسلامي را معرفي كند، بلكه مي‌خواهد يك چهره رئوف، لطيف و طالب زهد و دين از‌ هارون‌الرشيد بسازد. يكي ديگر از داستان‌هاي بيهقي داستان به دار آويختن حسنك وزير است. بيهقي نه تنها دلش به حال حسنك وزير نسوخت كه بلكه از بانيان قتل او بود...

يا دست كم از حاميان آن...

بله، در جايي از زبان مادر حسنك وزير تصريح مي‌كند كه دو پادشاه پسر مرا خوشبخت كردند! يكي در دنيا سلطان محمود و يكي در آخرت نام جاويد را براي او باقي گذاشتند! اينها نكته‌هايي هستند كه با خواندن سطحي تاريخ بيهقي دست كسي نمي‌آيند. بايد حتماً تشيع علوي و امامان شهيد و پدر بزرگوارشان امام علي(ع) و اين عباسيان سفاك را بشناسد و بعد قلم به دست بگيرد و تاريخ بنويسد. تاريخ بيهقي تاكنون دست كم توسط 10 نفر تصحيح شده‌، از جمله آقاي دكتر فياض و سعيد نفيسي كه با توجه به شرايط زمان و مكان خود اين كتاب را تصحيح كرده‌اند. حالا در چنين وضعيت كاغذ و نشري، فردي پيدا مي‌شود و اين كتاب را براي بار هشتم تصحيح مي‌كند و از نوآوري‌هاي او در اين تصحيح، افزودن فهرست اعلام فحش‌هاي تاريخ بيهقي است كه آنها را اضافه كرده است! همه چيز ما تكميل بود و فقط منتظر فهرست اعلام فحش‌هاي تاريخ بيهقي بوديم!

پس ايراد شما به تاريخ بيهقي، گذشته از رويكردهاي متملقانه مؤلف، بدآموزي‌هاي اخلاقي‌اي است كه در آن وجود دارد. اينطور نيست؟

بله. بنده در 35 سال قبل تاريخ بيهقي را جزو كتب بدآموز دسته‌بندي كردم! مجالس شرابخواري سلطان مسعود و خمخانه‌ها را به تفصيل شرح مي‌دهد و صله‌هايي كه به شاعران مداح و متملق مي‌دهند. از همه بدتر اينكه در چاپ جديد اين اثر، جناب مصحح نتيجه مي‌گيرد اين كتاب از لحاظ محتوا همرديف گلستان سعدي و شاهنامه فردوسي است! اين كتاب در سال گذشته، بارديگر منتشر شد و متأسفانه در مراسمي، يكي از دوستان ما به سبزوار رفتند و در سخنراني‌اي گفتند: مردم سبزوار بايد به شخصيت‌هايي مثل ابوالفضل بيهقي مباهات كنند! آن هم سبزواري كه پر است از شخصيت‌هاي برجسته‌اي همچون ملاهادي سبزواري، يا رهبران سربداران يا شخصيت‌هاي ارزنده‌اي كه مورد علاقه بنده هستند، يعني استاد محمدتقي شريعتي و دكتر علي شريعتي. امثال اينها در سبزوار فراوانند، ولي متأسفانه توصيه مي‌شود كه مردم سبزوار بايد به شخصيتي مباهات كنند كه سراسر تاريخ او در توجيه رفتار و اعمال كساني نوشته شده است كه ضد تشيع و خاندان اهل بيت(ع) بوده‌اند. انصافاً جاي سؤال دارد كه ايشان حتي يك بار هم با دقت اين كتاب را از لحاظ محتوا مطالعه نكرده‌اند، والا رسوايي عباسيان و ضديت آنها با ائمه(ع) كه اظهر من الشمس است. به هرحال بنده مي‌خواهم به اين ترتيب، باب نقد علمي و محتوايي آثار منثور ادب فارسي را بگشايم تا پژوهشگران دلسوز و علاقه‌مند دنباله اين كار را بگيرند، چون بنده به علت مشغله زياد، نمي‌توانم اين كار را به طور جدي دنبال كنم. من معتقدم كه اگر اين كار بر روي بسياري از متون ديگرِ تاريخي و غير‌تاريخي انجام بشود، بسياري از خطايا وجنبه‌هاي غلط وبدآموز اين آثار نمايان مي‌شود و سوء برداشت‌هايي كه اين منابع در تاريخ نگاري يا ادبيات ايجاد كرده‌اند، به طور طبيعي مرتفع خواهند شد. مشكل در اينجاست كه متأسفانه برخي از اين منابع در ميان كتب مرجع، نام و آوازه‌اي به هم زده‌اند و برخي ارباب فضل و معرفت، شايد به دليل اشتهار يا جايگاه ِظاهري آنها، از نقد در‌باره اين آثار كوتاهي مي‌كنند و حال آنكه حتي اگر اينگونه هم باشد، اين نقد به تصحيح و تأثير بيشتر اين آثار در جامعه منتهي مي‌شود و نهايتاً قدمي براي خدمت به آنهاست. آثار و منابعي كه نقد مي‌شوند، به دليل تأثيري است كه در ساحت تفكر و تاريخ و ادبيات دارند و گرنه كتب بي‌مخاطب و كم‌تأثيريا بي‌تأثير را كه كسي نقد و بررسي نمي‌كند. بنابر اين حتي اگر از اين جنبه هم به مسئله بنگريم، بايد ارباب فضل و معرفت نسبت به نقد اينگونه كتاب‌ها كه تأثيرات سويي بر تفكر و تاريخ‌نگاري ما در ادوار مختلف گذاشته است، توجه نشان بدهند و آنها را تصحيح كنند.

غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۴
ساسان
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۹:۴۱ - ۱۳۹۶/۰۶/۲۱
3
17
کل اثار حسین رزمجو و یارانش به یک سطر تاریخ بیهقی نمی ارزد.
مادح خورشید مداح خود استتت
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۲:۳۸ - ۱۳۹۸/۰۵/۰۲
5
2
آقا ساسان
شما قطعا تاریخ بیهقی را نخوانده ای
وگرنه متوجه حرف آقای رزمجو میشدی.
ایشان درباره ی محتوای تاریخ بیهقی سخن گفته و نه درباره ی ظرایف ادبی و سبک نگارش بیهقی.
متاسفانه شیفتگی بی اساس و کورکورانه راه را بر نقد ادبیات کلاسیک ما بسته است
من
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۳۱ - ۱۳۹۸/۰۷/۰۸
5
0
عاااالی بووود. حرف دل ماست.
امید
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۳۲ - ۱۳۹۹/۰۲/۰۲
0
3
تکبر بالاتر ازین که ایشون ناراحت هستن که چرا مردم سبزوار به شخصیت های مورد علاقه یشون مباهات نمیکنند!!!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار