کد خبر: 708401
تاریخ انتشار: ۲۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۰:۲۹
دكتر يد‌الله جواني
اوباما در مصاحبه با شبكه خبري «سي‌بي‌اس» با اشاره به مذاكرات هسته‌اي ايران و گروه 1+5 مي‌گويد: «اگر توافق هسته‌اي قابل قبولي در ميان نباشد، واشنگتن از مذاكرات خارج خواهد شد.» رئيس‌جمهور امريكا شرط يك توافق خوب و قابل قبول را اينگونه بيان مي‌دارد: «هر توافقي بايد به قدرت‌هاي غربي اجازه راستي‌آزمايي را بدهد كه براساس آن، تهران به سوي دستيابي به سلاح اتمي حركت نمي‌كند و اگر ايران تقلب كند، امريكا و ديگر كشورها زمان كافي براي اقدام داشته باشند.»
سخنان اوباما مبني بر خروج واشنگتن از مذاكرات در صورت جدي بودن، يعني شكست مذاكرات و بازگشت به شرايط قبل از توافق ژنو كه بيش از يك سال از آن مي‌گذرد. معناي ديگر اين سخنان، پذيرش مسئوليت شكست مذاكرات از سوي واشنگتن است. نگارنده بر اين اعتقاد است كه امريكايي‌ها هرگز تمايل به بازگشت به شرايط قبل از توافق ژنو را ندارند و بارها مقامات امريكايي اعلام كرده‌اند اين احمقانه است كه بخواهيم به شرايط قبل از ژنو برگرديم. امريكايي‌ها توافق ژنو را يك توافق خوب براي خودشان ارزيابي مي‌كنند و اكنون در تلاش هستند با فشارها و تهديدهاي بيشتر يك توافق خوب‌تر از توافق ژنو را به دست آورند. بنابر اين تهديد به خروج از مذاكرات را بر اساس آنچه اوباما مطرح كرده نبايد خيلي جدي گرفت. اين تهديد در واقع به نوعي  براي پررنگ كردن تهديد نظامي به صورت غيرمستقيم، براي گرفتن امتيازات بيشتر از ايران است. قبل از مصاحبه آقاي اوباما و به دنبال اظهارات نخست وزير رژيم جعلي صهيونيستي در كنگره امريكا، جان كري وزير امور خارجه ايالات متحده، در مصاحبه با شبكه «اي‌بي‌سي» در خصوص مذاكرات هسته‌اي مي‌گويد: «نمي‌توانم درباره توافق با ايران قول بدهم. اما امتحان مي‌كنيم ببينيم ديپلماسي مي‌تواند جلوي نياز به اقدام نظامي را بگيرد يا نه.» اگر اين اظهارات را در كنار ديگر اظهارات مقامات امريكايي طي يك سال گذشته مبني بر موجود بودن همه گزينه‌ها روي ميز و بازگشت گزينه نظامي در صورت شكست ديپلماسي بگذاريم، معنايش اين است كه اگر مذاكرات كنوني با شكست مواجه شود، حتما جنگ رخ خواهد داد و ايالات متحده به جمهوري اسلامي حمله نظامي خواهد كرد. آيا اينچنين خواهد بود و اگر مذاكرات به توافق منتهي نشود، جنگ در راه است؟ عده‌اي با پذيرش چنين گزاره‌اي كه جنگ نتيجه شكست مذاكرات خواهد بود، هر نوع توافقي حتي توافق بد با غرب را بر عدم توافق ترجيح مي‌دهند و مي‌گويند به هر حال با نوعي عقب‌نشيني هسته‌اي و كوتاه‌ آمدن در اين عرصه، مي‌توان از يك طرف از وقوع جنگ جلوگيري و از طرف ديگر مشكلات كشور را نيز حل كرد. بر اين نگاه اشكالات اساسي وارد است. اولين اشكال در اين نوع نگاه، در يك ساده‌انگاري مبتني بر حذف فشارها و برداشته شدن تحريم‌ها با عقب‌نشيني هسته‌اي و حل مشكلات كشور است. متأسفانه عده‌اي اين چنين مي‌پندارند كه تنها راه حل مشكلات اقتصادي كشور، رسيدن به توافق هسته‌اي و برداشتن فشار تحريم‌ها از اقتصاد كشور است. اين نوع نگاه در جامعه در حالي ترويج مي‌شود كه خود امريكايي‌ها اولا از برداشتن تحريم‌ها به صورت تدريجي در يك دوره طولاني سخن مي‌گويند و ثانيا برداشته شدن همه تحريم‌ها عليه ايران را مشروط به حل و فصل موضوعات ديگري چون مسائل حقوق بشر، تروريسم و اصلاح مواضع ايران در مسائل منطقه اعلام مي‌دارند. چند روز پيش جان كري در فرانسه، در يك كنفرانس مطبوعاتي مشترك با وزراي خارجه اروپايي مي‌گويد: «در يك روز پس از آنكه با ايران توافقنامه هسته‌اي را امضا كنيم، اختلاف بر سر ديگر مسائل با اين كشور مطرح خواهد شد.» اين سخن بدين معناست كه امريكايي‌ها راه تداوم فشارها و حتي تشديد تحريم‌ها عليه ايران را براي خود، باز نگه داشته‌اند و تصريح مي‌كنند حتي توافق هسته‌اي هم نمي‌تواند اين راه را مسدود كند. اين موضوع از اهميت بالايي برخوردار است و همگان خصوصاً دولتمردان و تيم مذاكره‌كننده هسته‌اي، بايد به آن توجه داشته باشند. چه ضمانتي وجود دارد كه اگر با توافق هسته‌اي برخي از فشارها و تحريم‌هاي تعريف شده به صورت تدريجي در مسير برداشتن قرار گرفت، در عوض فشارها و تحريم‌هاي ديگري به بهانه مسائل حقوق بشري يا به بهانه تروريسم اضافه نگردد؟
اما اشكال دوم و اساسي‌تر بر نگاه پيش گفته، ناديده انگاشتن شرايط امريكا، منطقه و ايران براي وقوع جنگ از سوي امريكا عليه ايران است. صاحب‌نظران نظامي در سراسر جهان و حتي در داخل ايالات متحده، بر اين باور و اعتقاد هستند كه امريكا در شرايط مناسبي براي ورود به يك جنگ جديد آن هم عليه ايران نيست. عدم آمادگي امريكا براي يك جنگ ديگر، از يك طرف به شكست‌هاي پي در پي امريكا در منطقه راهبردي خاورميانه طي 10 سال اخير و آسيب‌هاي جدي به ارتش اين كشور، به ويژه در جريان اشغال عراق و بحران اقتصادي ايالات متحده و از طرف ديگر به قدرت بازدارندگي ايران و توان بالاي جمهوري اسلامي براي ضربه‌هاي متقابل سنگين به همراه متحدانش در منطقه به منافع راهبردي ايالات متحده و هم‌پيمانانش بر مي‌گردد. امريكا پس از 11 سپتامبر و حمله به افغانستان، خود را ناتوان از حمله به ايران ارزيابي مي‌كرد و بر همين اساس، به عراق حمله كرد تا شايد بتواند شرايط را براي حمله به ايران آماده كند، لكن در عمل وضعيتي پس از اشغال عراق پديد آمده و تحولاتي طي يك دهه اخير در منطقه رخ نمود كه امريكايي‌ها هرگز تصورش را هم نمي‌كردند. اكنون امريكا به دليل جناياتش در منطقه، منفور ملت‌ها و مسلمانان شده و به يك كشور و امپراتوري در حال فروريختن شباهت بيشتري دارد تا به يك ابرقدرت تعيين‌كننده، آنگونه كه خود ادعا دارد، اما در نقطه مقابل، همگان بر اين مطلب اتفاق نظر دارند كه جمهوري اسلامي، به يك قدرت منطقه‌اي تعيين‌كننده، آن هم در منطقه راهبردي غرب آسيا تبديل شده است. نقش‌آفريني ايران در عراق تحت اشغال امريكا در سال‌هاي پيش، پيروزي حزب‌الله لبنان در جنگ 33 روزه با حمايت و پشتيباني ايران، موفقيت مقاومت غزه طي جنگ‌هاي 22 روزه، هشت روزه و 51 روزه با كمك‌هاي منحصر به فرد ايران، شكست توطئه بزرگ خارجي عليه دولت و ملت سوريه به دليل حمايت ايران از سوري‌ها و شكست فتنه بزرگ داعش در عراق به دليل همراه شدن جمهوري اسلامي با دولت و ملت عراق، بخشي از نشانه‌هايي است كه صاحب‌نظران براي اثبات قدرت ايران به آن اشاره مي‌كنند. ايران اكنون قدرت برتر و بلامنازع منطقه است و هيچ قدرتي را توان بر هم زدن اين وضعيت و جلوگيري از روند رو به توسعه قدرت جمهوري اسلامي به همراه متحدانش نيست. رمز و راز اين مطلب را بايد در دو نكته اساسي اتصال قدرت ملت مؤمن ايران به قدرت الهي از يك طرف و همراه شدن ملت‌هاي منطقه با سياست‌هاي جمهوري اسلامي از طرف ديگر جست و جو كرد. اكنون پديده بيداري اسلامي، واقعيتي انكارناپذير است و اين پديده در روند تكاملي خود، روز به روز بر قدرت محور مقاومت در منطقه مي‌افزايد. به همين دليل است كه امريكايي‌ها و آل‌سعود، به شدت از تحولات يمن نگران و براي كنترل و مديريت اين تحولات بسيج شده‌اند. رزمايش اخير سپاه پاسداران در تنگه هرمز و همچنين رزمايش پيش از آن از سوي ارتش جمهوري اسلامي در درياي عمان و اقيانوس هند، نشان داد كه دوران زورگويي غربي‌ها در اين منطقه با اتكا به قدرت دريايي خود پايان يافته و در اين منطقه يك قدرت جديد دريايي منطقه‌اي ظهور كرده است. قدرتي كه اگر از يك طرف تسلط تعيين‌كننده بر منطقه راهبردي خليج فارس دارد، از طرف ديگر با اتصال استراتژيك به متحدان خود در عراق، سوريه، لبنان و گروه‌هاي مقاومت فلسطيني به يك قدرت تعيين‌كننده در سواحل مديترانه نيز تبديل شده است. تأمل در اين وضعيت دو واقعيت را آشكار مي‌سازد:  1- قدرت و نفوذ ايالات متحده در منطقه نسبت به زمان حمله به افغانستان و  عراق، به شدت كاهش يافته است.  2- قدرت و نفوذ جمهوري اسلامي در منطقه نسبت به همان مقطع ذكر شده در بند اول، به صورت فوق‌العاده و غيرقابل محاسبه افزايش يافته است.  در چنين وضعيتي، كدام آدم عاقلي در امريكا، روي استفاده از گزينه نظامي عليه جمهوري اسلامي حساب باز مي‌كند، در حالي كه يك دهه پيش، خود استراتژيست‌هاي ايالات متحده، حمله به ايران را دشوار و بدون نتيجه ارزيابي مي‌كردند. بنابر اين شكست مذاكرات به معناي نزديك شدن جنگ نخواهد بود و اين ادبيات تكراري، صرفا در چارچوب عمليات رواني براي گرفتن امتياز بيشتر از ايران دنبال مي‌شود. حل مسائل هسته‌اي ايران با غرب، تنها يك راه دارد و آن هم مذاكره است اما مذاكره‌اي كه در آن حقوق ملت ايران به رسميت شناخته شود و فشارها پايان پذيرد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار