به جرات ميتوان گفت مهمترين سوژه خبري يك سال و نيم اخير رسانههاي داخل اخبار مربوط به پرونده هستهاي بوده است. البته رويكرد رسانهها در اين ميان يكسان نبوده، به صورتي كه دستهاي از رسانهها تلاش داشتهاند از زاويه منطق و با رويكردي منصفانه به اين موضوع بپردازند در مقابل گروه ديگري با نگاهي متعصبانه و صرفاً حمايتي به مسئله پرداختهاند.
در اين ميان رهبران فكري گروه دوم كه هدايت خبري اين رسانهها را هم برعهده دارند در سطحي بالاتر از آنچه رسانههاي زنجيرهاي دنبال ميكنند، يك هدف عمده را هم پيريزي كرده و پيگيري ميكنند و آن چيزي جز «كم اهميت نشان دادن قدرت هستهاي» نيست.
بنابراين بايد گفت با تغيير تاكتيكي كشورمان در پرونده هستهاي – و حتي قبل از اين تغيير تاكتيك - جريان تجديدنظرطلب سه هدف را به صورت همزمان و موازي در اين باره در پيش گرفت.
1 - باورمندسازي اين نكته به جامعه كه «مذاكرات با چاشني انفعال در مقابل غرب» حلال مشكلات اقتصادي كشور است و تنها به اين وسيله ميتوان گشايشي در وضعيت معيشتي مردم بهوجود آورد.
2 - حمايت بيچون و چرا و چشم بسته از مذاكرات هستهاي با گروه 5+1 با هدف ترغيب تيم ايراني به سوي «توافق با غرب به هر قيمتي»
3 - شايد مهمترين هدف جريان مذكور را بايد «تعديل ارزش هستهاي نزد افكارعمومي» دانست كه در ادامه به تشريح بخشي از اين هدف خواهيم پرداخت.
تقبيح پيشرفت هستهاي طي يك سال گذشته شخصيتها و رسانههاي انبوه جريان تجديدنظرطلب تلاش داشتهاند با عمليات رواني- رسانهاي، دائم با طرح سؤالاتي عوامفريبانه، شائبههايي را براي مردم بهوجود بياورند، گزارههايي از قبيل «انرژي هستهاي به چه درد ملت خورد... دستاوردهاي پيشرفت هستهاي در مقابل اين همه فشار اقتصادي و سياسي قابل قياس نيست... بايد براي مرتفع كردن مشكلات داخلي دست از توسعه انرژي هستهاي برداريم تا مردم نفس بكشند...».
بر اساس همين هدف تئوريزه شده چهار تن از وابستگان به طيف تجديدنظرطلب روز گذشته مواضع هماهنگي را اتخاذ كردند كه به خوبي نشانگر «هدفمند» بودن اين گونه اظهارات است.
احمد شيرزاد عضو فراكسيون مشاركت در مجلس ششم روز گذشته در دانشگاه تهران جملات قابل تاملي را بر زبان ميآورد كه بخشي از آن به اين ترتيب است:... از اين چاه (صنعت هستهاي) آبي در نميآيد، مگر اينكه براي برخي افراد ناني درآيد... از سال 82 تاكنون دريغ از يك ليوان آب براي كشور.
وي اظهار ميكند: هيچكس در ايران نميداند كه ما به چه دليلي به مسير هستهاي شدن پا گذاشتهايم و اين امر دقيقاً به مانند ادامه جنگ بعد از آزادسازي خرمشهر بود در حالي كه برخي افراد شعارهايي مانند راه قدس از كربلا ميگذرد را بيان ميكردند.
از سال 82 كه مسئله پرونده هستهاي مطرح شده است به هيچ دستاوردي در اين زمينه نرسيدهايم و اگر قرار بوده كه مسئله هستهاي ما را به سمت رشد علمي برساند هيچ سند و كار تحقيقاتي اين امر را ثابت نميكند.
داوود هرميداس باوند هم با بيان تلويحي اين نكته كه پيشرفت هستهاي هزينهزا است، بيان ميكند: مادامي كه مشكلات خود را با امريكا حل و فصل نكنيم، مشكل ما ادامه دارد.
صادق زيبا كلام هم در همين رابطه اظهار ميكند: هيچ پيشرفت و نوآوري علمي در رابطه با مسئله هستهاي در ايران بهوجود نيامده است.
حسين مرعشي هم در سفر به شهر ياسوج سخنان قابل تأملي را بر زبان ميآورد. وي تلويحاً به اين نكته اشاره ميكند كه اولويت ما انرژي هستهاي نيست و كشور چين را مثال ميزند كه وقتي از كار نظاميگري و ساخت سلاح هستهاي دست كشيد و وارد بازار اقتصادي شد اوضاع و احوال خوب امروزي را پيدا كرد.
اهداف اصلي از تعديل ارزش هستهاي چيست؟اگر چه در نوشتاري مجزا به بيان چرايي پيشرفت هستهاي و اهميت دستاوردهاي ايران در اين حوزه خواهيم پرداخت اما ميتوان اهداف جريان تجديدنظرطلب جهت« تعديل ارزشهاي هستهاي» را اينگونه بيان كرد.
1 - بر اساس اين نگاه كه «مردم افسوس از دست رفتن چيزي را نميخورند كه براي آنها پوچ، بيارزش و هزينهزا است» جماعت هواخواه ليبراليسم تلاش دارد رسيدن به قلههاي پيشرفت هستهاي را كم ارزش، پر هزينه و مخاطره آميز القا كرده تا حمايتهاي عمومي از پيشرفتهاي هستهاي را كاهش داده و به اين باور برساند كه حركت در مسير توسعه هستهاي هيچ دستاورد مشخص و عيني براي كشور ندارد، بنابراين نبايد به جهش در اين جهت دلخوش بود و به هستهاي نشدن بسنده كرد.
2 - نظريه پردازان اين جريان در پوشش «گزينه يك» تلاش كردهاند تا از ماهها قبل از انتخابات سال 92 اين نكته را باورمند كنند كه «پيشرفت هستهاي = مشكلات اقتصادي و معيشتي مردم.»
با نهادينه شدن اين تفكر قطعاً مردم به ترقي هستهاي رضايت نداده و حتي مقابل آن خواهند ايستاد.
3 - بر اساس آنچه در گزينههاي يك و دو اشاره شد، رويگرداني مردم از پيشرفت هستهاي جاده امتيازدهي به غرب را هموار ميسازد و ريل اين هدف را مهيا ميسازد.
4 - به باور تصميم سازان اين طيف، تعديل ارزش هستهاي تئوري «سازش»، «وادادگي» و «انفعال» سالهاي حاكميت اصلاحات و بعد از آن را توجيه كرده و ادامه آن را به صلاح كشور عنوان ميكند.
5 - اما مهمترين هدف تجديدنظرطلبان در اين باره را ميتوان «تقابلسازي مردم با حاكميت» دانست.
«عليه حاكميت بودن» جزء لاينفك و حتي مبناي راهبرد هواخواهان ليبراليسم در داخل است و با توجه به اين تحريك مردم عليه حاكميت و ايجاد تقابل بين مردم با نظام به كمك پرونده هستهاي هم دور از ذهن نميتواند باشد.
انتظار از دولت چيست؟در پايان بايد به اين نكته اشاره كرد كه دولتمردان يازدهم هر چند كه چند باري در ضرورت پيشرفت هستهاي اظهاراتي را بيان كردهاند اما انتظار ميرود كه در قبال مواضع هدفمند و طراحي شده جماعت تجديدنظرطلب واكنشي مناسب و در خور نشان داده تا اين شائبه بهوجود نيايد كه بخشي از دولتمردان هم همراه و همفكر طيف هواخواه غرب در داخل هستند.