کد خبر: 691365
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۹
درنگي در نقش‌آفريني سياسي و مبارزات حسين مكي در نهضت ملي ايران
در روز 19 آذر، سالروز درگذشت يكي از مردان طلايي ملي شدن نفت را گرامي مي‌داريم...
امير مكي،برادرزاده زنده‌ياد حسين مكي
در روز 19 آذر، سالروز درگذشت يكي از مردان طلايي ملي شدن نفت را گرامي مي‌داريم. آنكه به اذعان دوست و دشمن «سرباز فداكار وطن» لقب گرفت و در عرصه نبرد با امپرياليست و استعمار پير، زبان به اعتراض گشود، تا جايي كه در ماجراي «خلع يد از شركت نفت انگليس» و «نيز ملي شدن صنعت نقت ايران»‌، يكي از مهره‌هاي اثرگذار و ماندگار آن روزگار گرديد.
 
آري، نحوه بيان و طرز فكرش متفاوت بود، بعضي اوقات محو سخنانش مي‌شدم كه با چه قاطعيتي از حركت عظيم سال‌هاي نهضت ملي شدن صنعت نفت، از خود و يارانش دفاع مي‌كرد. ايشان شخصيتي خاص و منحصر به فرد داشت وگاهي اوقات نيز پشيمان از آنچه كه در گذشته انجام داده بود! به راستي كه او خودش بود و براي اهدافش دم مي‌زد ولي بازدمش آن نبود كه انتظار داشت! بر ما رسالت است كه شرح زندگي «مردان طلايي نهضت ملي» را يكي پس از ديگري به هم‌ميهنان خود معرفي كنيم و در صورت امكان آنچه را كه با جان و دل به انجام رسانيده‌اند را بر خطوط موازي كاغذ حك كنيم تا شايد نوشته‌اي ماندگار گردد.
 
آنچه مسلم است، آن كه حسين مكي از مردم بود، به خاطر وطن نوشت، به خاطر وطن گفت و در خاك وطن نيز آرام گرفت. نه درس ديپلمات‌ها را خوانده بود و نه زبان آكادميك مي‌دانست و تنها به زبان مردم صحبت مي‌كرد، بي‌باك بود، مخالفان او را به رك‌گويي متهم مي‌كردند و موافقان، او را شجاع و بي‌پروا مي‌پنداشتند، مخالفان، او را خرابكار ومرتبط با غرب و موافقان او را مخالف استعمار و اجنبي مي‌پنداشتند. قبل از اختلاف و شكاف در جبــهه ملي، او پررنگ و بي‌مثال بود و بعد از آن به گفته مخالفانش كمرنگ و «خطاكار» شد! اما به راستي او هدف داشت و نوعي اصولگرايي در تفكر او سوسو مي‌زد، او پس از كودتاي ننگين 28 مرداد، نه پست وزارت را قبول كرد و نه مناصب دولتي را نگاه داشت بلكه به صورت خاصي به نوشتن روي آورد و گوشه عزلت گزيد و به قول امروزي‌ها خانه‌نشين شد.
 
او آنقدر مستعد بود كه در نگارش تاريخ معاصر ايران نيز منحصر به فرد گرديد و نمونه آشكار و مبرهن آن را، در شاهكار هشت جلدي تاريخ 20 ساله او مي‌توان ديد و جالب آنكه نگارش 24 سال از تاريخ معاصر اين مرز و بوم، در حدود 41 سال عملي گشت. وي در اين عرصه پشتكاري ويژه داشت و به همين دليل نوشته‌هاي او، زبانزد خاص و عام گشت تا جايي كه امروزه «تاريخ بيست ساله حسين مكي» به عنوان يكي از كتب مرجع و موثق تاريخ معاصر ايران، چه در داخل بلكه در خارج از كشور نيز مطرح بوده و نمود پيدا كرده است.
 
 
شادروان حسين مكي در سال 1290 در ميبد يزد به دنيا آمد. نام حسين را براي او برگزيدند. نام دوم خود را ـ كه تنها به «مكي» آن بسنده كرد ـ از پدرش سيد‌محمد‌باقر مكي يزدي گرفت. ميرزا محمد‌باقر يكي از تجار و بازرگانان خوشنام آن دوره بود. سيد‌حسين، پدر خود را در نوجواني از دست داد و به همين دليل در نيمه راه تحصيل، به مدرسه نظام رفت و با درجه استواري در ارتش تازه تأسيس پهلوي اول (نيروي هوايي – كارخانجات نيروي هوايي در دوشان تپه‌) خدمت كرد. شش سال دوره ابتدايي را در مدرسه سلطاني گذراند و دوره متوسطه را تا كلاس دهم، در مدرسه دارالمعلمين بود كه بعدها مدرسه به «معرفت» تغيير نام داد و در محل سابق دارالمعلمين تشكيل شد، سپس موفق به اخذ ديپلم گرديد. اما به پيشنهاد رئيس فرهنگ يزد و نائين، قبل از اخذ ديپلم متوسطه، در اداره فرهنگ اين شهر به عنوان معلم كلاس چهارم استخدام و مدت دو سال به معلمي پرداخت و پس از آن در جستجوي هدف خود راهي تهران شد تا نگرش ناپخته خود را به فعل رساند.
 
او علاقه‌اي خاص به ادبيات فارسي، صرف و نحو عربي، منطق و عرفان داشت كه مدارجي چند را در اين حوزه تحصيل نمود و چه بسا كه در آن دوره، خود نيز تصوري از سرنوشت سياسي خود نداشت. نكته قابل توجه اينكه در زمان خدمت وظيفه، در زمينه‌هاي مختلف ادبي نيز تتبع نموده و موفق به تصحيح و چاپ ديوان عاشق اصفهاني، گلزار ادب و ديوان مشتاق اصفهاني گرديد. وي پس از مدتي به اداره راه‌آهن رفت و در آنجا مشغول به كار گرديد كه بنابه توان و استعداد نهفته خود، در كوتاه مدتي به سرپرستي اداره كل آمار، آموزش، تبليغات و انتشارات آن وزارتخانه منصوب گرديد.
 
 
مكي پس از شهريور 1320 و به وجود آمدن فضاي باز سياسي، رسماً فعاليت خود را در مطبوعات كشور آغاز كرد و فعاليت‌هاي او، رنگ و رويكردي نو به خود گرفت و به عنوان روزنامه‌نگار در روزنامه‌هاي مهر ايران، كيهان، اطلاعات، اطلاعات هفتگي و مجله آينده، به نوشتن مقالاتي اقدام كرد كه خوانندگان زيادي را به خود جذب نمود كه از ميان آنها مي‌توان استاد ملك‌الشعرا بهار را نام برد. در سال 1322 به اتفاق عده‌اي از مهندسين من جمله (جناب آقاي مهندس غلامعلي فريور‌) حزب ايران را به صورت مستقل تأسيس نمودند و در سال 1324 برابر با پنجمين دوره نخست‌وزيري قوام، حسين مكي به معاونت شهرداري تهران انتخاب و سپس با سمت مديريت كل وزارتخانه كار به فعاليت پرداخت.
 
او پس از تشكيل حزب دموكرات توسط قوام‌السلطنه در سال، 1325 به درخواست شخص نخست‌وزير به عضويت حزب و به طور مشخص كميته تشكيلات حزب درآمد و رياست تشكيلات حزب دموكرات را در غرب ايران و استان مركزي، عهده‌دار شد. مكي در مجلس پانزدهم نماينده مردم اراك شد. او در سال 1326 پس از بازنگري در مواضع سياسي خود، در دوران دولت رزم‌آرا و ساعد، به مخالفت با قرارداد گس ـ گلشائيان پرداخت و در همين ايام با همكاري دكتر مظفر بقايي فراكسيون اقليت مجلس را تشكيل دادند. در مجلس شانزدهم با همكاري دكتر‌ ‌محمد ‌مصدق به نمايندگي مردم تهران انتخاب و به مبارزه آشكار با دولت رزم‌آرا پرداخت. هرقدر كه به شهرت سياسي مكي اضافه مي‌شد، او بي‌پرواتر و با‌قدرت‌تر، مخالفت‌هاي سياسي خود را ابراز مي‌داشت. مكي در دوره 17 مجلس شوراي ملي به عنوان نماينده اول تهران انتخاب و نيز در 29/12/1331 از سوي نخست‌وزير وقت دكتر محمد مصدق، به عنوان مشاور ايشان انتخاب گرديد.
پر واضح است كه زندگي سياسي مكي به دو بخش قبل و بعد از كودتاي 28 مرداد تقسيم مي‌شود كه با گذري بر اسناد موجود در‌باره هر دو مقطع و نظرات شخص ايشان، مي‌توان گفت كه تغييرات عمده‌اي در ديدگاه‌هاي وي ايجاد نگرديده بود. فعاليت‌هاي وي پس از كودتا و نيز مدارك موجود، دليلي محكم بر اين ادعاست‌! اما شروع اختلافات مكي با مصدق نيز، پس از درخواست نخست‌وزير براي دريافت اختيارات شش ماهه و يك ساله قانونگذاري و مضاف بر آن در زمان انحلال مجلس هفدهم، رنگ و لعابي خاص به خود گرفت. به قول ايشان: «من با دكتر مصدق عقد زناشويي نبسته بودم كه مجبور باشم تا پايان عمر بر آن پايبند باشم، علت عدم همكاري خود با او را بارها به كرات گفته و نوشته‌ام.
 
 
عقده داشتم و دارم كه او بر خلاف نهضت ملي قدم برداشت و من نتوانستم با او همگامي كنم. اما چه در زمان مصدق و چه بعد از او، پست‌هاي وزارت دربار، نخست‌وزيري، وزارت كشور و استانداري خوزستان و مدير عاملي شركت نفت را كه به من پيشنهاد شد نپذيرفتم. هدف من خدمت به وطن بود، نه تكيه زدن بر منصب. با سربلندي، تا حدي كه از دستم برآمده خدمت كرده‌ام و هيچگاه قدمي برخلاف تشخيص خود و مصلحت مملكت برنداشته‌ام. شايد اگر من هم منصبي را پذيرفته بودم و چند صباحي جامه وزارت و صدارت بر تن مي‌كردم، ناچار مي‌شدم مخفيانه از مملكت بگريزم و به ديار فرنگ پناه ببرم و براي تبرئه گذشته خود، داستان‌پردازي كنم! پر واضح است كه اگر به خيلي‌ها تنها آفتابه‌داري وزارت دربار را پيشنهاد مي‌دادند، بر روي چشم مي‌گذاشتند و اطاعت امر مي‌كردند! آري افتخار مي‌كنم كه در ابتدا فرد گمنامي بوده‌ام و در گمنامي توانسته‌ام خدمتي انجام دهم كه مورد توجه هموطنانم قرار گيرد و مثل خيلي‌ها «مشهور مادرزاد!» نبوده‌ام، چون جزء هزار فاميل هم نبوده‌ام، جزء خاندان اسم و رسم‌داري نبوده‌ام، من افتخار دارم كه سيدم و شجره‌ام به حضرت سيدالشهدا (ع) مي‌رسد.
 
اما مبناي ترقي خود را از سال 1318 مي‌دانم كه به كارهاي ادبي روي آوردم و دست به تصحيح ديوان عاشق اصفهاني و مشتاق اصفهاني و تأليف گلزار ادب زدم، افتخارم به آن است كه موضوع ملي شدن صنعت نفت را بعد از آقاي غلامحسين رحيميان به عنوان دومين نفري بودم كه در مجلس عنوان نمودم، هيچ كسي جز مردم، مبناي ترقي من نشده است شايد اگر من هم اتكايي به خويشاونداني چون طايفه قاجار يا علاءالــدوله‌ها داشتم، نيازي به همت شخصي خودم و حمايت مردم نمي‌بود و وزير و وكيل مادرزاد مي‌بودم!»
آري، حسين مكي در مجلس عليه اعطاي لقب «كبـير» به رضاشاه و عليه وابستگان به دربار، سخنراني‌هاي متعددي داشت. در دوره صدارت رزم‌آرا، در خيابان‌ها روزنامه‌فروشي مي‌كرد! چراكه پليس وقت، روزنامه‌ها‌ي مخالف دولت را توقيف مي‌كرد و ايشان به دليل مصونيت پارلماني چاره‌اي جز انجام اين كار نمي‌ديد! به راستي كه نمايندگان آن زمان، مكي را متخصص از اكثريت انداختن مجلس مي‌شناختند! آري شهرت مكي، نه با نام و نسب اشرافي، نه به دليل بودن در زمره دوله‌ها، سلطنه‌ها و ممالك‌ها و ملك‌ها، بلكه به دليل همگامي با «‌مردم‌» بود.
 
او در تمام رويدادهاي شاخص نهضت ملي، رد پايي پر‌رنگ داشت. چه بخواهيم و چه نخواهيم مكي يكي از سكانداران اصلي قيام 30 تير بود. آري مكي همان بود كه پس از كودتاي 28 مرداد در جلسه‌اي كه با فضل‌الله زاهدي در قيطريه داشت و زاهدي خبر اعدام احتمالي مصدق را به او داد، ناگهان فرياد كشيد كه: «‌آن كس كه بتواند دكتر مصدق را اعدام نمايد از مادر زاييده نشده است!» و همچنين به دليل عدم قبول دعوت‌هاي مكرر زاهدي، روابطشان به سردي گراييد تا جايي كه پس از اعلام جرم مكي درپي حادثه 16 آذر، نامه‌اي توهين‌آميز از طرف دولت زاهدي صادر و عملاً، مكي از حضور در صحنه سياست كنار زده شد و تحت نظر قرار گرفت.
حسين مكي در كوران انقلاب 1357 نيز، با سن نزديك به 70 سال خاموش نبود و با ارائه دو مقاله جذاب و خواندني با عناوين ذيل در راستاي آرمان‌هاي مردم روشنگري مي‌كرد:
 
1 ـ  بسياري از علل نارضايتي‌ها مربوط به گذشته است. 15/7/57
 
2 ـ حكومتگران كوته فكر. 29/7/57
 
و سرانجام با كارنامه پربار از پژوهش، روشنگري و سياست‌ورزي «سرباز فداكار وطن» در روز 19 آذر سال 1378 در اثر كهولت سن و ابتلا به سرطان ريه، چشم از جهان فروبست. آمرزش مردان طلايي نفت را از خداوند متعال مسئلت داريم و به ياد آن مرحوم كه اين سه بيت شعر را كه اغلب بيان مي‌نمود، زينت‌بخش اين بخش از مقال قرار مي‌دهيم:
گر خطايي از تو سر زد در پشيماني گريز
 از خطا نادم نگرديدن خطايي ديگر است
 كمند مهر چنان پاره كن كه گر روزي
 شوي ز كرده پشيمان بهم تواني بست
 تير از كمان چو رفت نيايد به شست
 باز پس لازم است در همه كاري تأمل
 ايمان و آرمان حسين مكي از سطر سطر گفته‌ها و روايت‌هاي او از رويداد نهضت ملي ايران و نيز ساير وقايع، قابل استنباط است. در اين ميان مروري بر مصاحبه مطبوعاتي او با روزنامه اطلاعات درمهرماه سال 1331 كه شايد يكي از خواندني‌ترين گفت وشنودهاي ايشان باشد، خالي از لطف نيست: «در اين مسافرت تقريباً سرتاسر امريكا و كشورهاي اروپا را سياحت كردم و چيزي كه از نظر اجتماعي بيش از تمام مطالب و مسائل مرا به خود مؤمن و معتقد ساخت اين بود كه ملت ايران هرگز نبايد به اميد همسايه بنشيند و هرگز نبايد منتظر بماند كه از ممالك خارج به او كمك بشود. در اين دنياي بزرگ هر ملتي براي منافع خود مشغول فعاليت و كار و كشمكش است و هيچكس حاضر نيست به جماعتي ديگر بي‌جهت كمك و استعانت نمايد.
 
 
ملت ايران بايد دامن همت به كمر بندد و با راهنمايي و مساعدت دولت فعاليت مجدانه‌اي براي تحصيل و ثروت و بالا بردن سطح اقتصاد كشور آغاز كند و ابداً توجه به درآمد نفت نداشته باشد. ما همه چيز داريم، همه نوع معدن بكر و دست نخورده داريم. اراضي خوزستان از مستعدترين اراضي دنيا براي كشت و زرع است و با اين همه ثروت خدادادي مي‌توانيم پس از چند سال با كار و كوشش و زحمت، امريكاي مشرق زمين بشويم. هموطنان عزيز من بايد بدانند كه تمام ملل عالم كار مي‌كنند و زحمت مي‌كشند و به آينده كشور و ميهن خود اميد كامل دارند. همين كاليفرنيا كه اين همه از آباداني آن گفت‌وگو مي‌شود تا 30 سال پيش صحرايي بيش نبوده است. اراضي خوزستان ما به مراتب حاصلخيزتر و مستعدتر از زمين‌هاي كاليفرنياست البته دولت ايران مسئله نفت را نبايد فراموش كند. بايد براي صدور و فروش نفت تلاش كند و تلاش هم مي‌كند. ولي هرگز اين مسئله نبايد موجب گردد كه اقتصاد خود را برپايه نفت قرار دهيم. آن روزي ما ملتي خوشبخت خواهيم بود كه اقتصادي داشته باشيم كه ابداً به سرنوشت نفت بستگي نداشته باشد و حوادث و اتفاقات سياسي و تجاري مربوط به اين صنعت در شئون اقتصادي ما جزئي اثري نداشته باشد.»
 
زنده‌ياد مكي بعدها جريان حضور خود در ساختمان پنتاگون در امريكا را بدين‌گونه روايت كرده است كه مناسب است ختام اين نوشتار قرار گيرد: «مراسم معرفي من و اصغر پارسا به وزير دفاع امريكا، توسط دكتر سيف‌پور انجام شد. پس از ابراز خوشوقتي ايشان از ديدار با ما موضوع سياسي ايران مورد بحث قرار گرفت، من شمه‌اي از وضع سياسي و اوضاع اقتصادي و محاصره اقتصادي كه از طرف انگلستان اعمال شده بود را بيان داشتم. ناگهان وزير دفاع امريكا موضوع رژيم ايران را پيش كشيد و گفت: محمدرضا شاه سست اراده است و آن قدرت را ندارد كه بتواند در مقابل كمونيست‌ها اعمال قدرت نمايد، بهتر است او كنار برود و برادرش عليرضا كه از مزاياي بيشتري برخوردار است به جاي او سلطنت كند، آيا به نظر شما بهتر نيست كه چنين تغييراتي در ايران صورت بگيرد‌؟
 
گفتم: گويا شما به قانون اساسي ايران توجهي نكرده‌ايد كه در رژيم مشروطه ايران، شاه هيچ نوع اختيار اعمال قدرت را ندارد وانگهي اگر چنين تغييري در رژيم فعلي صورت بگيرد شما دو دستي ايران را تسليم كمونيسم كرده‌ايد!
 
چون عليرضا پهلوي به قدري در دوران سلطنت پدرش مرتكب فجايع و اعمال خلاف عفت شده است كه حد و حصر ندارد.  شما به روزنامه‌هاي پس از شهريور 1320 كه اندك نسيم آزادي وزيده، مراجعه نماييد تا شرح كثافت‌كاري‌هاي او را دريابيد و به همين علت او به قدري منفور است كه حد ندارد و اگر چنين تغييري صورت بگيرد تمام مخالفين او به حزب توده كه مخالف با رژيم سلطنتي است، خواهند گرويد.  مدتي در‌اين‌باره بحث شد و از وزير دفاع خواستم مصلحت دولت ايالات متحده نيست كه در امور ايران دخالت نموده و وارد اين قبيل مسائل شود.  در كل حدود 90 دقيقه اين ملاقات ادامه پيدا كرد و كسي از مطالب مطروحه يادداشت بر‌نمي‌داشت ولي از اولين لحظه‌اي كه وارد وزارت دفاع شديم فيلمبرداري مي‌شد. پس از خاتمه ملاقات راهنماي سومي جلوي درب آمد و ما را تا جلوي درب اصلي پنتاگون مشايعت و راهنمايي نمود و خداحافظي كرد.» 
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار