کد خبر: 688879
تاریخ انتشار: ۰۷ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۰
«نظری بر شکل برگزاری ودستاوردهای کرسی های آزاد اندیشی»در گفت وشنود با حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه
رضا احمد زاده
درآمد: تاکید رهبر معظم انقلاب اسلامی(دام ظله)بر برقراری وکیفی تر شدن کرسی های آزاد اندیشی،موجب به دست آمدن تجربه ای گرانسنگ از برقراری این محافل درسالیان اخیر گشته است. باز خوانی این تجربه گرانسنگ ونیز ارتقای آن از جمله وظایف عالمان وطالبان آزاداندیشی در دوره حاضر به شمار می رود.درگفت وشنود حاضر جناب حجتالاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه دبیر«هیئت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی»از تجربه حاصل شده وراههای ارتقای آن می گوید.


جناب آقای خسروپناه،با عنایت به فعالیت شما در تدارک وبرقراری کرسی های آزاد اندیشی،مناسب است که درآغاز کلام،فلسفه برقراری اینگونه کرسی ها ولوازم آن را، از منظر خود تشریح فرمائید؟

بسم الله الرحمن الرحیم.اندیشیدن به معنای مجهولی را معلوم کردن آن هم مدللانه است. آزادی برای اندیشه به معنای این است که تفکر را از موانعی مثل اندیشیدن و بیان اندیشهها آزاد کنیم و به عبارت دیگر در آزاداندیشی باید موانع اندیشه آزاد و گاهی هم موانع بیان اندیشه را از بین برد. البته هر بیانی را نباید اندیشه دانست و هر آزادی بیانی به معنای آزادی اندیشه نیست، اما معنای این سخن آن نیست که قطعاً آزادی بیان شرایط پیشینی لازم دارد، اما داوری پیشینی لازم ندارد، یعنی کسانی که میخواهند آزادی بیان را اجرا کنند نباید از قبل پیشداوری کنند که سخن چه کسی درست و سخن چه کسی نادرست است. تحقق آزاداندیشی در عمل زمانی است که دیدگاههای مخالف و موافق بتوانند در فرصتی برابر و در کنار هم بیان شوند. اگر میخواهیم خردورزی کنیم، باید دیدگاههای متفاوت را بشنویم و برترین را انتخاب کنیم. نکته شایان ذکر آن است که آزاداندیشی هدف نیست، بلکه مقدمهای برای شنیدن است. هدایت، رشد و خردورزی ارمغان آزاداندیشی است و اگر رهبر انقلاب فرمودند آزادی تفکر یکی از اهداف انقلاب است، به این معناست که این هدف انقلاب اسلامی است و نه هدف نهایی ما و این یکی از اهداف میانه و متوسط ما به شمار میآید. آزادی بیان، مقدمه آزادی اندیشی است. آزادی اندیشه مقدمه تولید علم است. تولید علم مقدمه پیشرفت و پیشرفت مقدمه تمدنسازی است.

جنابعالی در برخی گفتارهایتان،موانعی را برای برقراری کرسی های آزاد اندیشی برشمرده اید.فکر میکنم الان فرصت مناسبی برای اشاره مبسوط به این موانع باشد؟

بله،موانع پیش روی اندیشه آزاد را به سه دسته اجتماعی ـ فرهنگی، سیاسی ـ امنیتی و معرفتی تقسیم میکنم. موانع اجتماعی ـ فرهنگی محصول استبداد اجتماعی هستند و دسته اول موانع محسوب میشوند، زیرا اساساً اندیشه با سئوال، نقد و پژوهش شکوفا و استبداد اجتماعی مانع این بیان و شکوفایی اندیشه میشود.برای برطرف ساختن موانع فرهنگی باید فرهنگ جامعه طوری رشد کند که اجازه بروز و ظهور اندیشه مخالف را بدهد. این ظهور، بروز و مجادلهها باعث رشد تفکر میشود. حتی گاه شبهات دینی منشاء بالندگی اندیشه آزاد خواهند شد. برای نمونه شبهات کلامی 20 سال اخیر توانسته است دینداری و رشد تفکر شیعه را تقویت کند. بنابراین باید تلاش کنیم موانع اجتماعی ـ فرهنگی آزاداندیشی را از بین ببریم. موانع سیاسی ـ امنیتی هم زمانی راه اندیشه آزاد را سد میکنند که یکی از احزاب سیاسی در جامعه حاکم و مانع بروز اندیشههای مخالف شود. در این حالت سدی جدی بر سر راه شکوفایی آزاداندیشی قرار میگیرد. در حالت دیگر محافل علمی ما دچار سیاستزدگی میشوند. سیاستزدگی محافل علمی خود یکی از موانع اندیشه آزاد به شمار میآید. البته انسان اجتماعی تا زمانی حیات دارد که بینش سیاسی داشته باشد، اما اگر این گرایشهای سیاسی وارد حوزه آکادمیک و علمی شوند، به دنبال خود موانع سیاسی برای آزاداندیشی ایجاد میکنند. پس وقتی از آزاداندیشی صحبت میکنیم باید موانع امنیتی و موانعی را که گاهی بر مبنای سلیقه اشخاص اعمال میشود از بین ببریم. اگر مغالطات منطقی به حوزه معرفت وارد شود، مانع آزاداندیشی خواهد شد و در صورتی که کسی منطق معرفت را رعایت نکند و بخواهد از روششناسی علمی خارج شود، نوعی هرج و مرج ایجاد میشود و به دلیل اینکه دانش بدون روششناسی متصور نیست، این روش در تضاد با آزاداندیشی قرار میگیرد. این هم از جمله موانع معرفی، یعنی دسته سوم از موانع آزاداندیشی است.

جنابعالی دبیری «هیئت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی» را برعهده دارید.طبعا به لحاظ نظری مفهومی روشن از «آزاد اندیشی»را منظور کرده اید. به نظر شما وقتی ما از آزاداندیشی سخن میگوئیم،درواقع ازچه حرف می زنیم ویا درصدد تحقق چه چیزی هستیم؟

ممکن است از آزاداندیشی تلقیهای متفاوتی وجود داشته باشد. مفهوم آزاداندیشی میتواند بر یک سلسله مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی استوار باشد و در نتیجه تلقیهای گوناگون از آدم و عالم میتواند به تلقیهای گوناگون از این مفهوم منجر شود، اما آنچه از این مفهوم در هیئت حمایت از کرسیهای آزاداندیشی مورد نظر است، آزادی عقل و اندیشه نیست، یعنی این نیست که اندیشه با هرج و مرج میتواند تحقق پیدا کند. اندیشه روشمند است و با منطق زاده میشود. اینگونه نیست که هر کس هر طور که دلش خواست اندیشهای تولید کند، اما اندیشهای که منطقاً تولید میشود نباید مانعی برای بیانش وجود داشته باشد. به عبارت دیگر افراد اندیشمند در بیان اندیشهای که منطقاً تولید شده است، باید آزاد باشند. این آزادی به معنای آن نیست که آنها هر اندیشهای را در هر جایی بهراحتی بیان کنند، بلکه باید در جای مناسبش که به تناسب آن اندیشه چه بسا جمع نخبگان یا مردم باشد، بیان شود. در هر صورت آزاداندیشی بیشتر به معنای آزادی در ظهور اندیشه است تا تحقق آن، اما اینکه اندیشه ظهور پیدا کرده واقعاً زاده منطق بوده است یا خیر باید در گفتوگوی آزاد مشخص شود. به لحاظ هستیشناختی اندیشه زاده منطق است، ولو آنکه به لحاظ معرفتشناختی هر اندیشهای زاده منطق نباشد. در گفتوگوی آزاد است که مشخص میشود اندیشه تولیدشده چقدر منطقی است و چقدر غیرمنطقی.

سوال بعدی این است که اساسا هیئت حمایت از کرسیهای آزاداندیشی درپی تحقق چیست؟این هیئت میخواهد چه چیزی را تامین کند که اکنون وجود ندارد یا کمرنگ وجود دارد؟

هدف این است که فرهنگ گفتوگوی آزاد با رعایت اخلاق و منطق در جامعه نهادینه شود. البته ممکن است از این گفتوگوها به نظریه و نوآوری علمی که برای جامعه اسلامی مفید باشد دست یابیم، اما هدف این هیئت آن نیست که حتماً به این نظریهپردازی و نوآوری برسیم، بلکه همانگونه که گفتم هدف اصلی از این آزاداندیشی، نقد، مناظره و کرسیهای ترویجی و پژوهشی این است که گفتمان همراه رعایت اخلاق و منطق در جامعه علمی نهادینه شود. اگر این اتفاق بیفتد، هیئت به هدف خودش رسیده است. حتی اگر فردی شبههای داشته باشد در باره اثبات خدا، نبوت، معاد و اصول دین باید با حضور جمعی از متخصصان بستری را فراهم کنیم تا در آن این فرد حرفهایش را بزند و نقدهایش را بشنود. این زمینهسازی در این هیئت بسیار مهم است و باید دنبال شود. در این دوره به کرسیهای آزاداندیشی و کرسیهای ترویجی بیشتر از گذشته توجه و این کرسیها بیش از گذشته تقویت شدهاند.

کرسی های آزاد اندیشی ،ازآن روی که یک پدیده جدید هستند،طبعااز سازوکاری نیز پیروی میکنند که نوظهور وتازه تعریف شده است.در حال حاضر این کرسی ها چگونه وبه چه شکل فعالیت میکنند؟

شکل کار به این صورت است که کسی که مدعی نظریه یا نوآوری یا نقدی است پیشنهادش را در طرحنامهای که در نظر گرفته شده است مطرح میسازد. گاه این طرحنامه به کمیته دستگاه مربوطه تحویل داده میشود. برای مثال کمیته کرسیها در دانشگاه تهران، علامه طباطبایی یا.... این کمیتهها طرحنامهها را بررسی میکنند و گاه آنها را به هیئت حمایت از کرسیها میفرستند، اما اگر آن نظریه برای دانشگاه خاصی نباشد، آن را مستقیماً به هیئت ارسال میکنند. هشت کرسی در هیئت حمایت از کرسیها فعالیت میکنند که هر یک شورای علمی دارند. شوراهای علمی کرسیهای متشکل از استادتمامها و بعضاً دانشیارهایی هستند که در آن رشته تخصص دارند. اعضای شوراهای علمی طرح ارسال شده را بررسی میکنند و اگر آن را در حد نوآوری تشخیص دادند ـ البته باید این نکته را بیان کنم که شورای علمی کار ارزیابی طرح و این را که آن اندیشه نظریه هست یا نیست انجام نمیدهند، بلکه آن را ممیزی میکند تا ببیند ارزش برگزاری پیشکرسی و کرسی را دارد یا نه ـ هیئت داوران و هیئت ناقدان که هر یک متشکل از سه تا پنج نفر هستند مشخص میشود و به دستگاه مربوطه اعلام میکنند که کرسی با این داوران و ناقدان برگزار شود. اول پیشکرسی برگزار میشود و بعد در پیشکرسی داوران نظر میدهند که این نظریه ارزش برگزاری کرسی را دارد یا نه و اگر داشت کرسی برگزار میشود. چه بسا این کرسی سه، چهار و حتی ده جلسه برگزار شود تا در نهایت بعد از شنیدن سخنان ناقدان و صاحب نظریه هیئت داوران نظر دهند که آن دیدگاه نظریه یا نوآوری هست یا نیست و اگر هست با چه امتیازی. پس از آن نتیجه نهایی ابلاغ میشود.در واقع در این کرسیها برای بررسی طرحنامههای تحویل داده شده فرآیند دقیق و مفصلی در نظر گرفته شده است.

اعمال این شیوه برای کرسی های آزاداندیشی،تاکنون چه نتایجی در برداشته وموجب چه دستاوردهایی شده است؟

هیئت حمایت از کرسیها در چند زمینه پیش رفته است. البته نهادهای دیگری هم در این عرصه فعالیت کردهاند، مثل نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاهها و معاونت فرهنگی وزارت علوم. این دو نهاد بیشتر به کرسیهای آزاداندیشی دانشجویی توجه و در این زمینه فعالیت کردهاند، یعنی آنها به دانشجویان کمک میکردند دیدگاهها و مباحث علمیشان را آزادانه بیان کنند، اما نهاد حمایت از کرسیها بیشتر در عرصه نظریهپردازی، نوآوری، نقد و مناظره تلاش کرده، البته مناظره در دوره جدید بیشتر فعال شده است، اما نظریهپردازی، نوآوری و نقد در دورههای گذشته نیز وجود داشته و تا کنون نیز ادامه پیدا کرده است. تا حالا چندین نظریه پذیرفته و ثبت شده است و برخی از آنها به جشنواره فارابی معرفی شدهاند. چندین نوآوری تعریف و ثبت شده و نقدهای متعددی پذیرفته شده است.

جنبش نرمافزاری، تولید علم و تحول در علوم انسانی و مهندسی فرهنگ مباحثی هستند که در چند سال اخیر در جامعه مطرح شدهاند. آیا اینها با هیئت حمایت از کرسیها و دایره مسئولیت آنها همپوشانی دارند و نهادهای مربوط به آنها موازی هم کار میکنند یا مکمل کار یکدیگر هستند؟

بعضی از عناوینی که برشمردید عناوینی هستند که به ازای آنها نهادی شکل گرفته است. برای مثال برای موضوع تحول در علوم انسانی شورای تحول و ارتقای علوم انسانی زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی شکل گرفته است. این شورا تلاش میکند وضعیت نامطلوب علوم انسانی را تغییر دهد تا این علوم شکل مطلوبی یابند، رشتهها منسجم و ناظر به نیاز کشور تعریف شوند، سرفصلها تعریف شود، زیرا سالهاست سرفصلهای بسیاری از رشتههای علوم انسانی تغییری نکردهاند و حتی در صورت کار عمیقتر نظریههای علوم انسانی با رویکرد اسلامی تدوین شوند. همچنین شورایی برای تدوین مهندسی فرهنگی وجود دارد. شورای اسلامی شدن دانشگاهها نیز متولی تدوین سند دانشگاه اسلامی است. هدف از تأسیس این شورا هم سیر اسلامی پیدا کردن عرصههای مختلف مدیریتی، آموزشی و فرهنگی دانشگاههاست، آن هم نه به این معنا که فقط مظاهر و ظواهر اسلامی در دانشگاهها وجود داشته باشد، بلکه برای مثال توسعه علم هم یکی از ابعاد اسلامی کردن دانشگاههاست. بر این اساس دانشگاههای غیرکارآمد و غیرعلمی دانشگاههای اسلامی نیستند. اما جنبش نرمافزاری عنوان عامی است که تمام این فعالیتها زیرمجموعه آن قرار میگیرد، یعنی نظریهپردازی، نقد و مناظره، تحول علوم انسانی، سند دانشگاه اسلامی، نقشه جامع علمی کشور ـ که علوم انسانی و غیر انسانی را شامل میشد ـ جزو جنبش نرمافزاری هستند.

«تحول در علوم انسانی» از جمله عناوینی است که تاکنون ازسوی نهادهای متولی نظریه پردازی مورد تاکید وگوشزد قرار گرفته است.آیا میتوان گفت که تعریف این کرسی ها ومخصوصا سمت وسوی آنها درمقطع کنونی، در راستای انجام این تحول صورت می گیرد؟

بله، در واقع بخشی از هیئت حمایت از کرسیها که بر فعالیتهای ترویجی تمرکز کرده است زمینه و بستر را برای تحول در علوم انسانی فراهم میکند، اما بعد از اینکه تحول علوم انسانی اتفاق افتد و متخصصان علوم انسانی بتوانند نظریههای علوم انسانی را عرضه کنند و نوآوری داشته باشند، هیئت حمایت از کرسیها باید برای این نظریهها برگزار و آنها را ثبت کند و آن فرآیند حمایت از نظریهپردازی دنبال شود.

جنابعالی در طول مدت برگزاری این کرسی ها، آسیب ها واشکالات آن را درچه مواردی دیدید واحیانا چه برنامه ای برای برطرف کردن این نواقص احتمالی دارید؟

هر فعالیتی وقتی از حوزه نظر وارد حوزه عمل میشود، اشکالات و آسیبهای خود را نشان میدهد. یکی از اشکالات در کرسیهای آزاداندیشی این است که متأسفانه شخصیتهای علمی متخصص و صاحب نظر و نظریه در کشور کم هستند. ممکن است عدهای مدعی باشند که چنین هستند، اما وقتی در برابر هیئت داوران و ناقدان قرار میگیرند هم تعدادشان کم میشود و هم آن تعداد اندکی که وارد میشوند نظریهشان به نتیجهای نمیرسد. البته سخنم بیشتر ناظر به حوزه علوم انسانی است. این موضوع نشان میدهد تعداد دانشمندان علوم انسانی ما که صاحب فکر و نظر باشند بسیار اندک هستند. چه بسا استادی 30 سال جامعهشناسی، اقتصاد، مدیریت، فلسفه و... درس داده باشد، اما بیشتر دیدگاههای دیگران را بیان کند. حتی گاه به ندرت پیدا میشوند کسانی که بر نظریههای دیگران نقد دارند، چه رسد به اینکه خود صاحب نظریه و نوآوری شوند. به همین دلیل کرسیهای ترویجی را بیشتر میتوان برگزار کرد تا کرسیهای نقد و مناظره را.

آسیب دوم این است که علاوه بر اینکه صاحبان نظریه کماند، جسارت عرضه نظریه در معرض نقد و داوری هم اندک است، یعنی همان تعداد اندکی که صاحب نظریه هستند تمایل چندانی ندارند وارد میدان نقد و داوری شوند، چون ممکن است نظریهشان که 20، 30 سال برای آن زحمت کشیدهاند رد شود.

آسیب سوم در مقام داوری و ارزیابی است. گفتم که شوراهای علمی کرسیها باید کار ممیزی را انجام دهند و نه داوری را، اما اغلب همین شورای علمی کار داوری را انجام میدهد و گاه پس از دو سه ساعت بحث نظریه را به این دلیل که قبول ندارند رد میکنند، حال آنکه همین چند ساعت بحث نشان میدهد آن نظریه ارزش برگزاری کرسی را دارد و قبول نداشتن آنها نباید مانع برگزاری کرسی و پیشکرسی شود. این موضوع آشکار میکند که هنوز فرهنگ ارزیابی و نقد در جامعه ما جا نیفتاده است. هیئت داوران و ناقدان باید به این موضوع توجه کنند که چقدر نظریه عرضه شده روشمند است و نه اینکه حرفی زده باشد که همه ما بالاجماع درست بودن آن را بپذیریم. اینگونه داوری و نقد کردن خطاست. در باره بسیاری از نظریهها که طی تاریخ مطرح شدهاند چنین اجماعی وجود ندارد، برای مثال همه فلاسفه بالاجماع نظریه اصالت وجود ملاصدرا را نپذیرفتهاند یا همه جامعهشناسان نظریه کنش ارتباطی هابرماس را قبول ندارند. این آسیب مانع از آن میشود که افراد ایدههای خود را مطرح سازند.

آسیب دیگر این است که ما از صاحبان نظریه هم حمایت جدی نمیکنیم. اگر چه عنوان این نهاد هیئت حمایت از کرسیهاست، پس از آنکه نظریه فرد پذیرفته میشود حمایت مختصر مالی برای او کافی نیست، بلکه باید بسترها و امکاناتی فراهم شود تا او بتواند با گردآوری جمعی از محققان روی نظریهاش کار کند و آن را پختهتر و کارآمدتر سازد تا بتوان از آن در عرصههای مختلف استفاده کرد. همچنین کتاب درسی در بارهاش نوشته شود. اینها کارهایی است که هیئت حمایت از کرسیها باید انجام دهد، اما هیچیک از آنها تا به حال انجام نشده است. حمایت باید اساسی و جدی باشد. علاوه بر این بعضی از استادان هستند که سالها زحمت کشیده و نظریهای را مطرح کردهاند. ممکن است این نظریه به هر دلیلی در این فرآیند داوری قرار نگیرد، اما تأثیر بسیاری بر مخاطب بگذارد و صاحب نظریه شاگردانی را تربیت کرده و به تعبیری معتقدان به این نظریه را شکل داده و آن را به گفتمان تبدیل کرده باشد. چه بسا این گفتمان بتواند به برطرف کردن مشکلات کشور کمک کند. با توجه به این تأثیر و نیز فواید آن هیئت حمایت از کرسیها باید نظریه را کاربردی سازد، برای مثال فرض کنید آیتالله جوادی آملی نظریهای به نام علم دینی دارد، اما ایشان این نظریه را در معرض داوری کرسیها قرار ندهد و فرآیند عرض شده در باره ثبت نظریه را بپذیرند. هیئت حمایت باید این نظریه را در عرصههای مختلف علوم انسانی به شکل کاربردی تحقق بخشد، اما باید نگاهمان را در باره حمایت از نظریهها تغییر بدهیم، زیرا با نگاه بسته نمیتوان منشاء تحول در علوم انسانی شد.

با عنایت به آنچه ازآسیبهای این فرآیند برشمردید، آینده این کرسیها ودستاوردهاوپیامدهای احتمالی آنها را چگونه ارزیابی میکنید؟دراین باره چه پیش بینی ای دارید؟

نمیشود آینده را کاملاً پیشبینی کرد، اما از آنجا که کرسیهای آزاداندیشی در سیر خود فراز و نشیب و کاستی و رشد داشته است، اگر دستگاههای مختلف همکاری کنند و شورای عالی انقلاب فرهنگی بهخوبی از کرسیها حمایت کند و کرسیهای ترویج رونق یابد و بستر برای طرح ایدههای نو فراهم شود، به نظر من از آینده درخشانی برخوردار خواهد شد و در تحول علوم انسانی سهم بهسزایی خواهد داشت.

شرایط وبه عبارت دیگر ظرف زمانی ومکانی برگزاری این کرسی ها هم از اهمیتی خاص وبه سزا برخوردارند.به نظر شما این شرایط چگونه باید جمع شوند که به برگزاری بهینه این کرسی ها کمک کرده باشند؟

مخاطبان تخصصی کرسیها ظرفیت خوبی دارند و میشود نقد، مناظره و نظریهپردازی را در جمع آنها رونق داد، زیرا الان گفتمان آن شکل گرفته است. بنابراین در ظرف تخصصی میتوان کرسیهای آزاداندیشی را خوب شکل داد و دنبال کرد، اما در فضای عمومی هنوز باید کار کرد، بهویژه اگر موضوعات جنبه سیاسی و عمومیتری یابند ممکن است فضای دانشگاهها احساسی شود. البته اگر این گفتمانهای احساسی هم زیاد برگزار شوند، به نظرم به گفتمان منطقی تبدیل خواهند شد، یعنی بهتر است اینگونه گفتمانها هم بیشتر برگزار شوند.

گرچه جنابعالی در یکی از پرسش های پیشین به برخی موانع برگزاری این کرسی ها اشاراتی داشتید،اما آسیب های اینگونه کرسی ها ومحافل نیز از فصول مهم ودرخور توجه دراین باره است.آسیب های این کرسی ها را چه مواردی می دانید؟

یکی از آنها تهدید روانشناختی است، یعنی اینکه گفتمانها بهجای آنکه سیر منطقی یابند، طوری پیش روند که سیر احساسیشان بر آنها غلبه پیدا کند. دومین مورد تهدید امنیتی است. همه نهادهای امنیتی باید این نکته را پیوسته در نظر داشته باشند که نباید استادی را به صرف اینکه نظریهاش با مبانی و اصول نظام سازگاری ندارد یا حتی ممکن است با سلیقه یک حزب سازگاری نداشته باشد محدود کرد، یعنی باید حتماً هم امنیت باشد و هم احساس امنیت. تهدید دیگر این است که با تغییر دولتها یک گفتمان فعال و گفتمان قبلی ضعیف شود. باید گفتمانهای مختلف در معرض بحث و گفتوگو قرار گیرند تا کرسیهای آزاداندیشی رونق پیدا کنند. آفت جدیتر رعایت نکردن اخلاق و منطق در گفتوگوست. با توجه به همین تهدید مقام معظم رهبری بارها بر رعایت اخلاق و منطق تأکید کردهاند. به نظر من آفت دیگر تمرکز کردن بر مسائل جوامع دیگر در این کرسیهاست. ما باید در بحثها آنچه را که مسئله و دغدغه خود و جامعهمان است مطرح و در باره آن به ایجاد کرسیهای آزاداندیشی اقدام کنیم.

ارتقای کرسی های آزاد اندیشی،درواقع کمک به تحقق خودِ آزاداندیشی تلقی می شود.طبیعتا درپی تجربه ای که درطول این مدت به دست آمده است،باید به بهینه سازی این محافل وکرسی ها نیز اندیشیده شود.از نظر حضرتعالی راه نیل به ارتقای این کرسی ها چیست؟از چه طریقی میتوان به این هدف رسید؟

برای تحقق مکتب آزاداندیشی در مرحله نخست باید در روششناسی علوم یا فلسفه علوم بازنگری کرد، زیرا گاهی ما برای اسلامیسازی علوم انسانی از روشهای غربی مانند روششناسی هرمنوتیک یا دیلتای استفاده میکنیم که تناقض ذاتی به وجود میآورد. برای تحقق این مکتب باید روششناسی بومی را بشناسیم. تغییر سرفصلهای دروس دومین فعالیتی است که باید انجام شود، زیرا برخی از سرفصلهای دانشگاهی ما برای 30 سال پیش است. با وجود چنین سرفصلی چگونه میتوان به آزاداندیشی رسید و علوم انسانی را بهروز کرد؟ تقویت انجمنهای علمی از امور دیگری است که برای تحقق مکتب آزاداندیشی لازم و ضروری است. اگر اجازه ندهیم انجمنهای علمی رشد یابند، نمیتوانیم ادعای آزاداندیشی کنیم. حتی معتقدم باید اجازه دهیم علوم سکولار هم وارد این انجمنها شوند تا زمینه مجادله و مباحثه که شرط آزاداندیشی است، محقق شود. افزون بر این اگر آن آسیبهایی که اشاره کردم برطرف شوند و تلاش کنیم که نخبگان بالفعل کشور را در مسیر تولید علم و کرسیهای آزاداندیشی هدایت کنیم و با مدیریت نظاممند بکوشیم نخبگان بالقوه به فعلیت برسند، کرسیهای آزاداندیشی ارتقای بسیاری خواهند کرد. برای تحقق این هدف نیز باید بر برگزاری کرسی همراه نقد و مناظره پافشاری و تمرکز کنیم، زیرا هر اندیشه ادعایی است که یک مدعی دارد، این مدعی نهتنها باید ادعای خودش را با دلیل بیان کند، بلکه با ادله باید دلیلهای مخالف و مدعای مخالف را نیز نقد کند. قطعاً با این شیوه علم تولید، پیشرفت و تمدنسازی رخ خواهد داد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار