پوتين با اين تلقي نسبت به غرب انتخابات رياست جمهوري را برد و براي سومين بار وارد كرملين شد اما از همان مقالات معلوم بود كه او ديگر آن سياست گذشته را در مورد غرب دنبال نخواهد كرد و آرايشي جديد براي مقابله با غرب مد نظر دارد. غرب و به خصوص آمريكا قبل از اين و در زمان رياست جمهوري ديميتري مدودف دورهاي خوش از روابط نزديك را تجربه ميكرد اما معلوم بود كه با آمدن پوتين به كرملين و اين ديدگاه ديگر آن دوره تمام شد. پوتين از اول و بر سر پرونده سوريه دوره جديد از تقابل را با غرب شروع كرد اما وقتي كه نوبت به اوكراين رسيد، عمق مسئله پديدار شد. بحران اوكراين باعث شده تا روسيه تمام قد در برابر غرب قرار بگيرد و لفاظيها سياسي تند و تحريمهاي متقابل اين وضعيت را تشديد كند. برخي از اين وضعيت به عنوان شروع دوره جديد از جنگ سرد ياد ميكنند اما آيا پوتين خواهان چنين چيزي است يا سياست او جهت ديگري را دنبال ميكند.
نقد گورباچف
ميخائيل گورباچف آخرين رهبر اتحاد جماهير شوروي است كه برخي معتقدند سياستهاي او باعث فروپاشي شوروي شد اما خودش اين باور را ندارد بلكه به خود افتخار ميكند كه توانست جنگ سرد بين شرق و غرب را به پايان برساند. او حالا 83 سالگي خود را تجربه ميكند و نگران از اين است كه جهان بار ديگر شاهد جنگ سردي بين روسيه و غرب شود. او اين نگراني را در مصاحبهاي با روزنامه روسي روسيسكا بيان كرده و گفته كه رهبران غرب و پوتين جهان را به سوي نوع جديدي از جنگ سرد ميكشانند. نكته جالب توجه اينجا است كه گورباچف در رويارويي اخير روسيه و غرب بر سر اوكراين تمايل چنداني به اظهار نظر نداشت و حاضر نبود در مورد مسائل اين رويارويي و به خصوص الحاق شبهجزيره كريمه به روسيه حرفي بزند. البته اين عدم تمايل بيدليل هم نيست چرا كه افكار عمومي در روسيه همدلي با او ندارد و مردم روسيه او را بابت عملكردش و فروپاشي شوروي يك خائن به وطن ميدانند.
شايد به دليل اين نگاه منفي افكار عمومي به گورباچف باشد كه نمايندگان مجلس دوما درخواست هفت صفحهاي عليه او و چند تن از مقامات شوروي تنظيم كرده و به دادستان عالي كشور دادهاند تا در مورد تخلف آنها از قانون و دادن اجازه استقلال به جمهوريهاي شوروي تحقيق شود. به نظر ميرسد كه خود گورباچف چندان نگران اين موضوع نيست و بيشتر تبليغات سياسي ميداند و به جاي پرداختن به اين دست موضوعات، از پوتين ميخواهد با ايجاد زباني مشترك با غرب از بروز جنگ سرد جديدي جلوگيري كند و بيشتر راههاي همكاري با غرب را دنبال كند كه از دست بر قضا موضوعاتي مثل داعش يا ابولا زمينههاي چنين همكاري را فراهم كردهاست.
زبان و عمل پوتين
شكي نيست كه هشدار و توصيههاي گورباچف تاثيري در سياست پوتين در برابر غرب ندارد. حداقل اين است كه زبان پوتين بيشتر با نقد و حمله به غرب همخواني دارد تا همكاري. پوتين در همين مورد اخير مصاحبه خود با روزنامه صربستاني پوليتيكا رفتار باراك اوباما، رييس جمهور آمريكا، را در قبال كشورش خصومتآميز خواند و گفت كه آمريكا با وضع تحريمها بر سر قضيه اوكراين قصد باجگيري از روسيه را دارد. رسانههاي غربي با انگشت گذاشتن بر سابقه عضويت پوتين در كا گ ب، زبان ضدغربي او را ميراث جنگ سرد ميدانند كه هنوز در همان حال و هوا است و ميخواهد روسيه را به آن دوران برگرداند. اين تصوير با اظهارنظر گورباچف همخوان است اما آيا موضوع در همين حد است؟
پوتين روز جمعه 17 اكتبر صبحانه كاري با رييس جمهور فرانسه، صدراعظم آلمان و نخستوزيران ايتاليا و اوكراين داشت و عصر آن روز هم ديدار جداگانهاي با آنگلا مركل داشت. اين برنامه پوتين با آن زبان ضد غربي همخوان نيست و بيشتر حكايت از هدف او براي همكاري با غرب دارد. اين نخستين بار نيست و پوتين از ابتداي بحران اوكراين اين جهت را دنبال كرده و حتي آتشبس بيش از يك ماهه فعلي در اوكراين هم حاصل اين تلاش او است. اين جهت نشان ميدهد كه رييس جمهور روسيه سياست خود در برابر غرب را تنها بر يك محور تنظيم نكرده بلكه او زبان تهديد را در حالي به كار ميبرد كه حاضر است با رهبران ارشد غرب و به خصوص اروپايي بر سر ميز صبحانه بنشيند و بر سر بحرانيترين موضوع بين روسيه و اروپا مذاكره كند. او به اين وسيله سعي دارد تا از يك سو موضع مستقل و نقادانه روسيه را حفظ كند و از سوي ديگر، اجازه ندهد اين موضع تمام زمينههاي همكاري با غرب را مسدود كند و روسيه را به يك تقابل تمام عيار با غرب بكشاند.