کد خبر: 678040
تاریخ انتشار: ۰۸ مهر ۱۳۹۳ - ۲۱:۱۵
فهم و درك اين واقعيت براي معتقدين و وفاداران به انقلاب اسلامي و آرمان‌هاي آن بسيار ضروري و مفيد است كه امريكا با شتاب هر چه تمام در حال طي كردن مسير افول قدرت است و هژمون خود را از دست داده است.
دكتر يدالله جواني
فهم و درك اين واقعيت براي معتقدين و وفاداران به انقلاب اسلامي و آرمان‌هاي آن بسيار ضروري و مفيد است كه امريكا با شتاب هر چه تمام در حال طي كردن مسير افول قدرت است و هژمون خود را از دست داده است.

 تمامي كساني كه در ايران طي 25 سال گذشته بر ضرورت مذاكره و برقراري رابطه با امريكا تأكيد داشته و بعضاً همچنان تأكيد دارند، امريكا را قدرت برتري دانسته كه تصور مي‌كنند بدون همراهي با آن نمي‌توان پيشرفت كرد و منافع و امنيت ملي را تأمين نمود.

نگارنده بر اين اعتقاد و باور است كه در صورت داشتن هوشمندي و متزلزل نشدن اراده‌ها ايستادن در برابر امريكا و متحدانش از اين به بعد، بسيار آسان‌تر از ايستادگي و مقاومتي است كه ملت ايران و نظام جمهوري اسلامي طي 36 سال گذشته در برابر اين جبهه شيطاني داشته است. فراموش نبايد كرد كه انقلاب اسلامي در فضاي دو قطبي و تسلط دو قدرت شيطاني امريكا و شوروي سابق بر جهان به پيروزي رسيد و جمهوري اسلامي و ملت ايران در دهه اول انقلاب، تحت فشار‌هاي سنگين هر دو بلوك قدرت به ويژه دوران دفاع مقدس قرار داشت.

فراموش نبايد كرد كه پس از فروپاشي بلوك شرق و شروع يكه‌تازي‌هاي ايالات متحده براي استقرار نظم نوين جهاني، جمهوري اسلامي تنها كشوري بود كه در تمامي عرصه‌ها به مقابله با سياست‌هاي امريكا پرداخت و امريكايي‌ها نيز بيشترين تمركز خود را روي جمهوري اسلامي با هدف فرو ريختن آن داشتند. بوش پدر، نظم نوين جهاني مورد نظر امريكا را كه بايد جايگزين نظام دوقطبي گردد، نظمي معرفي كرد كه در آن، حداقل ايالات متحده يك صد سال رهبر جهان خواهد بود. امريكايي‌ها طي 25 سال گذشته براي رسيدن به اين موقعيت، در گوشه و كنار جهان و به ويژه در منطقه راهبردي غرب آسيا و شمال آفريقا، مجموعه‌اي از اقدامات را به عمل آوردند. لشكركشي‌هاي پرهزينه به افغانستان و عراق، جنگ‌هاي نيابتي رژيم صهيونيستي عليه مقاومت لبناني و فلسطين، آتش‌افروزي و فتنه‌انگيزي در كشور‌هاي منطقه با شكل‌دهي و تقويت گروه‌هاي تروريستي و خصوصاً جريان تكفيري داعش، نمونه‌هايي از اقدامات امريكا به همراه متحدانش طي 13 سال گذشته است.

گرچه امريكا با هر يك از اين اقدامات، اهداف چندگانه‌ راهبردي و تاكتيكي را دنبال مي‌نمود، لكن تضعيف و در نهايت زدن ضربه نهايي به جمهوري اسلامي براي فرو ريختن هدف مشترك و راهبردي تمام اين اقدامات بود. اما به رغم اين همه تلاش و تحمل هزينه‌هاي سنگين از سوي امريكا از يك طرف و فشار‌هاي سنگين مستقيم بر جمهوري اسلامي با بهانه‌هاي گوناگون و به ويژه بهانه فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران از طرف ديگر، نتيجه كار را مي‌توان در دو گزاره زير خلاصه كرد.

1- جمهوري اسلامي با توسعه قدرت و پيدا كردن نفوذ استراتژيك و به واسطه بيداري اسلامي عمق استراتژيك به واسطه محور مقاومت، قدرت برتر منطقه راهبردي خاورميانه شده است.

2- از زمان لشكركشي ايالات متحده به منطقه با بهانه مبارزه با تروريسم، امريكا روند كاهش قدرت و افول را طي كرده و خاورميانه طي 13 سال گذشته به نمايشگاهي از شكست‌هاي راهبردي اين كشور و متحدانش تبديل شده است.

عراق، افغانستان، لبنان، سوريه، جنگ‌هاي 33 روزه، 22 روزه، هشت روزه، 51 روزه و همچنين ناكامي امريكايي‌ها در متوقف كردن فعاليت‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي ايران، هر يك غرفه‌هايي از اين نمايشگاه هستند كه به خوبي شكست‌هاي راهبردي امريكا و متحدانش را روايت مي‌كند.
اين شكست‌هاي راهبردي، امريكا و نظم جهاني مورد نظرش را دچار بحران‌هاي جدي نموده؛ بحران‌هايي كه نتيجه نهايي آن افول گريزناپذير قدرت امريكا در جهان است. فهم و درك اين واقعيت بسيار مهم است. اينگونه نبايد تلقي شود كه اين روايت ما ايراني‌ها و خصوصاً طرفداران انقلاب اسلامي بر مبناي علايق از صحنه است. نه، اين روايت، واقعيت صحنه است. اكنون بسياري از نخبگان و صاحب‌نظران امريكا، خود چنين روايتي را از صحنه و تحولات عرصه بين‌الملل ارائه مي‌دهند. از ميان صدها اظهار نظر در اين خصوص، اظهارات «مارك‌دانكوف» تحليلگر، نويسنده و كشيش امريكايي درباره آينده امريكا بسيار قابل تأمل است.

دانكوف اخيراً در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاري تسنيم در واشنگتن با اشاره به وضعيت بحراني «نظم جهاني» مي‌گويد، گسترش بيش از اندازه حضور نظامي امريكا در كشور‌هاي ديگر، افزايش بدهي‌هاي ملي اين كشور، انهدام نهايي ساختار پترو دلار نيكسون- سعودي، محو ساختار اقتصادي- سياسي و فرهنگي داخل امريكا، گسترش رسانه‌هاي آلترناتيو و مقاومت داخلي و بين‌المللي در مقابل مجتمع صنعتي نظامي آنگلو امريكايي صهيونيستي، افول ايالات متحده را اجتناب‌ناپذير مي‌كند.
با توجه به نسبي بودن قدرت، ايالات متحده در صورتي مي‌توانست نظم نوين مورد نظرش را شكل دهد كه اولاً با سرعت روند توسعه قدرت در حوزه‌هاي اقتصادي، نظامي، سياسي و.. را داشته باشد، ثانياً از ظهور قدرت‌هاي جديد جلوگيري به عمل آورد. اما تمامي شواهد گوياي اين واقعيت است كه:

الف- امريكا در تمامي حوزه‌ها و به ويژه حوزه اقتصادي دچار بحران شده و روند كاهش قدرت را طي مي‌كند. امريكا با قدرت اقتصادي‌اش، ابرقدرت شد و اكنون اقتصاد امريكا در برابر اقتصاد رقبايي چون چين، آلمان، ژاپن و... در حال رنگ باختن است.
ب- قدرت‌هاي جديدي در حال قد علم كردن هستند و اين قدرت‌ها در مقياس منطقه‌اي و بين‌المللي در حال پيشي گرفتن از امريكا هستند. جمهوري اسلامي يكي از اين قدرت‌هاي نوظهور است كه ظرفيت‌ها و قابليت‌هاي تشكيل قطب قدرت جهان اسلام را پيدا كرده است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار