جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) هرگونه ارتباط با شليك خمپاره به فلسطين اشغالي را(كه رژيم صهيونيستي مدعي است روز سهشنبه صورت گرفت ) تكذيب و حتي درباره وقوع چنين اقدامي ابراز ترديد كرد. در اينجا دستكم دو سؤال مطرح است: نخست اينكه علت طرح چنين ادعا و اتهامي از سوي رژيم صهيونيستي چيست و دوم اينكه چرا حماس بلافاصله به تكذيب آن پرداخت و حتي مسئله را در فضاي ابهام نگه نداشت ؟
در پاسخ به سؤال نخست دو احتمال را ميتوان مطرح كرد.
نخست اينكه پيش از اين و از زمان اجراي موافقتنامه آتش بس در 26 اوت برابر با چهارم شهريور ماه گذشته رژيم صهيونيستي دستكم پنج بار آتش بس را به انحاي مختلف از جمله تيراندازي به ماهيگيران و كشاورزان و اخلال در مسير بازسازي غزه و ورود مصالح به اين منطقه نقض كرده است و از اين ديد احتمال دارد اين رژيم براي ايجاد توازن به طرح اين اتهامات دست زده باشد تا مسئوليت نقض آتش بس را متوجه حماس كند.
اما احتمال دوم كه قويتر به نظر ميرسد اين است كه رژيم صهيونيستي با توجه به فضاي جديدي كه در منطقه در پرتو شكلگيري ائتلاف به اصطلاح ضد داعش شكل گرفته خود را براي بهرهبرداري از اين فضا آماده ميكند و در اين راستا متهم كردن حماس به نقض آتش بس ميتواند بهانه لازم را براي حمله به حماس فراهم ميكند. دلايل و شاخصهاي زيادي اين احتمال را جدي نشان ميدهد. از جمله اينكه از زمان طرح تشكيل ائتلاف به اصطلاح ضد داعش رغبت و انگيزه رژيم صهيونيستي براي تكميل روند آتش بس نيم بند كاهش يافته و در همان حال تحركات تبليغاتي، سياسي، قانوني و عملياتي آن افزايش يافته است. در اين راستا مسئولان اين رژيم از جمله نتانياهو در اظهاراتي كوشيده است از حماس تصويري داعشگونه ارائه دهد و به قول خود هر دو را ثمره يك درخت مسموم معرفي كند. به لحاظ سياسي نيز اين رژيم كوشيده به عنوان شريك ائتلاف موسوم به ضد داعش معرفي كند تا از اين طريق عضويت غيررسمي خود را بر اين ائتلاف تحميل كند. به لحاظ قانوني نيز حزب حاكم ليكود در كميته مركزي خود طرح فروپاشي حماس را در هر جنگ احتمالي آينده به تصويب رساند و به لحاظ عملياتي با وجود اينكه بودجه نظامي اين رژيم طي سالهاي اخير بارها افزايش يافته (و حتي به يكي از عوامل جنبش اعتراضي در فلسطين اشغالي تبديل شده بود چراكه افزايش بودجه كاهش بودجه رفاهي را در پي داشته است) اما با اين حال باز بودجه نظامي خود را بلافاصله بعد از شكست در جنگ 51 روزه غزه افزايش داد. همه اين تحركات نشان ميدهد كه گويا رژيم صهيونيستي خود را براي يك جنگ جديد آماده ميكند كه امكان دارد ابعاد آن تنها به نوار غزه محدود نشود و سركوب حماس و ديگر گروههاي مقاومت را در كرانه باختري و حتي داخل فلسطين اشغالي در پي داشته باشد.
با اين توضيحات پاسخ سؤال دوم نيز تا حدودي مشخص ميشود و آن اينكه حماس براي اينكه به رژيم صهيونيستي براي اجراي اهداف نظامي خود بهانه ندهد و زمينه را براي تكميل روند آتش بس نيم بند ناشي از جنگ 51 روزه و همچنين تكميل روند آشتي ملي و آغاز به كار دولت وفاق ملي در غزه فراهم سازد لذا بلافاصله اتهام و ادعاي رژيم صهيونيستي مبني بر حمله خمپارهاي از غزه به جنوب فلسطين اشغالي را رد كرد. بر اين اساس اتخاذ چنين موضعي به هيچ وجه به منزله ضعف اين جنبش نيست، بلكه به اين مفهوم است كه در وضعيت كنوني روند بازسازي غزه با توجه به حجم و گستره خرابيها و تلفات انساني و همچنين تداوم بخشيدن به روند آشتي ملي در اولويت حماس قرار دارد حال آنكه رژيم صهيونيستي با اعمال فشار بر تشكيلات خودگردان جهت تعلل در آغاز روند بازسازي شرايط بعد از جنگ را به فرصتي براي ايجاد چالش عليه حماس تبديل كند تا شايد در فضاي منطقهاي ناشي از تشكيل ائتلاف به اصطلاح ضد داعش بتواند انتقام شكست در جنگ اخير را از حماس و ديگر گروههاي مقاومت بگيرد.