کد خبر: 668749
تاریخ انتشار: ۰۷ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۶:۳۸
گفت‌وشنود با همسر شهید دكتر باهنر
گفت وشنودي كه پيش روي داريد،دربردارنده خاطراتي است كه سركار خانم زهرا عينكيان همسر ارجمندشهيد دكتر محمد جواد باهنر، از دوران زندگي خويش با آن بزرگ بيان داشته است.
نيما احمدپور

گفت وشنودي كه پيش روي داريد،دربردارنده خاطراتي است كه سركار خانم زهرا عينكيان همسر ارجمندشهيد دكتر محمد جواد باهنر، از دوران زندگي خويش با آن بزرگ بيان داشته است. اهميت اين خاطرات درآن است كه اين بانوي بزرگوار درساليان پس از شهادت دكتر باهنر، نسبت به اقران خود ، كمتر به چنين گفت وشنودهايي رضايت داده است. اميد آنكه مقبول افتد.

لطفا درآغاز كلام وبا عنايت به اشرافي كه نسبت به موضوع داريد،کلیاتی در باره زندگی و مبارزات شهید دكتر محمد جواد باهنر بفرمایید?

بسم الله الرحمن الرحيم.شهیددكتر باهنر از همان آغاز کودکی، با علاقه شدیدی به کسب علم داشت،درپي آموختن رفت و پس از اتمام دوران اوليه تحصیلات،با گرايشي كه به شناخت معارف اسلامی داشت، به سوی کمال گام برمیداشت و این دوران را به گونه اي که خودشان تعریف میکردند، با سختیها و تنگدستیها گذراندند که داستان هاي آن،برای ما بسیار جالب و شنیدنی بود. در باره جریان مبارزات ایشان ،طبق گفته خودشان، باید بگویم در روزهایی که ایشان طلبه بودند به منبر میرفتند و سخنرانی میکردند و در سالی که دولت ایران اسرائیل را به رسمیت شناخت ایشان در سال 1337 در آبادان شدیداً به این مسئله حمله کردند که توسط شهربانی دستگیر شدند و این اولین دستگیری ایشان بود.

در سال 1342 که اوج مبارزه بود، ایشان از روحانیونی بودند که از قم برای رفتن به شهرهای مختلف اعزام شدند و به همدان رفتند و روز 7 محرم دو باره دستگیر شدند و دائماً از طرف رژیم ساواک تحت تعقیب بودند. در همین احوال بود که توسط سرهنگ طاهری دستگیر و به زندان قزلقلعه برده شدند. این اولین زندان ایشان بود و حدوداً چهار ماه طول کشید. بهرغم محدودیتهایی که برای ایشان ایجاد میکردند، ایشان با علاقه خاصی که به امر تعلیم و تربیت داشتند، شروع به نوشتن کتابهای دینی برای دوره دبستان و دیگر رشتهها کردند تا به این وسیله بتوانند افکار نسل جوان و نوجوان را آگاهی بخشند. در سال 1350 سخنرانیهایش ایشان را ممنوع کردند و او با تجمیع معلمین و آشنا کردن آنها به رسالت سنگین مربی و ساختن و آماده کردن نیروهای متعهد و آگاه به مفاهیم اسلامی و با تشکیل جلسات متعدد در همین زمینه در منزل و شهرستانها؛ تحول عمیقی را در زنده کردن فرهنگ اصیل اسلامی داشتند. سپس با تأسیس مکانهایی مانند مسجد الجواد و کانون توحید که با همکاری عدهای از همسنگرانش ایجاد کرد و پس از آشنایی با هیئت مؤتلفه و قضیه ترور منصور که منجر به پراکندگی نیروهای مبارز و متعهد شد، به فکر افتادند یک تشکیلات نیمه علنی را در پوشش اجتماعی درست کنند که مدرسه رفاه بود. هر چند به ظاهر هدفشان تشکیل صندوقهای قرضالحسنه و کارهای امدادی بود، ولی در حقیقت جنبه فعالیتهای دیگری داشت و نهایتاً در سال 1352 دو باره در شیراز دستگیر شدند.

پس از آزادی از زندان با عدهای از روحانیت برای ایجاد تظاهرات و راهپیماییها طرحریزی کردند تا این که در سال 1357 انقلاب به پیروزی رسید. البته فراموش نشود ایشان قبل از انقلاب در تنظیم اعتصابات و دامن زدن به آنها و عضویت شورای انقلاب وتاسيس حزب جمهوری اسلامی نقش مؤثری داشتند.

سمتهای ایشان بعد از انقلاب نماینده کرمان در مجلس خبرگان، رئیس ستاد انقلاب فرهنگی، نماینده شورای انقلاب در آموزش و پرورش، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی، وزیر آموزش و پرورش، نهضت سوادآموزی، دبیرکل حزب جمهوری اسلامی و نخستوزیری بود.

سركار عالي چگونه با شهید باهنر آشنا شدید و ثمره پیوندتان چند فرزند است؟

توسط یکی از اقوام در سال 1344 با ایشان آشنا شدم و ازدواج کردم که ثمره این ازدواج چهار فرزند، دو دختر و دو پسر استكه امروزه همه گي مستقل وتحصيلكرده هستند وهريك درجايي مشغول به خدمت هستند.

شهید باهنر به چه کاری بیش از همه علاقه داشتند و در اوقات فراغت به غیر از مطالعه چه کاری انجام میدادند؟

ايشان با همه وجود درپي احیای فرهنگ از یاد رفته اسلام بود و این عشق و علاقه، عاملی شد که ایشان توجه خاصی به فرهنگ جامعه کنند و بارها بیان میکردند اگر نظام تعليم وتربيت ما بخواهد نسل جوان را به حرکت وادارد و به رشد وکمال برساند، باید بر پایه فرهنگ اصیل اسلامی پایهریزی شود و به همین دلیل، سالهای زیادی را در تحصیل این فرهنگ سپری کردند و پس از فارغ شدن از این تحصیل، نمونه زندهای از آن بودند .من شاهد بودم شبها تا دیر وقت به نوشتن کتاب مشغول بودند و به محض به دست آوردن اوقات فراغت به تفکر میپرداختند و سپس مشغول نوشتن میشدند.

از جنبه تربيتي واخلاقي،ازدوران زندگي با ايشان چه خاطراتي داريد؟خاطراتي كه حاوي درس هايي آموزنده باشد؟

چه خاطراتی باارزشتر از زندگی با ایشان برایم ميتواند باشد؟ هر چند، هر لحظهاش اضطراب و توأم با سختیهایی بود، ولی در کنار این رنجها، ایشان معلم صبر و استقامت بود و کلاس درسشان درسِ نور، امیدواری و کمال انسان بود. خاطرهای که از ایشان تعریف میکنم مربوط به روزی است که ایشان وزیر آموزش و پرورش شده بود. وقتی به منزل آمدند و به ایشان تبریک گفتم ـ هر چند میدانستم این تبریک جز سنگینتر کردن بار مسئولیت ایشان نبود ـ در جوابم فرمودند: «احساس میکنم دیگر چهار فرزند ندارم، بلکه 10 میلیون فرزند دارم که در برابر یکایک آنها احساس مسئولیت سنگینی میکنم».

اخلاق، برخوردها و روابط شهید باهنر با خانواده چگونه بود؟دراين باره از چه شيوه هايي استفاده ميكردند؟

در مورد خصوصیات اخلاقی ایشان، باید بگویم آنچه مرا به تعجب و شگفتی وامیداشت این بود که در طول مدت زندگی با ایشان هیچگاه بیثباتی و سستی از ایشان ندیدم. هرگز عطوفت و مهربانیشان را در برخوردهای خانوادگی با اقوام و دوستان فراموش نمیکنم. ایشان در محافل خانوادگي ،یکی یکی با کوچک و بزرگ سلام و احوالپرسی میکرد. در مورد کارها و فعالیتهایشان از آنها سئوال میکردند و یکی دیگر از خصوصیات باارزش ایشان که مورد توجه همه بود، خستگیناپذیری ایشان بود و به قول خودشان که گفته بودند، هرگز خستگی را ملاقات نخواهم کرد. حقیقتاً هم همین طور بود. خاطرم هست چند هفته قبل از شهادتشان، چشمشان در اثر فعالیت زیاد، ناراحتی شدیدی پیدا کرده بود، طوری که نمیتوانستند چشمهایشان را باز کنند! ولی با وجود این از کار خسته نمیشدند و همه تلاشهایشان همراه با دلسوزی عجیبی بود که بیانگر عشق به مکتب، انقلاب، امام ودرنهايت امت اسلامی بود. در برابر مشکلات و حوادث ناگواری که پیش میآمد همچون کوهی استوار بودند و با آن لبخند دائمیشان نور امید را در دل انسان ایجاد میکردند.

از انفجار نخستوزیری چه به یاد دارید؟

به دلیل فاجعه هفت تیر، مدت کوتاهی بود که به خاطر مسائل امنیتی، موقتاً به منزلی که روبروی نخستوزیری بود رفته بودیم و همان روزها موفق میشدیم حداقل بیشتر ایشان را ببینیم و باید بگویم من و بچهها شاهد شهادت ایشان بودیم. ساعت در حدود 3 بعدازظهر بود که ناگهان صدای انفجار مهیبی را شنیدیم و به دنبالش ساختمان نخستوزیری در دود و آتش محو شد!! در همان لحظات ما و بچهها ناظر آن سوختن بودیم. برای یک لحظه به یاد خیمههای به آتش کشیده شده صحنه عاشورای کربلا افتادم و دختر کوچکم که با اضطراب به صحنه نگاه میکرد، مرا به یاد نگاه پاک و معصوم رقیه، دختر امام حسین(ع) انداخت و احساس کردم که حقیقتاً صحنه عاشورا زنده شده است. هر چند آن دو یار دیرینه همچون شمعی سوختند، ولی با سوختنشان دیدیم نسلی را ساختند تا آنها نیز در مسیری که انتخاب کرده بودند گام بردارند. شهادت آنان چنان اثری گذاشت که ژس از آن درانتخاب رئيس جمهور بعدي،يعني حضرت آيت الله خامنه اي،دو میلیون مردم بیتفاوت را به حرکت و قیام واداشت.

چه تفاوتی در شخصیت، روحیه و فعالیتهای شهید باهنر در قبل و بعد از انقلاب مشاهده کردید؟

آنچه مسلم است اين مومنان ِ به حق، با اعتقاد به این مسئله که هر کاری را باید تنها برای رضای خدا انجام داد و با به وجود آمدن یک انقلاب اسلامی، جز این که درراه نزدیکی و تقرب به خدا گامي بردارند، هدفي نداشتند. مسلماً با این انگيزه، پستها و مقامها موجب نخواهد شد در شخصیت و روحیه اسلامی ایشان خللی و یا تزلزلی وارد آید. همان گونه که شهید باهنر در قبل از انقلاب تنها به دنبال اسلام و پیاده کردن فرهنگ اسلامی در جامعه بودند، بعد از انقلاب نیز این هدف را دنبال کردند و هیچگاه مردم را فراموش نکردند و از یاد نبردند که اگر پست و مقامی به دست آوردهاند، جز این که مسئولیت رسالت آنان در قبال مردم و اسلام بیشتر شود چیز دیگری نيست. اصلاً هدف آنها بالاتر و مقدستر از آن بود که اینگونه مسائل آنان را از راه راست باز دارد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار