کد خبر: 668477
تاریخ انتشار: ۰۵ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۴:۵۵
گفت‌و‌گو با فواد ايزدي درخصوص علل و تبعات اعتراضات ايالت ميسوري

گروه بين‌الملل

قتل «مايكل براون» نوجوان 18‌ساله امريكايي به دست پليس در شهر فرگوسن ايالت ميسوري امريكا منجر به شكل‌گيري اعتراضات وسيعي در شهرهاي مختلف امريكا شد. پليس امريكا نيز كه تاكنون به خاطر قتل اين نوجوان سياهپوست رسماً عذرخواهي و اظهار ندامت نكرده و براي مقابله با معترضان، به آنچه نبايد متوسل شود يعني «خشونت و سركوب» دست زده است. استفاده گسترده پليس از همه تجهيزات (نفربرها و گلوله‌هاي پلاستيكي) براي سركوب اعتراضات، سبب شد دامنه اعتراض به نحوه برخورد پليس به اين اعتراضات در شهر فرگوسن به 100 شهر امريكا نيز كشيده شود. سه‌شنبه گذشته، دومين فرد سياهپوست نيز كشته شد. تيراندازي به جوان 23 ساله سياهپوست امريكايي ظاهراً ارتباطي با قتل براون و اعتراضات حول آن ندارد اما اين تيراندازي دوم، اين نگراني را در بين مقامات امريكايي به وجود آورده است كه بر شعله خشم معترضان فرگوسن دامن زده شود. دكتر فواد ايزدي، عضو هيئت علمي دانشگاه تهران مي‌گويد كه اين اعتراضات ريشه در سياست نژادپرستي امريكا عليه سياهپوستان دارد. ايزدي با اشاره به اينكه رئيس‌جمهور امريكا نيز سياهپوست است، معتقد است تاكنون نه تنها هيچ اقدامي براي بهبود وضعيت سياهان در اين كشور صورت نگرفته بلكه وضعيتشان بدتر هم شده است. ايزدي مي‌گويد، امريكا بزرگ‌ترين ناقض حقوق بشر در عرصه بين‌المللي است و همان سياستي را كه در مقابل ساير كشورها اعمال مي‌كند، عليه شهروندان خود نيز به‌كار مي‌گيرد و از تمام تجهيزات نظامي براي سركوب شهروندان خود استفاده مي‌كند. براي بررسي ريشه اين اعتراضات با اين كارشناس مسائل اروپا و امريكا به گفت‌و‌گو نشستيم تا به سؤالاتي در اين زمينه پاسخ دهيم.

جناب دكتر ايزدي، به عنوان سؤال اول بفرماييد ريشه اعتراضات اخير در ايالت ميسوري امريكا چيست؟

اين اعتراض‌ها و درگيري‌ها بخش كوچكي از خشونت پليس امريكا عليه سياهپوستان است. به صورت ميانگين هر ۲۸ ساعت يك سياهپوست به دست پليس امريكا كشته مي‌شود و اين آمارهايي است كه خودشان اعلام مي‌كنند، البته رسانه‌ها همه اين خشونت‌ها و اعتراضات مردمي به آن را پوشش نمي‌دهند و به تبع آن، مردم جهان نيز شاهد اين وقايع نيستند. پس از قتل «مايكل براون» چند نفر ديگر نيز در امريكا كشته شدند و اين كشتارها نه تنها با اين اعتراضات اخير تمام نشده بلكه همچنان ادامه دارد و هر روز شاهد اين كشتارها هستيم. يكي از دلايل اعتراضات اخير اين است كه اين سياهپوستان هر روزه كشته مي‌شوند و تداوم كشتارها دامنه اعتراضات را گسترده كرده است. سياهپوستان در پلاكاردهايي كه در دستان خود مي‌گيرند، كلماتي همچون «Dont shoot us»، نوشته شده است، يعني به ما شليك نكنيد. اين نوع برخورد پليس امريكا با سياهپوستان برخورد بدي است و چيز جديدي هم نيست و از گذشته وجود داشته و در آينده نيز ادامه خواهد داشت. در سال 2006 كميسيون حقوق بشر سازمان ملل يك گزارشي درباره نقض حقوق بشر از سوي پليس امريكا تهيه كرد و نقدهاي زيادي نيز نسبت به اين اقدام شد، وقتي سازمان ملل كه دست خود امريكايي‌هاست چنين گزارشي را عليه امريكا تهيه مي‌كند، بيانگر اين است كه اوضاع حقوق بشر در اين كشور چقدر فاجعه‌بار است. اعتراضات به اين خاطر است كه سياهان مي‌گويند با ما نيز مثل شهروندان ديگر برخورد شود و نسل سياهان را با كشتن آنها از بين نبرند. با وجود اينكه نزديك به 70 درصد از جمعيت فرگوسن سياهپوست هستند اما اداره و مديريت اين شهر بر عهده پليس‌هاي سفيدپوست قرار دارد و تنها سه نفر از آنان سياهپوست هستند و اين نشان مي‌دهد سياست‌هاي نژادي در اين كشور سازماندهي شده است. جرم مايكل براون اين بود كه او به جاي اينكه از پياده‌رو عبور كند در وسط خيابان راه مي‌رفته است و چون براون فردي سياهپوست بود، همين بهانه كافي بود تا پليس با او برخورد كرده و در نهايت وي را به قتل برساند.

آيا اعتراضات فرگوسن صرفاً جنبه اجتماعي دارد يا مسائل سياسي نيز در اين امر دخيل هستند. اين سؤال از اين جهت اهميت دارد كه گفته مي‌شود اعتراضات اجتماعي تا زماني كه در سطح اجتماعي (بحث‌هاي نژادي، فقر و...) باقي بمانند و مطالبه سياسي نداشته باشند، تبعات سياسي خاصي نخواهند داشت.

مسائل سياسي نيز در پس اين اعتراضات وجود دارد، چون اين كشتارها ادامه دارد، نشان مي‌دهد كه كشتار‌هاي سياهپوستان را سيستم سياسي هدايت مي‌كند و عامل اجتماعي به تنهايي نمي‌تواند چنين روندي را مديريت كند. كساني كه پشت سر اين كشتارها هستند پست‌هاي سياسي دارند، مثل رئيس‌جمهور، پليس ايالتي و شهردارها. اينها افرادي هستند كه سيستم را اينگونه تنظيم كرده‌اند و وقتي به تصاوير منتشر شده از اعتراضات فرگوسن نگاه مي‌كنيم، نفربرهاي ضدمين در شهر تردد مي‌كنند و اين تجهيزات را دولت و ارتش امريكا در اختيار پليس گذاشته است. اين چيزي است كه در سياست خارجي امريكا نيز وجود دارد. امريكايي‌ها نه تنها با مردم عراق، افغانستان و جاهاي ديگر چنين برخوردي دارند، بلكه با شهروندان خود نيز برخورد نظامي مي‌كنند.

يك نظريه سنتي وجود دارد كه مي‌گويد، اين اعتراضات در دهه‌هاي گذشته هم وجود داشته و دولت امريكا توانسته هميشه آنها را مديريت كند، در نتيجه اين نشان دهنده پويايي دموكراسي امريكاست، شما چقدر اين موضوع را قبول داريد؟

افرادي كه چنين اعتقادي دارند و مديريت اعتراضات را ناشي از پويايي دموكراسي در اين كشور مي‌دانند يا مست لايعقلند يا اينكه افراد مغرضي هستند يا افراد بي‌سوادي هستند كه چنين نظري را دارند زيرا كسي كه فكرش خوب كار كند چنين حرف‌هايي را به زبان نمي‌آورد. جنبش وال‌استريت در سال 2012، چه اتفاقي برايش رخ داد؟ در اين اعتراضات ضد‌دولتي، پليس امريكا برخورد قاطعانه‌اي با معترضان داشت، مردم را با بدترين وضع سركوب كرد، پليس از باتوم استفاده كرد، فلفل به چشمان معترضان پاشيد، افراد را به زندان بردند و اين نتيجه اعتراضات بود، حتي نيروهاي پليس برخي افراد مجرم را از زندان‌ها آزاد كرده و در بين مردم پخش كردند و به آنها گفتند اگر در بين مردم مشكلاتي را ايجاد كنيد ما در جرمتان تخفيف مي‌دهيم. اين چه ارتباطي به دموكراسي دارد. اين سياست پليس فاشيستي نژادپرستانه است و در هيچ دموكراسي‌اي اينگونه برخوردها وجود ندارد.

آيا اين اعتراضات با دفعات قبل تفاوت فاحشي دارد يا اينكه همچون سابق پس از مدتي اعتراض مديريت خواهد شد؟

از نظر ريشه‌ها اعتراضات فرگوسن با اعتراضات دهه‌هاي گذشته چندان تفاوتي ندارد. اين تبعيض نژادي در زمان برده‌داري نيز وجود داشت و در دهه 1960 به نوعي ديگر اعمال مي‌شد و اكنون نيز وجود دارد. از اين جهت تفاوت خاصي نيست و سياست‌هاي نژادپرستانه‌اي است كه عليه سياهان اعمال مي‌شود. اين سياست سنتي‌اي‌ است كه از زمان تشكيل امريكا عليه سياهپوستان وجود داشته و در آينده نيز وجود خواهد داشت.

نتايج كالبدشكافي از جسد «مايكل براون» نشان داد كه شش گلوله از سوي پليس به وي تيراندازي شده بود و دو تا از گلوله‌ها به سر او شليك شده بود و اين نشان مي‌دهد اين اقدام عامدانه و با تنفر انجام شده، آيا واقعاً سطح شكاف بين سياه و سفيد در امريكا تا اين حد گسترده است؟

اينكه پليس ايالتي به براون شليك كرده قاعدتاً بايد با آن پليس برخورد قاطعانه‌اي مي‌شد اما هنوز هم برخورد خاصي با وي صورت نگرفته و در خانه خود نشسته و مرخصي با حقوق به او داده‌اند و اين نهايت برخوردي است كه با وي شده است. در تمام دنيا در كار پليس اين اتفاق مي‌افتد كه به هر دليلي اگر پليس بخواهد با يك كسي برخورد كند و آن فرد مسلح نباشد، نبايد به او شليك كند و حتي اگر پليس بخواهد به او شليك كند، بايد يك تير بزند تا او فرار نكند. اين كار پليس است و حتي يك گلوله هم به او شليك كند جاي سؤال دارد كه چرا اصلاً شليك شده است ولي زماني كه گلوله به فرد شليك مي‌شود و او به زمين مي‌افتد و مسلح هم نيست و سپس پليس برود بالاي سر آن فرد مجروح و چند تير ديگر نيز به بدن او شليك كند، كار غير‌معمولي است كه نبايد چنين حادثه‌اي اتفاق بيفتد، اگر هم بخواهد گلوله‌اي شليك كند بايد يك تير بزند تا بتواند فرد را دستگير كند و بعد از انتقال وي به بيمارستان او را به تناسب جرمش زنداني مي‌كند. بررسي اين موضوع خاص، شفاف و راحت است و نشان مي‌دهد پليس خلافكار بوده و نبايد دنبال اين باشد كه فرد خطاكار چه كاره بوده و چه جرمي مرتكب شده است و بايد با پليس خطاكار برخورد شود. اگر بگوييم پليس بايد گلوله اول را مي‌زد، گلوله‌هاي بعدي و كشتن فردي كه تسليم شده در هيچ جاي دنيا پذيرفته‌شده نيست. اين كار مثل اين است كه در جنگ يك اسيري را بگيري و سپس او را بكشي و اين در قوانين بين‌المللي جنگ نيز پذيرفته‌شده نيست كه فرد تسليم‌شده را بكشيم. اين امر در جنگ‌ها نيز رخ نمي‌دهد، چه برسد به فردي كه در شهر خود زندگي ‌مي‌كند. از اين جهت پليس شهر فرگوسن كاري كه بايد براي برخورد با پليس خطاكار مي‌كرد را انجام نداد و دامنه اعتراضات گسترده‌تر شد. پليس حتي بايد وي را زنداني مي‌كرد كه نه تنها اين كار را انجام نداد بلكه از گفتن نام وي نيز خودداري كرد، چون اين كار را نكرد اعتراضات گسترش پيدا كرد، چون مردم انتظار دارند كسي كه حافظ جان آنهاست وقتي خطايي را انجام مي‌دهد بايد با آن مقابله كند.

باتوجه به اينكه دامنه اعتراضات در فرگوسن گسترده است و پليس محلي و ايالتي نتوانسته آن را كنترل كند، از گارد ملي امريكا كمك گرفته است، به نظرتان ورود اين نيروها به اين شهر به چه معناست؟

به اين معناست كه دولت امريكا از اين موضوع وحشت دارد جرقه‌اي كه در فرگوسن و سنت لوئيس زده شده در شهرهاي ديگر امريكا نيز ادامه داشته باشد و به همين خاطر سعي دارد تا اعتراضات را در همين جا سركوب كند تا از گسترش آن جلوگيري به عمل آورد زيرا دولت مي‌داند كه ادامه اين اعتراضات مشكلاتي را براي آنها به وجود خواهد آورد، چون مي‌داند كه نارضايتي در بين مردم و سياهپوستان افزايش يافته است و چون از تبعات اين مسئله اطلاع دارد، سعي در كنترل كامل آن دارد. وقتي دوربين‌ها استفاده از نفربرها و گلوله‌هاي پلاستيكي را براي مقابله با مردم نشان مي‌دهند در مناطق ديگر دنيا با ديد ديگري نگريسته مي‌شود و افكار عمومي جهان مي‌گويد، دولتي كه دم از حقوق بشر مي‌زند اينگونه با مردم خود برخورد مي‌كند و براي ما اين موضوع خنده‌دار است و خود دولت امريكا تبعات اين هزينه را مي‌داند اما سعي دارد تا الان هزينه را بدهد تا در آينده هزينه بيشتري را براي صرف اين كار متحمل نشود.

آمار و ارقام قابل توجهي در مورد وضعيت شهر فرگوسن منتشر شده از جمله اينكه در دهه 1970، 99 درصد ساكنان اين شهر سفيد‌پوست بوده‌اند ولي حالا اين تركيب جمعيتي تغيير يافته و ميزان سفيد‌پوستان به 29 درصد كاهش يافته و تعداد سياهپوستان نيز به 67 درصد رسيده است. اين تغييرات ناشي از چه عاملي مي‌تواند باشد؟

اين امر به دليل سياست‌هاي نژادپرستي است زيرا سفيدپوستان معمولاً نمي‌خواهند با سياهپوستان همسايه باشند و نتيجه اين است كه وقتي در يك محله‌اي يك سياهپوست وارد شود، همسايه سفيدپوست خانه خود را مي‌فروشد و به جاي ديگري نقل مكان مي‌كند. پس اين تغيير جمعيتي به تدريج اتفاق افتاده و منطقه‌اي كه در گذشته بيشتر سفيد‌پوست بوده با مهاجرت سفيدپوست‌ها به مناطق ديگر، به محله سياهپوستان تبديل شده است. سياهان آمدند و سفيدها مجبور شدند بروند. اين هم به همان مشكل نژادپرستي بر‌مي‌گردد كه در جامعه امريكا وجود دارد.

در برخي موارد شاهد اين بوده‌ايم كه وقتي يك سفيدپوست در امريكا كشته مي‌شود در رسانه‌ها بازتاب بيشتري پيدا مي‌كند اما هر ساله صدها تن از سياهپوستان كشته مي‌شوند ولي بيشتر آنها در رسانه‌ها پخش نمي‌شود، دليل اين امر چيست؟

زيرا فردي كه توسط پليس كشته مي‌شود، پليس سعي مي‌كند تا اين موضوع بيشتر خبرساز نشود بنابر‌اين پليس بايد نسبت به اين مسئله پاسخگو باشد، چون نمي‌خواهد در مقابل كارهاي خود جواب پس دهد، به همين خاطر اجازه انتشار چنين اخباري را نيز نمي‌دهد. شاهدان عيني مي‌گويند، جنازه براون پنج ساعت روي زمين افتاده بود و توسط پليس محافظت مي‌شد و به خانواده وي هم اجازه نمي‌دادند تا به او نزديك شوند. جنازه روي زمين است و به بيمارستان نيز منتقل نمي‌شود، مادر و پدر اين نوجوان با چشماني اشك‌آلود جنازه را مي‌نگرند. اين نحوه برخورد با سياهان، دليلش اين است كه پليس با اين كار مي‌خواهد درس عبرتي براي ساير سياهان آن منطقه بدهد؛ همان كاري كه دولت امريكا در سياست خارجي خود از آن استفاده مي‌كند. دولتمردان امريكايي معتقدند هر چند سال يكبار بايد به يك كشور ديگر حمله كرده و آن را اشغال كنند تا زهر چشمي از سايرين بگيرند و حتي اين كار را با مردم خود نيز انجام مي‌دهند. پس زماني كه پليسي يك فرد چه سياه و چه سفيد را مي‌كشد، خيلي دوست ندارد تا اين موضوع رسانه‌اي شود.

با وجود يك رئيس‌جمهور سياهپوست در رأس دولت امريكا چرا باز هم شاهد چنين حوادث تبعيض‌آميزي در جامعه امريكا هستيم؟

اولاً يك دليلي كه سياهپوستان از باراك اوباما حمايت كردند تا رئيس‌جمهور شود تنش‌هاي نژادي بود. آنها فكر مي‌كردند كه وقتي رئيس‌جمهور سياهپوست در رأس دولت قرار بگيرد اين تنش‌ها كاهش مي‌يابد اما اين تنش‌ها در امريكا بسيار ريشه‌اي است. براي ما ايراني‌ها، تنش‌هاي نژادي در امريكا قابل درك نيست زيرا رنگ پوست ايراني‌ها يكي است هر چند تفاوت‌هاي زباني بين اقوام وجود دارد اما نژاد يكي است و اين تفاوت‌ها پيچيده نيست، چون ما چنين تنش‌هايي را در كشورمان نداريم، نمي‌توانيم به خوبي آن را درك كنيم. وقتي اوباما در سال 2008، روي كار آمد، سياهپوستان انتظار داشتند براي بهبود وضعيت آنها كاري انجام دهد، اوباما خود دو رگه است و مادرش سفيدپوست است اما آنچه در واقع اتفاق افتاد همچون سياست خارجي بود؛ همان تفكري كه برخي كشورهاي مسلمان نسبت به رياست جمهوري اوباما داشتند. سياستمداران ما فكر مي‌كردند چون اوباما يك فرد مسلمان زاده است نسبت به ايران نگاه بهتري دارد اما ما شاهد هستيم بيشترين تحريم‌هاي امريكا عليه ايران در دوران اوباما بود و حتي نسبت به دوران جورج بوش دامنه اين تحريم‌ها گسترده‌تر شد. همين اتفاق براي سياهپوستان در داخل امريكا رخ داد و آنها معتقد بودند اوباما براي وضعيت آنها تلاش خواهد كرد ولي در عمل چنين اتفاقي رخ نداد. از طرف ديگر افراد سفيدپوستي كه دوست نداشتند فرد سياهپوست در رأس دولت باشد، چون نمي‌توانستند عليه اوباما اقدامي ترتيب دهند، پس در ازاي آن، عقده‌هاي خود را بر سر افراد سياهپوستي كه در كوچه‌ها و خيابان‌ها مي‌ديدند، خالي مي‌كردند، پس مي‌توان گفت با آمدن اوباما نه تنها وضعيت سياهان بهتر نشد بلكه بدتر هم شد و اوباما در مدت رياست جمهوري خود كاري براي بهبود وضعيت سياهپوستان امريكا نكرده است.

آيا اين اعتراضات با در نظر گرفتن گستردگي آن مي‌تواند نتايج مثبت و مفيدي براي بهبود وضعيت سياهپوستان داشته باشد؟

بله اين امر مي‌تواند رخ دهد زيرا سياهان زماني برده بودند اما اكنون برده نيستند و با كار كردن در جاهاي ديگر حقوقي به دست مي‌آورند و روزگار خود را مي‌گذرانند. اينكه سياهان از حالت برده خارج شده‌اند، نشان مي‌دهد وضعيتشان تا حدودي بهبود يافته و اين نتيجه همان تظاهرات قبلي است؛ تظاهرات دهه 1960 و 1970.

ما نيز بايد از مقاومت سياهان در مقابل دولت امريكا درس بگيريم. رهبران سياهان كه فكر مي‌كردند، مي‌توانند با مذاكره رابطه خود را با دولت بهتر كنند و معتقد بودند كه دولت كدخدا‌ست، سعي مي‌كردند با تعامل و گفت‌وگو مشكلات را حل كنند ولي هيچ نتيجه‌اي از اين مذاكرات نمي‌گرفتند زيرا دولت حاضر نبود با سياهان تعامل كند و به خواسته‌هاي آنان تن دهد. پس بهتر شدن وضعيت نسبي سياهان مقاومت در مقابل سختي‌ها و فشارهاي دولت بود و اين موضوع به ما درس مي‌دهد كه بايد در مقابل سختي‌هايي كه از سوي امريكا و غرب تحميل مي‌شود، مقاومت كنيم و به اهداف خود برسيم، يعني با مقاومت در مقابل زورگويي‌هاي امريكا بايستيم زيرا آنها نشان داده‌اند با تعامل و مذاكره سياست خودشان را تغيير نخواهند داد.

آيا كشتارهاي گسترده سياهان در امريكا كه اكنون به رويه‌اي عادي در اين كشور تبديل شده در نهايت منجر به اين نمي‌شود كه سياهپوستان نيز به تلافي اين اقدامات اسلحه به دست گرفته و سفيدپوستان را بكشند، باوجود اينكه حمل اسلحه در امريكا مجاز است آيا در آينده اين امر تحقق خواهد يافت؟

چون نهادهاي اطلاعاتي امريكا در اين مسئله خيلي قوي هستند، اجازه تشكل براي سياهان را نمي‌دهند و آنها را تحت كنترل دارند، يعني تشكلي كه بتواند مبارز باشد و تهديداتي را عليه دولت به كار گيرد به شدت تحت كنترل است. دولت و پليس در عمل چنين اقداماتي را در نطفه خفه مي‌كنند. سركوب گسترده اعتراضات نشان مي‌دهد با صدها مردمي كه اسلحه ندارند چنين برخورد مي‌شود، بدون شك با افراد مسلح برخورد قاطعانه‌تري انجام خواهد شد. در امريكا 3 هزار كانال تلويزيوني وجود دارد ولي حتي يكي از آنها به سياهان تعلق ندارد و اين نكته قابل توجهي است. با اينكه 12‌درصد مردم امريكا سياهپوست هستند اما يك كانال اختصاصي ندارند. وقتي سياهان از داشتن كانال تلويزيوني محروم هستند چگونه ممكن است كه به آنها اجازه تشكل و دستيابي به اسلحه داده شود تا بتوانند از آن براي دفاع از خود استفاده كنند. از اين جهت عده‌اي بودند كه علاقه داشتند چنين اقدامي را انجام دهند اما به دليل كنترل شديد دولت و پليس در عمل نتوانستند آن را محقق كنند. ايزدي مي‌گويد، رهبران سياه‌پوست‌ها همواره يا كشته شده‌اند يا به زندان فرستاده شده‌اند تا جلوي ايجاد تشكل‌هاي ضد‌دولتي گرفته شود.

دولت امريكا سعي دارد سياهپوستان را عقب‌مانده و بي‌سواد نگه دارد، دليل اين سياست دولت چيست؟

به طور سنتي سياهان منتقد دولت در امريكا بودند و دولت به آنها ظلم مي‌كرد، از اين جهت افرادي كه منتقد بودند هميشه از طرف دولت تحت فشار بودند. در حوزه كار سختگيري‌هاي بيشتري عليه آنها انجام مي‌شد، در حوزه آموزش مناطق سياهپوست‌نشين به شدت ضعيف است و بچه‌هاي سياهپوست كه در مدارس با امكانات كمتر درس مي‌خوانند در بزرگسالي نيز همچون پدر و مادر خود كم‌سواد خواهند بود. اسنادي هم منتشر شده كه سازمان جاسوسي امريكا «سيا» اقداماتي مثل رواج مواد مخدر را در مناطق سياهپوست انجام مي‌داد زيرا آنها معتقد بودند، جوانان سياهپوستي وجود دارند كه مي‌بينند در جامعه به آنها ظلم شده و ممكن است اقدامي عليه دولت انجام دهد، به همين خاطر مواد مخدر را در اين مناطق رواج مي‌دادند تا جوانان سياهپوست را آلوده به مواد مخدر بكنند تا نتوانند اقدامي عليه دولت ترتيب دهند. اين سياست را انجام مي‌دادند تا بتوانند جوانان سياهپوست را خنثي كنند. از يك طرف، به سياهان كار مناسبي نمي‌دهند، از آموزش عالي هم محرومشان مي‌كنند، از سوي ديگر با پخش مواد مخدر هم برخي جوانان سياهپوست كه در تدارك اقدامي عليه دولت بودند خنثي مي‌شدند.

باتوجه به اينكه امريكا خود را حامي و سردمدار اصلي حقوق بشر در جهان مي‌داند، اما در داخل كشور خود با بدترين وضعيت حقوق بشر را نقض مي‌كند، اين موضوع سبب نمي‌شود كه نوعي بي‌اعتمادي در افكار عمومي جهان نسبت به سياست‌هاي امريكا شكل بگيرد؟

بله اكنون در افكار عمومي دنيا حتي در اروپا مشروعيت دولت امريكا بالا نيست و به پايين‌ترين حد خود رسيده است، حتي در بين خود مردم امريكا اين مقبوليت كاهش يافته است. نظرسنجي‌هايي كه مؤسسه گلوپ انجام داده، نشان مي‌دهد مقبوليت كنگره 9‌درصد است و هري ريد، رئيس سناي امريكا اخيراً گفته بود ميزان مقبوليت كنگره در امريكا كمتر از كره‌شمالي است كه 11‌درصد در بين مردم امريكا مشروعيت داشت. قوه مجريه و مقننه امريكا مقبوليتشان پايين آمده است. خود اوباما در بين رؤساي جمهور امريكا كمترين مقبوليت را دارد. از اين جهت نه تنها كارهايي كه دولت امريكا انجام مي‌دهد در افكار عمومي جهان مشروعيت ندارد بلكه تنفر آنها نسبت به سياست‌هاي امريكا افزايش يافته است.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار