در سريال «مدينه» اولين تجربه همكاري را با سيروس مقدم پشت سر گذاشتي؛ براي خيليها جالب است كه در مورد اين همكاري كه اتفاقا خوب هم از كار در آمد، بدانند.
همين طور است، «مدينه» اولين پروژهاي است كه با سيروس مقدم همكاري ميكنم و از اين مسئله خيلي خوشحالم. مقدم كارگرداني موفق است كه آثارش بالاترين مخاطب را در تلويزيون دارد به همين خاطر وقتي پيشنهاد بازي در اين كار را به من دادند بسيار خوشحال شدم. از طرفي حس خوشحالي من مضاعف بود چون نويسندگي اين كار بر عهده سعيد نعمتالله بود و من پيش از اين با نعمتالله در سريال «شيدايي» كار كرده بودم كه نتيجه آن هم براي من شيرين بود.
سريالهاي مناسبتي در تلويزيون مثل يك شمشير دو لبه عمل ميكنند، يعني به همان نسبت كه باعث ديده شدن شما در يك كار ميشود به همان نسبت هم ممكن است باعث شود ضعف كار و شتابزدگي موجود در آن مخاطب را دچار نوعي دلزدگي كند.
بله سريالهاي مناسبتي شرايط خاص خودش را دارد، در كارهايي از اين دست كارتيمي
حرف اول را ميزند. شما به گروهي كه ميخواهيد با آن كار كنيد بايد اعتماد داشته
باشيد و بر اساس اعتمادتان هم قدم برداريد. يكي از شروط داشتن گروه خوب، داشتن فيلمنامه
و كارگردان خوب است كه خوشبختانه در كارهاي سيروس مقدم هميشه اين موضوع وجود دارد.
از طرفي من خودم سريالهاي مناسبتي و هر شبي را بيشتر دوست دارم چون مخاطب كار را
بيشتر ميبيند و با كاراكترها ارتباط بيشتري برقرار ميكند، وقتي در يك سريال
مناسبتي بازي ميكنيم، همزمان با ضبط، كار نيز پخش ميشود و تمركز ما روي آن بيشتر
است.
شما در جايي گفته بوديد اينكه ميتوانيد عكسالعمل مخاطب را بلافاصله بعد از پخش از كارتان بگيريد برايتان خيلي جالب است و روي كيفيت كارتان تأثير ميگذارد؟
به نظرم اگر خلاف اين موضوع فكر شود شما بايد تعجب كنيد. وقتي شما كاري را ميسازيد و در زمان كمي هم پخش ميكنيد ناخودآگاه به فضاي روز جامعه نزديكتر هستيد و براي ارتقاي كارتان از آنها بيشتر الهام ميگيرد از طرفي نقدهاي مثبت و منفي كه از كار ميشود تأثير عيني خودش را هم روي كار خواهد داشت و به نوعي باعث ارتقاي كليت كار ميشود چون در آن لحظه هدف عوامل اين خواهد بود كه نظر مخاطب را جلب كنند و خودشان را با علايق آنها همسو كنند. به همين خاطر هر وقت در سريالهاي مناسبتي حضور پيدا ميكنم حس ميكنم به مردم نزديكترم و همين همنفس بودن باعث ميشود مدام خودم را رتوش كنم و سعي داشته باشم كار بهتري را ارائه دهم.
شما در اين سريال يك چرخش 180 درجهاي داشتيد و به سراغ نقشي رفتيد كه ما پيش از اين نظيرش را از شما نديده بوديد چراكه شما بيشتر در نقش دختران مثبت و آرام بازي ميكرديد؟
به نظرم ساختارشكني براي يك بازيگر خيلي مهم است و فرد بايد تلاشش را به كار بگيرد كه در قالبهاي متفاوت بازي كند به همين خاطر وقتي بازي در «مدينه» به من پيشنهاد شد حسابي از آن استقبال كردم چراكه كاراكتر بيتا يك نقش خاكستري بود كه رگههايي از يك نقش منفي را در خود داشت به همين خاطر تمام تلاشم را به كار بستم تا از موقعيت به وجود آمده استفاده كنم و يك كاراكتر باورپذير را ارائه دهم.
اما به نظر ميرسد ريسك بزرگي كرديد چون اگر مخاطب اين نقش را از شما باور نميكرد راه سختي را در پيش داشتيد؟
همينطور است. منتها در اين مورد ريسك اول را من قبول نكردم بلكه كارگردان و نويسنده اين كار پذيرفتند كه تصميم گرفتند شرايطي را براي من فراهم كنند كه من قالبهاي گذشته را تا حدي تغيير دهم و نقشي را بازي كنم كه از خود واقعي من دور است ضمن اينكه تاكنون نظير آن را هم بازي نكرده بودم. در هر حال اميدوارم نه فقط در رابطه با من بلكه در رابطه با همه بازيگراني كه هميشه نقش مثبت يا هميشه نقش منفي داشتهاند اين اتفاق تكرار شود و بازيگران بتوانند نقشهاي مختلفي را تجربه كنند و تواناييهايشان را به نمايش بگذارند.
شما بارها به فيلمنامه قوي اين سريال اشاره كرديد منتها آنطور كه شنيده شد فيلمنامه اين كار قسمت به قسمت به دستتان ميرسيد؛ اين موضوع تأثيري روي كيفيت كارتان نداشت؟
خوشبختانه نه، سعيد نعمتالله يكي از بهترينها در عرصه نويسندگي است و به خوبي ميداند كه چكار ميكند، همين موضوع باعث ميشود بازيگر در طول كار به او اعتماد كند و خودش را به ديالوگهاي ناب او بسپارد ضمن اينكه ما از كليت قصه سريال كاملاً آگاه بوديم و اين طور نبود كه مثلاً در قسمت بيستم روند كلي كار تغيير كند و مسير قصه عوض شود اگر تغييري هم رخ ميداد در حد چند ديالوگ و يك سكانس بود.
يكي از ويژگيهاي سريال «مدينه» زنانه بودنش است؛ نكتهاي كه باعث شد اين اثر مورد توجه بسياري از خانمها قرار بگيرد؟
به نظرم اين نكتهاي نيست كه شما بتوانيد از كنار آن به سادگي عبور كنيد چون تجربه نشان داده است كارهايي از اين دست كه حال و هواي زنانه دارد با استقبال بيشتري از جانب مخاطبان مواجه ميشود. نيم بيشتري از جمعيت ما را بانوان تشكيل ميدهند و آنها سهم زيادي را در ذائقهسازي دارند به همين خاطر من خيلي دوست دارم در يك كار زنانه خوب بازي كنم. خوشبختانه در سريال «مدينه» بار اصلي قصه روي دوش خانمها بود و از اين جهت حضور در اين كار براي من اهميت زيادي داشت.
به نظر شما كارهايي كه در ايام ماه رمضان پخش ميشود با ديگر كارها چه تفاوتي دارد؟
من از بازي در اين ايام لذت ميبرم چون حس و حال متفاوتي را دارد؛ به ويژه اينكه شما زبان روزه بازي ميكنيد و مردم هم با حال و هواي معنوي اين كار را تماشا ميكنند. در هر حال پيش از «مدينه» من فقط سريال «نون و ريحون» را داشتم كه در ماه رمضان از تلويزيون پخش شد البته چند كار هم داشتم كه قرار بود براي ماه رمضان باشد اما در زمان ديگري پخش شدند. در هر حال نميتوان اين نكته را ناديده گرفت كه ماه رمضان زمان خوبي براي پخش برنامه دارد و سريالها اين شانس را دارند كه كارشان بيشتر ديده شود. البته امسال كارها با جام جهاني همزمان شده بود اما با اين اوصاف سريال «مدينه» توانست مخاطبان خودش را پيدا كند.
شما به موازات حضور در تلويزيون كار در سينما را هم دنبال كرديد. خودتان به كدام رسانه گرايش بيشتري داريد؟
راستش را بخواهيد هيچ گاه اينگونه به كارهايم نگاه و در انتخابهايم به اين موضوع فكر نكردهام.
معمولاً اولويت من در انتخاب كار، متن و بعد از آن گروهي كه با آن قصد دارم كار كنم و بعد هم جذابيت نقشي كه قرار است بازي كنم، برايم اهميت دارد. مهم اين است كه بازيگر هميشه بايد بهترين بازي خود را ارائه كند. درست است كه تفاوت نقشها و خواسته كارگردان در نقشآفريني بازيگران تأثير ميگذارد، اما در نهايت، بازيگر بايد بداند كه براي ارائه كاري مطلوب لازم است كه انرژي فراواني صرف كند. من كار در تلويزيون را بسيار دوست دارم با اينكه كار در سينما نيز تجربهاي بسيار جذاب است.
شما در طول اين سالها حضور چنداني در كارهاي كمدي داشتيد و تنها در مجموعه نون و ريحون به نوعي كمدي موقعيت را تجربه كرديد؟
دوست ندارم در عرصه كار كمدي دست به ريسك بزنم و در هر كاري به عنوان كمدي كار كنم. حكايت نون و ريحون هم براي من تفاوت زيادي داشت. وقتي متن اين كار را در آن مقطع خواندم متوجه تفاوتهاي آن شدم. چراكه با وسواس خاصي روي متن آن كار شده بود. در واقع نون و ريحون يك كمدي ساده و تميز بود كه مخاطب آن را به راحتي درك ميكرد. آقاي مؤتمن در آن كار از بازيگرها خواستند براي اينكه شخصيتها بامزه شوند در ارائه نقشها دچار هيچگونه اغراقي نشويم چون معتقد بودند براي خوب شدن، همه چيز بايد يك اندازه بامزه باشند. اين كار، يك كارگردان متفاوت داشت كه روي ساخت آن كاملاً فكر كرده بود و هيچ سكانسي بيهوده نبود و مثل خيلي از كارها كه دوربين را بگذارند و شروع كنند به ساختن سريال و تنها تكيهشان روي قدرت بداههگويي بازيگر باشد، نبود.
با وجود كارنامه هنري پرباري كه داريد اما چندان پركار نيستيد. علت اين موضوع چيست؟
شايد به اين خاطر است كه اولويتهاي من براي كار كردن تا حد زيادي متفاوت است. دغدغه اصلي من اين است كه مردم كارهايم را دوست داشته باشند و از عهده ايفاي نقشهايم خوب برآيم. حتي به همين دليل اگر زماني هم دو كار خوب با هم به من پيشنهاد شود فقط يكي را قبول ميكنم چون ممكن است كيفيت ديگري پايين بيايد. چون معتقدم شما اگر كاري را خوب ارائه دهيد به مراتب بهتر از آن است كه چند كار را به شكل همزمان و بدون كيفيت ارائه دهيد.
هر بازيگري براي انتخابهايش ملاكهاي خاص خودش را دارد؛ ملاك شما براي انتخاب يك نقش چيست؟
سعي ام بر اين است در مواجهه با يك نقش، در ابتدا به فيلمنامه توجه كنم، چون به نظر من ما كمي در سينما و تلويزيونمان معضل فيلمنامه داريم؛ چراكه به نظر من آسيب جدي فيلمها از ناحيه فيلمنامههاي آنهاست و خوب بودن آنها به بينقص بودنشان برميگردد، بنابراين كاري كه ديده ميشود، حتماً فيلمنامهاي خوب و قوي دارد. در حال حاضر هم به دنبال فيلمنامه خوب ميگردم و يكي از مهمترين معيارهايم در انتخاب نقش، فيلمنامه است. البته عامل ديگري چون كارگرداني خوب براي بهتر به تصوير كشيدن قصه لازم است. عامل ديگرم براي انتخاب نقش، دوستداشتني بودن آن است، يعني بايد نقشي را دوست داشته باشم تا آن را قبول كنم، چون وقتي نقشي را دوست نداشته باشم و با آن ارتباط برقرار نكنم نميتوانم كار كنم.
با اين اوصاف تمام نقشهايي كه تا به امروز انتخاب كرديد بر اساس همين ويژگي بوده است؟
متأسفانه نه، گاهي شرايطي كه پيش رويتان قرار ميگيرد باعث ميشود كه شما روند انتخابتان تغيير كند و مسائل ديگر را در انتخابتان لحاظ كنيد ولي در چند كاري كه داشتهام، به من ثابت شد كه بايد نقش را دوست داشت و هر چقدر كه آن كار خوب باشد، اگر نقشي را دوست نداشته باشم، آن نقش ديده نميشود و مشخص ميشود كه خيلي با آن نقش ارتباط برقرار نكردهام.
ترس از كليشه شدن موضوعي است كه بسياري از بازيگران با آن در ارتباط هستند اين موضوع در مورد شما هم وجود دارد؟
اين موضوعي است كه بالاخره هر بازيگري به آن فكر ميكند اما خب نميتوان اين نكته را هم ناديده گرفت كه كليشه شدن معمولاً براي يك بازيگر، پس از چندين سال كار كردن اتفاق ميافتد. من هنوز فكر ميكنم تعداد كارهايي كه بازي كردم و ديده شده است، به آن اندازه نيست كه بازيام را تحت شعاع قرار دهد و كليشهاي شوم، بازيگر بايد نقشهاي متفاوتي را ايفا كند، البته به اين هم معتقدم كه حتي نقشهاي مشابه هم ميتواند با يكديگر متفاوت باشد و همه نقشها شبيه هم نوشته نميشوند. اگر ميخواهيم از كليشه شدن پرهيز كنيم، به همراه بازيگر، بايد در فيلمنامهنويسي، كارگرداني و انتخاب بازيگراني كه براي نقشها انتخاب ميشوند، تحولي ايجاد شود تا از كليشه شدن دور شوند تا بازي بازيگر هم كليشه نشود.
با اين اوصاف شما فكر ميكنيد فيلمنامه خوب خود به خود نويسنده را از فضاي كليشه دور ميكند؟
بله، اگر نقشها درست نوشته شده باشند و براي هر كدامشان شخصيتپردازي صحيحي صورت گرفته باشد، آن زمان است كه بازيگر ميتواند ترفندي به كار گيرد تا نقشهايش را متفاوت اجرا كند. من تقريباً نقشهاي مثبتي ايفا كردم و حالا شما به عنوان يك مخاطب از متفاوت بودن آن صحبت ميكنيد، بنابراين براي من جاي خوشحالي دارد كه شما به عنوان مخاطب چنين نظري داريد. وقتي فيلمنامه شيدايي به منِ بازيگر اين امكان را ميدهد كه نقشم را متفاوت ايفا كنم و به خاطر فراز و نشيبهاي فراوان اين نقش و همچنين به دليل شخصيتپردازي درست و متفاوت ليلا، از كليشههاي رايج بازيگري دور ميشوم.
مدتي قبل فيلم سينمايي شيار 143 با بازي شما در جشنواره فيلم فجر اكران شد كمي در مورد آن نقش صحبت كنيد؟
اين دومين همكاري من با نرگس آبيار بوده است. من در كار اول خانم آبيار كه در تم اجتماعي ساخته شده است هم حضور داشتم و فكر ميكنم صداقت او در روايت داستان از نقاط قوت كاريشان است كه حرفهاي دل خودش را در فيلم بيان ميكند. من پيش از اين در فيلمهايي با موضوع دفاع مقدس بازي نكرده بودم. آبيار با نگاهي كاملاً زنانه و مادرانه اين فيلم را ساختند. همه فكر ميكنند كه سينماي دفاع مقدس بايد صحنههاي جنگي و توپ و تانك داشته باشد و زنها از نزديك اين صحنهها را درك نكردهاند. ساخت فيلم «شيار 143» شروع خوبي براي سينماي دفاع مقدس است كه رويكرد ديگري به اين دوره داشته است و حضور زنان را بهدرستي نشان ميدهد. اين فيلم حس مادرانه و ظرافت زنانه دارد.
خانوادهتان اهل دنبال كردن كارهايتان هستند؟
بله، پدر و مادرم با دقت خاصي كارهايم را دنبال ميكنند. پدرم بزرگترين منتقد من است و سختگيرانه روي بازي من نظر ميدهد و هر جايي كه بد بازي كنم يا اگر مصاحبه بدي داشته باشم، اولين نفر است كه به من ميگويد و تذكر ميدهد. به همين دليل اولين تلفني كه بعد از كار رد و بدل ميشود، تلفن به پدرم است كه معمولاً كيفيت بازيام را از او جويا ميشوم. پدرم در جريان تمام قراردادهاي من است و فيلمنامههاي مرا ميخواند. والدينم هميشه از من در شرايط مختلف حمايت كردهاند و ترجيحشان در انتخاب نقشهايم، احترام به مردم است و هميشه هشدار آنها اين بوده كه به سليقه مخاطب احترام بگذارم.
شما جزو معدود بازيگران زني بوديد كه دست به عمل جراحي نزدهايد؟
اين كار را انجام ندادم چون اعتقادي به آن ندارم. از طرفي به طبيعي بودن چهره اعتقاد دارم. عمل زيبايي چهره را ساختگي و مصنوعي ميكند و باعث ميشود بازيگر در حين بازي نتواند حسهايش را به درستي منتقل كند. اگر بازيگري به كارش تسلط داشته باشد هرچقدر چهرهاش پير شود بازهم پيشنهاد كاري خواهد داشت. خيلي از بازيگران مطرح سرشناس امريكايي مثل مريل استريپ فقط با اتكا به توان بازيگريشان سالهاست كه در سطح اول بازيگري فعاليت ميكنند.
علاوه بر بازيگري فعاليت ديگري را هم انجام ميدهيد؟
بله، نويسندگي؛ من علاقه زيادي به نوشتن دارم به همين خاطر زماني كه بازي نميكنم با دقت و وسواس خاصي درگير كار نوشتن هستم.
قهرمان نوشتههايتان چقدر شبيه خود واقعيتان است و ردپايتان را تا چه حد ميتوان در كارهايتان ديد؟
چون من يك نويسنده حرفهاي نيستم طبيعي است كه از احساس واقعيام بخواهم در كارهايم بيشتر استفاده كنم به همين خاطر قهرمان قصههايم تا حد زيادي برگرفته از احساس خود واقعي من است. البته اين موضوع خميرمايه اصلي كار من را شكل ميدهد و رفته رفته در دل كار و با رتوشهايي كه انجام ميشود اين كاراكتر از خود واقعي من فاصله ميگيرد.
بازيگري تا چه حد به شما براي بروز احساس و تواناييهايتان در نوشتن كمك ميكند و اجازه ميدهد راحتتر فضاهاي ديگر را تجربه كنيد؟
وقتي شما مشغول خلق يك اثر هنري هستيد ناخودآگاه همه چيز با هم درگير است و همه چيزهايي كه احساساتت را تحت تأثير قرار ميدهد به نوعي ميتواند در اين خلق كردن دخيل باشد. انگار در آن لحظه تمام تجربياتت تمام احساسات و عواطف و شور هيجانات درونيات ميخواهند با هم تركيب شوند تا تو بتواني راحتتر به آن چيزي كه مد نظرت است نزديك شوي. به همين خاطر در مرحله خلق يك اثر ادبي شايد به طور ناآگاهانه بازيگري هم به كمك من بيايد.
يكي از حسنهايي كه بازيگري برايتان دارد اين است كه به فردي نظير شما ميكند اثرتان را به تصوير نزديكتر كنند و به نوعي موقعيتهاي مصوري را براي مخاطبتان ايجاد كنيد؟
همينطور است، معمولاً متنهايي را كه ميخوانم در ذهن من شكل تصويري دارد شايد همين موضوع هم باعث ميشود كه كارهاي من به قول خودت شكل تصويريتري را داشته باشد.
بازيگري نوعي خلق كردن است. جنس خلقي كه در بازيگري وجود دارد اساساً با نويسندگي فرق دارد چون در اولي كاراكتر به نوعي هسته اوليه است كه از نوشتههاي يك فيلمنامهنويس و راهنمايي يك كارگردان دريافت مي شود اما در نوشتن شما تنها هستيد و بايد افسار همه چيز را به دست بگيريد و به هرجايي كه دوست داريد ببريد با اين اوصاف از بين نوشتن و بازي كدامشان روح شما را بيشتر به لحاظ خلق يك اثر آرام ميكند؟
من هميشه دنبال يك اتفاق خوب در زندگيام هستم و درست به همين خاطر الان نميتوانم انتخاب كنم كه در كدام حرف حس بهتري دارم چون هر وقت احساس بهتري به سراغم ميآيد احساس ميكنم آن اتفاقي كه بايد افتاد. مثلاً ممكن است درحين بازي يك سكانس يا بعد از خواندن يك فيلمنامه يك اتفاق دروني در شما به وجود آيد كه به شما اين امكان را ميدهد كه خلق كني و خب اين اتفاق بسيار شيرين و غيرقابل توصيف است و گاهي ديگر هم اين اتفاق در نوشتن به سراغت ميآيد اما به طور خاص در مورد سؤالت بايد بگويم كه هر جا اين خلق كردن غير آگاهانه رخ داد به دليل صداقتي كه در آن وجود داشت براي من زيباتر بود.
نويسندگي يك حس عجيب و غريب را با خودش به دنبال دارد كه اساساً با بازيگري تفاوت زيادي دارد؛ اولي نوعي حس انزواطلبي را براي خلق كردن به دنبال دارد و دومي حس ديده شدن را. شما چطور اين دو احساس متفاوت را به شكل موازي كنار هم اداره ميكنيد، براي متعادل كردن آن كارخاصي را انجام ميدهيد؟
نويسندگي و بازيگري دو حرفه جدا از هم است و به همين خاطر در اكثر مواقع روحيه يك بازيگر با نويسنده با هم متفاوت است. به همين خاطر به نظر من حتي يك بازيگر كه نويسنده است يا به عكس با اينكه يك فرد است اما روحياتش زمين تا آسمان با هم در حين خلق هر يك از اين آثار فرق ميكند. هيچوقت يادم نميرود يكي از استادانم هميشه به من ميگفت گلاره اگر ميخواهي نويسنده بشوي پس شيطنت نكن و به دنبال بازيگري نرو چون اساس اين دو حرفه با هم متفاوت است؛ در اولي تو به يك اتاق در بسته پر از سكوت و بدون صدا داري اما در دومي احتياج به معاشرت و ديده شدن و... داري و نميتواني اين دو را كنار هم ادامه بدهي. شايد بعدها كه به طور حرفهاي جذب بازيگري شدم به نوعي بيشتر به حرف ايشان پي بردم چون معمولاً زمانهايي كه سر فيلمبرداري هستم هيچ التهابي براي نوشتن ندارم چون كاملاً به لحاظ روحي تخليه هستم اما زماني كه در خانه هستم حس ميكنم نوعي حفره در من وجود دارد كه آن حفره همان ميل به نوشتن است.
نويسندگي را قرار است مانند بازيگري به شكل حرفهاي ادامه دهيد؟
به نظر من در شرايط كنوني جامعه ما بازيگري چيزي است كه شما راحتتر ميتوانيد آن را به عنوان شغل انتخاب كنيد و روي برآيند مالي آن حساب كنيد اما شما هيچگاه نميتوانيد به عنوان يك نويسنده داستانهاي كوتاه روي درآمدش حساب باز كنيد چون اين كار بيشتر دلي است. اما در كل من براي زندگي آيندهام يك سري برنامهريزيهايي انجام دادم و براساس آن نويسندگي حرفهاي را در دهه 30 زندگيام قرار دادم.