پلان1نزديكهاي نماز مغرب بود؛ حول و حوش يك ساعت مانده. سوار اتوبوس شده بوديم و منتظر تا به حركت در آيد. يه ربع بعد ماشين حركت كرد. هنوز چند دقيقهاي از حركت نگذشته بود كه راننده براي رفاه حال! مسافران سيستم صوتي خودرو را روشن كرد. از همون اولين موسيقي آثار خوانندههاي اونور آبي اعم از تركي و فارسي شروع به خواندن كرده بودند كه سر و كله خوانندههاي زن نيز به وسط آمد. از همون ابتدا خواستم تذكر بدهم كه يا خاموش كند يا موسيقي مجاز بگذارد اما هرچه فكر كردم روش درستي به ذهنم نرسيد. همراه بودن همسرم نيز سبب شده بود محتاطتر عمل كنم. از طرفي از عكسالعمل راننده و برخي مسافران طلبه اين وضع هم به خاطر همراهي همسرم نگران بودم. كمكم نزديك شدن به اوقات ملكوتي نماز نيز بر حساسيتم اضافه كرده بود و هي خدا خدا ميكردم تا راهحلي جلوي پايم بگذارد.
در همين دغدغهها بودم كه شماره روي شيشه جلوي ماشين نظرم را جلب كرد كه جلويش نوشته بود «دربست». حدس زدم كه اين بايد حتماً شماره راننده باشد. به ذهنم رسيد كه پيامكي برايش ارسال كنم. متني به اين مضمون نوشتم: «سلام آقاي راننده، خدا قوت خسته نباشي، در لحظات روحاني نماز مغرب هستيم بهتر نيست ضبط را خاموش نماييد» و به همان شماره ارسال كردم. به دقيقهاي نكشيد كه صداي دريافت پيام همراه آقاي راننده بلند شد. پيام را خواند و بدون هيچ عكسالعملي ضبط را خاموش كرد و ديگر تا پايان مسير روشن نكرد.
پلان 2چند روز پيش در صف نون منتظر بودم كه ناگهان تصوير چند جعبه كه روي هم در ويترين مغازه اسباببازي فروشي چيده شده بود، نظرم را جلب كرد. جعبههاي استخر بادي بچهها بود كه از خارج وارد شده بود و روي آن عكس استخر به همراه بچهها و مادرشان به صورت برهنه چاپ شده بود. خيلي ناراحت شدم. در همان حال كه نگاه ميكردم، ديدم تقريباً تمامي افرادي كه ايستادهاند به اين تصويرها نگاه ميكنند. خواستم به فروشنده بگويم اما از عكسالعمل فروشنده كمي واهمه داشتم. ناگهان ياد تجربه بالا افتادم و به تابلوي مغازه نگاه كردم، خوشبختانه موبايلش را هم زده بود. پيامي به اين شرح« سلام خدا قوت؛ فكر نميكني اگر به جاي گذاشتن جعبههاي استخر بادي با اين عكسهاي زشت، روي يه كاغذ مينوشتي استخر بادي موجود است، خدا راضي تر بود» تنظيم و به آن شماره ارسال كردم. فردا دوباره كه به صف نون رفتم ديدم جعبهها نيست و خدا را شكر كردم.
در اين اوضاع كه فسادها و بيحرمتيها كمكم دارند علني ميشوند و امر به معروف و نهي از منكر نيز به عنوان يك واجب در حال فراموشي است و همه ما به خاطر برخي ملاحظات جرئت گفتن و تذكر نيز نداريم به نظر ميرسد اين روشهاي غيرمستقيم مانند ارسال پيامك و حتي ايميل ميتواند در برخي امور راهگشا باشد.