اثر پژوهشي - تاريخي «حاج آقا مجتبي»كه مروري دارد بر زندگي فقيد سعيد مرحوم آيتاللهالعظمي حاج آقا مجتبي تهراني(قده)، از سوي مؤسسه پژوهشي -فرهنگي مصابيح الهدي و در324 صفحه به زيور طبع آراسته شده است. در اين يادنامه كه طي آن خاطرات برخي دوستان و آشنايان و به صورت ناپيوسته آمده، جلوههايي ازمنش علمي و عملي آن بزرگوار مورد تبيين قرار گرفته است. اين يادمان درصدر خود مقدمهاي از ناشر دارد كه دربخشي از آن آمده است:«عالمان صالح ميراثدار انبيايند، سر در آسمان دارند و پاي در زمين. در دستي كتاب را چون مشعل هدايت برافروختهاند و دست ديگر را به ياري گمگشتگان برآوردهاند. عهدي كه از ازل كردهاند، دستگيري بندگان خداست و پيماني كه بستهاند هدايت و راهنمايي به سوي سفينه نجات است. يكي از مردان بزرگ و فرزانه كه تجلي بارز و آئينه تمامنماي اين عالمان صالح بود، حضرت آيتاللهالعظمي حاجآقا مجتبي تهراني را به اين صفات شناختهايم. دانشمندان و فقيه آگاه و خدمتگزاري كه در تهران با مردم و براي دينداري مردم زندگي ميكرد و چنان با ما نزديك و راحت بود كه او را به سادگي و صميميت «حاجآقا مجتبي» ميخوانديم. مردي الهي كه بسياري از ما حتي تا زمان ارتحال حسرتانگيزش، به ابعاد گوناگون شخصيت والاي او آگاه بوديم. پرهيز شديد ايشان از معرفي و تجلي خود، باعث شده بود تا - جز براي خواص ـ معمولاً به امتيازات و برجستگيهاي خاص شناختهشده نباشد و همين موضوع، اهميت معرفي آن استاد اخلاق و فقيه عارف را دوچندان ميكرد و نياز مخاطب عام به عرضه آثاري در جهت تبيين ابعاد مختلف شخصيتي ايشان را به چشم ميآورد. مؤسسه پژوهشي- فرهنگي مصابيحالهدي كه به تازگي با هدف نشر آثار معظمله شكل گرفته بود، كوشيد تا با شتاب و سرعت در عين رعايت ظرافتها و دقتهاي لازم، در فرصت اندك قبل از چهلمين روز درگذشت آن استاد فرزانه، مجموعهاي را فراهم آورد و به ارادتمندان آن بزرگوار تقديم كند. استقبال گسترده از اين مجموعه، نياز و خواست عمومي نسبت به چنين آثاري را بيشتر نشان داد و بر همين اساس مؤسسه كوشيد تا همزمان با برنامهريزي جهت آمادهسازي عناوين فرعي و تفصيلي جهت نشر در نخستين سالگرد ارتحال حضرت آيتاللهالعظمي تهراني، كتاب «حاجآقا مجتبي» را با تجديد نظر و اعمال برخي ملاحظات و اضافه كردن چندين خاطره منتشر كند.» (1)
پس از ديباچه اثر از آن مرجع فقيد زندگينامهاي مختصر تدوين شده كه دربخش پاياني آن، درباب تلاشهاي آن فقيد سعيد دردوران پس از پيروزي انقلاب آمده است:«بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و با آغاز ولايت و زعامت حضرت روحالله، همچنين با توجه به سوابق درخشان و مراودات حضرت استاد با امام امت، انتظار ميرفت كه ايشان يكي از مسئولان نظام اسلامي شوند و گوشهاي از بار اين انقلاب را به دوش بكشند اما بنا به فرموده خودشان، ايشان با دعا به درگاه خداي متعال و توسل به حضرات معصومين خود را از قبول مسئوليتهاي اجرايي كنار كشيدند و با حضور در صحنه نيروسازي براي انقلاب، همچنان به صورت گمنام و مؤثر به تربيت نيروهاي جوان و كارآمد براي انقلاب اسلامي پرداختند. ايشان دروس خارج خود را در سال 1357 ه.ش در منزل خويش و با حضور برخي از فضلاي تهران آغاز كردند و در سال 1364 ه.ش با قبول كردن توليت مدرسه مروي توسط آيتالله مهدوي كني، اين دروس را مجدداً در مدرسه مروي آغاز كردند. جلسات درس خارج ايشان مملو از طلاب سطوح عالي بود كه براي انجام وظيفه به تهران آمده بودند و از فضاي علمي قم فاصله داشتند. اين جلسات آنقدر مفيد و كمنظير بود كه بسياري از فضلا را به خود جذب و حسرت دوري از فضاي علمي قم را به رضايت و شكرگزاري شركت در اين جلسات علمي تبديل كرد.»(2)
همانگونه كه اشاره رفت، ساختار اثر از خاطره نگاري كوتاه تشكيل شده است. افرادي فراوان از اطرافيان وحواريون آن عالم عامل به بيان خاطرات خويش پرداختهاند. به عنوان نمونه دربخشي از اين اثر، حجتالاسلام والمسلمين رشاد درباب دروس ولايت فقيه استاد وكيفيت تدوين آن آورده است:«بحث ولايت فقيهي كه ايشان بيان فرمودند، 63 جلسه شد و بعد از تقرير كردن و ساختار دادن، به صورت يك كتاب تنظيم شد. من آن را خدمتشان دادم و عرض كردم: اين را ملاحظه بفرماييد كه ما آن را منتشر كنيم. ايشان آن را ديدند و بعد فرمودند كه شما خيلي ساختار را عوض كرديد، من دلم ميخواهد به همان ترتيبي كه بحث كرده بودم، تنظيم شود و به همان صورت منتشر شود. من مقتضاي يك اثر مطلوب را اعمال كرده بودم و طبعاً بايد تغييراتي در چينش مباحث به وجود ميآمد. ايشان گفتند كه بگذاريد من همين تابستان وقت بگذارم و بر اساس يادداشتهاي خودم، اين را از اول و به آن ترتيبي كه خودم القا كردهام تنظيم كنم. من به ايشان عرض كردم كه حاجآقا در يك تابستان كه حدود دو ماه حوزهها تعطيل است، نميشود اين كار را انجام داد، در اين فاصله نميشود حتي يك جلد كتاب را تنظيم كرد، اين اثر حدود 400، 500 صفحه شده است. ايشان گفتند چرا من هم كاملاً حضور ذهن دارم و هم همه يادداشتهايم هست و كتاب را تنظيم ميكنم. من برايشان محاسبه كردم و گفتم نميشود در اين مدت، مطلب را نهايي و منتشر كرد، اين كار دشواري است اما ايشان گفتند: من انجام ميدهم. دو سه نوبت هم در خلال همان تابستان از ايشان پرسيدم حاجآقا كار به كجا رسيد؟ گفتند: هنوز شروع نكردم. عرض كردم: شما سرتان شلوغ است و گاهي سفر هم پيش ميآيد و مراجعات داريد؛ متأسفانه با رحلت حاجآقا اين اتفاق نيفتاد و كتاب همچنان ماند.»(3)
دربخش ديگري از اين يادنامه فرزند استاد جناب حجتالاسلام حسين تهراني درباب شكل تعامل پدر با رهبري وجايگاه ولايت فقيه ميگويد: ايشان چه در زمان امام و چه در زمان بعد از امام بارها و بارها ميگفتند:«من پيش رهبري ميرفتم و آنچه به نظرم ميرسيد ميگفتم و نصيحت و خيرخواهي ميكردم. مثلاً در اينجا اين اشتباهات هست و به نظرم راهحلش هم اين است.» ايشان ميگفت كه در اين اواخر هم دو يا سه دفعه اين جمله را گفت:«من از اين جهت يك مقدار وجدانم پيش خودم آسودهخاطر است كه در آخرت اگر از من پرسيدند، تو با اين آبرو، حيثيت و وجههاي كه در جامعه داشتي و ميدانستي اين ايرادات و اشتباهات و نواقص هست چرا نرفتي و بگويي؟» بتوانم بگويم:«من رفتم و گفتم. وظيفه من گفتن بود كه با ديد باز ميديدم و راهحلش را هم گفتم. حالا عمل كردنش و تبيين و اصلاح كردنش با آنهاست. » هيچ گونه كوتاهياي در اين زمينه نميكردند. بارها و بارها ميرفتند و مشكلات را ميگفتند اما در بيرون، اين را وظيفه خودشان ميدانستند كه نبايد نظام را تضعيف كنند. حتي اگر در بحث رؤيت هلال نگاه كنيد در فتوايي كه ايشان دارند ميگويند:«اگر حاكم شرع فتوا داد، مجتهدين ديگر، مقلدين كه هيچ، مجتهدين ديگر موظف هستند اطاعت كنند. » فتوايشان اين قدر نسبت به حاكم شرع محكم بود و در اين هيچ ترديدي نيست اما از آن طرف اگر عيب، نقص، ايراد و اشكالي ميديدند، موظف ميدانستند خود را كه بروند و بگويند. با يك واسطه شنيدم كه رهبري نسبت به ايشان گفته بودند:«حاجآقا مجتبي آدمي است خيلي صريح و خيلي عاقل. اصلاً با احدالناسي تعارف و رودربايستي ندارد. هم خيلي صريح است و هم مسائل را خيلي خوب ميفهمد.»(4)
دربخش پاياني اين يادنامه پيامي از آيتالله جوادي آملي نيز درج شده است كه ظاهراً درديدار با اعضاي خانواده و نزديكان آن مربي اخلاق درقم بيان شده است. ايشان دراين پيام در تجليل از مرحوم استاد فرموده است:«فقيه بزرگوار آيتالله حاجآقا مجتبي تهراني (رضوان الله تعالي عليه) سعي بليغ او اين بود كه هم علوم ابزاري را به خوبي فرا بگيرد و به شاگردانش ياد بدهد و هم به علوم اصلي برسد، مخصوصاً در اصليترين آنها كه هم خود را واصل و نائل به آن مقام ببيند و هم دوستان و شاگردانش را به آن مقام دعوت كند كه (أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي)...
اين فقيه بزرگوار ما به لطف الهي عمري را در آن علم اصيل صرف كرده است كه انشاءالله مشروحالصدر باشد و سينه او و سريره او و سنت او نشان داده است كه از دار غرور تجافي داشت و به دار خلود انابه داشت و براي رحلت به سوي ذات اقدس اله آماده و «رضوان الله تعالي عليه حين ولد و رضوان الله تعالي عليه حين مات و رضوان الله تعالي عليه حين يبعث حيا»(5)
مطالعه اين اثر ارزشمند كه گويي در مدتي كوتاه به چاپ هفتم نيز رسيده است را به عموم طالبان دانش وفضيلت، به ويژه اهالي تاريخ پژوهي توصيه ميكنيم.
پي نوشتها در دفتر روزنامه موجود است.