در اين ميانه، تعدد كانديداها به دليل كثرت رجال قابلتأييد صلاحيت و البته دلايلي ديگر در ميان اصولگرايان بيش از اصلاحطلبان است. اصولگراياني كه پيروزيهاي متعدد و متوالي انتخاباتي به كامشان بسيار شيرين آمده و به نظر ميرسد همين توالي در دست داشتن مجلس و دولت و شوراهاي شهر و روستا، موجب شده دغدغه شكست در انتخابات يازدهم رياست جمهوري نيز در ميان اصولگرايان بسيار كمرنگ يا حتي بيرنگ شده و با قطعي دانستن پيروزي خود، از پرتعداد شدن ليست يك نفرهشان! واهمهاي نداشته باشند؛ واهمه نداشتني كه خود موجب واهمه است! چه آنكه تعدد نامزدها موجب سردرگمي دوستان، تلقي اختلاف و تفرقه در بيرون و تشتت آرا خواهد شد. آسيبهايي كه گويا در هالهاي از احساس تكليفهاي! اصولگرايان به چشم نيامده است.
سوءاستفاده رقيب و دلسردي حاميان اولين آسيب تعدد كانديداها در يك جناح سياسي القاي وجود تفرقه و اختلاف درون گروهي در توده مردم است. طبيعتاً افكار عمومي با اين سؤال روبهرو خواهند شد كه اگر اختلافي ميان افراد اين جناح نيست، چرا نميتوانند بر سر كانديدايي واحد به توافق برسند؟! رسيدن افكار عمومي حامي يك جناح به اين باور كه در ميان اعضاي مركزي آن جناح اختلافاتي عميق وجود دارد، موجب سرخوردگي و دلسردي افراد خواهد شد و اگر اين دلسردي نفوذ يابد، طبيعتاً چندان مايل نخواهند بود كه حامي يك جناح شكست خورده باشند!
اين القاي تفرقه و اختلاف موجب سوءاستفاده رقيب نيز خواهد شد تا بكوشد هم به آن دامن بزند و بر آتش آن بدمد و هم اميد به پيروزياش بالا رفته و انگيزه بيشتري يافته و فعاليتهاي انتخاباتي را با جديت افزونتري دنبال كند. در واقع تعدد نامزدهاي يك جناح، فرستادن همزمان يك پالس منفي براي حاميان و خصوصاً قشر خاكستري جامعه و يك پالس مثبت براي رقبا و دشمنان است؛ كاري كه از زيركي و سياستمداري به دور است.
شكنندگي آراي اصولگرايان تعدد كانديداهاي اصولگرايان سردرگمي جريان حزبالله را در تصميمگيري و انتخاب نامزد نهايي موجب ميشود. اين سردرگمي يقيناً از كل آرايي كه قرار است از ناحيه هر كانديداي اصولگرا به سبد اين جناح بريزد، كسر خواهد كرد.
از سويي ديگر آرايي كه قرار است به سبد يك يا نهايتاً دو كانديدا ريخته شود، ميان چند كانديدا تقسيم ميشود و در چنين شرايطي و هنگام رقابت با تك كانديداهاي جناحهاي رقيب، يقيناً نميتوان نسبت به پيروزي چندان خوش بين بود و واهمهاي از شكست نداشت. جبهه اصولگرايان با رقبايي مواجه است كه قرار است تك كانديدايي در انتخابات حضور يابند. چه اصلاحطلبان و چه كانديداي دولت، قرار نيست همچون اصولگرايان چندين رقيب درون گروهي داشته باشند و به همين دليل هم با همه كمي طرفداران، ميتوانند آراي بالايي كسب كنند. به خصوص آنكه آنها نيز انتخابات را دستكم نگرفتهاند.
اگر هم در هر شرايطي قائل به پيروزي اصولگرايان باشيم، بديهي است كه پيروزي با وجود تعدد كانديدا، موجب ميشود فردي با رأيي شكننده و حتي شايد در مرحله دوم رئيسجمهور شود كه يقيناً اعتبار رأي بالا و قاطع را نخواهد داشت.
دامن زدن به اختلافات تعدد نامزدها آسيب ديگري را هم در بر دارد و آن ايجاد رقابت ناسالم ميان حاميان هر كانديداي اصولگرا خواهد بود و رفته رفته با كمرنگ شدن نقاط اشتراك در اذهان اصولگرا، نقاط افتراق پررنگ شده و دوستيها جاي خود را به رقابتهاي عنادورزانه و تخريب خواهد داد. اتفاقي كه متأسفانه در انتخابات خرداد ۸۴ نيز روي داد و قسمت تلختر ماجرا آن بود كه با گذشت سالها از انتخابات نيز، اين خوي رقابت و تخريب ميان حاميان كانديداي اصولگراي انتخابات نهم رياست جمهوري با كانديداي اصولگراي ديگر بر جاي ماند و نگاهي به رسانههاي طرفين هم اين گمانه را پررنگ ميكند كه حاميان هر يك از كانديداهاي انتخابات مذكور، گويي همه اين هشت سال را در فضاي رقابت انتخاباتي گذراندهاند!
با ذكر آسيبهاي گفته شده، توقع گزافي نخواهد بود كه انتظار داشته باشيم كساني كه خود را پايبند اصول و ارزشهاي نظام ميدانند، ذيل يك پرچم واحد جمع شده و اجازه ندهند از آنچه كه احساس تكليف و خدمت به ملت مينامند، بوي خودبرتربيني و قدرت طلبي به مشام برسد.