هنوز يادمان نرفته كه در عاشوراي حسيني حاميان ساختارشكن اين طيف سياسي با عزاداران و سينهزنان سيدالشهدا(ع) چه كردند و چه بر سر تكيههاي عزاداري آوردند. هنوز حمايتهاي گسترده رهبران اين جريان از اين ساختارشكنيها را فراموش نكرده و يادمان نرفته كه يكي از همين رهبران، حرمتشكنان را انسانهاي خداجو معرفي كرد.
پدرسالارهايي كه در آن روزگار با بيانيهها و مواضع چالشبرانگيز خود شب و روزهاي بسياري را به كام مردم تلخ كردند امروز بازهم تصميم دارند به هر شكل ممكن به صحنه رقابت انتخاباتي برگردند و بار ديگر خود را به عنوان ناجي مردم و نظام معرفي كنند.
سؤال اساسي اين است كه آيا اين جريان مدعي خط امام با توجه به سابقه تيره و تاريك خود در دوران حاكميت هشت ساله بر قوه مجريه و نقش فعالش در فتنه۷۸ و۸۸ شايستگي حضور در آوردگاه ۹۲را دارد؟
آيا تضميني وجود دارد كه اين دسته سياسي به قانون پايبند باشد و آراي اكثريت جامعه را بپذيرد و به اردوكشي خياباني دست نزند؟
آيا طيف دوم خرداد پيامهاي مردم در حماسه ۹دي را دريافته و از گذشته سياه خود درس عبرت گرفته كه اينگونه دم از انتخابات ۹۲ ميزند؟
بدون شك با بررسي عملكرد اين گروه در فتنه۸۸ و بازخواني نقش مردم و رهبري در حماسه دي ماه همان سال ميتواند به سؤالات بسياري از جمله آنچه ذكر شد، پاسخ داد.
دكتر محمدعلي نائيني مسئول ستاد حماسه ۹دي در گفتوگوي تفصيلي با «جوان» ضمن تبيين نقش فعال جريان مدعي اصلاحات در فتنه ۸۸ به لزوم بزرگداشت حماسه مردمي ۹ دي هم ميپردازد.
آنچه در ذيل ميآيد قسمت اول گفتوگوي ما با دكتر نائيني است و قسمت دوم آن در شماره بعد به چاپ خواهد رسيد.
حماسه نهم دي تحت تأثير چه عواملي خلق شد؟ به عبارتي عوامل زمينهساز يا عناصر اصلي حماسه ۹ دي كه بايد مورد توجه قرار گيرد، كدام است؟
چهار عامل را ميتوان به عنوان عوامل زمينهساز يا عناصر اصلي حماسه ۹ دي مورد توجه قرار داد. عنصر اول، باورهاي ديني مردم بود، حضور مردم در عرصههاي مختلف از اعتقادات و باورهاي ديني آنها سرچشمه ميگيرد. ايمان مذهبي مردم و عشق به اهل بيت(ع) عامل قدرتمند در توليد قدرت مردمي انقلاب، پيروزيها و شكست دشمن بوده است.
در آزمونهاي بزرگ دينمداري مردم عنصر تعيينكننده و كارگشا بوده. نظريه خون بر شمشير پيروز است متأثر از باورهاي اعتقادي مردم است چون انسان مؤمن به دنبال خشنودي و رفتار خداست و به نصرت و اراده و مشيت الهي اعتقاد دارد. همچنان كه مقام معظم رهبري فرمودند در ۹ دي، روح و جسمها را اراده الهي به خيابانها آورد. عنصر دوم، نقش برجسته و والاي رهبري مقام معظم رهبري بود. رهبري مهمترين عامل آفرينش حماسه ۹ دي و باطلالسحر كردن فتنه بود.
مقام معظم رهبري با مديريت حكيمانه، تبيين و آشكارسازي ماهيت فتنه با استراتژي مقابله نرم و با بهرهگيري از قدرت مردمي نظام، انرژي و ظرفيت جامعه را به جريان انداخت و با مديريت مردمي و انقلابي بساط فتنه را جمع كردند. پيامها، بيانات و تبيينهاي ايشان اثرات شگرفي داشت و ملت ايران را براي آفريدن اين حماسه پرشكوه بدون دعوت و فراخوان رسمي برانگيخت.
عنصر سوم، بصيرت و اقدام به لحظه مردم؛ جمهوري اسلامي نظامي مبتني بر اراده ملت است. بيداري ملت ايران عامل سرنگوني حكومت خودكامه شاهنشاهي، شكلگيري انقلاب اسلامي و نظام اسلامي و مقابله با چالشها و تهديدات مختلف بوده است. مردم در همه عرصهها در اين سه دهه نقشآفرين بودهاند در هر شرايطي همانند ۹ دي كه نياز به حضور بوده با بصيرت و اقدام خود گرههاي بزرگ را باز كردهاند و از انقلاب و نظام دفاع كردهاند. بنابراين در حماسه ۹ دي قدرت مردمي نظام به عنوان منبع قدرت نرم ظهور و بروز يافت. در واقع ۹ دي، نه گفتن با قدرت مردمي مبتني بر مشي انقلاب اسلامي بود.
عنصر چهارم، عاشوراي حسيني بود. حركت مردم مبتني بر نگرش عاشورايي بود. مردم ايران در سختترين شرايط از كربلا، عاشورا و ابيعبدالله الحسين(ع) قدرت گرفتهاند و درونمايه همه حركتهاي انقلابي و نهضتي مردم عاشوراي حسيني بوده است. واقعيت اين است هيچ رويداد و حادثهاي نميتوانست مثل حادثه روز عاشورا ملت ايران را در ۹ دي به حركت درآورد. بنابرايـن احساسي كه در ۹ دي بـه جريـان افتاد با روح عاشورايي درآميخته شد. پردهدري و حرمتشكنيها در روز عاشورا مردم را به اين رساند كه با يك جريان منحرف از جنس لشكر ابن زياد روبهرو هستند كه همزمان با شهادت ابيعبدا... الحسين(ع) و ياران آن حضرت پرچمهاي عزاي آن حضرت به آتش كشيده ميشود. وقتي مسئله امام حسين(ع) و عاشورا به ميان آمد اين تحرك عمومي و حركت عظيم بهوجود آمد و آميخته شدن حركت فتنه با عاشورا ضربه به فتنه را نهايي كرد.
چه دلايلي درخصوص نقش نظام سلطه در طراحي و راهاندازي فتنه ۸۸ وجود دارد؟ چگونه يك همسويي بين جريان فتنه، ضد انقلاب، امريكا و رژيم صهيونيستي بهوجود آمد؟
براساس بررسيهاي به عمل آمده از طريق اسناد راهبردي در كانونهاي تفكر غربي و اظهارات و اعترافهاي برخي از دولتمردان آنها، نظام سلطه از مدتها قبل برنامه تغيير از درون را در ايران دنبال ميكرد. در اين راستا محافل آكادميك و رسانهاي امريكا، دفاتر ويژه امريكا در كشورهاي مختلف، رسانههاي غربي و همچنين سفارتخانههاي غربي حداقل چهار كانوني بودند كه طي دو دهه فعاليت گستردهاي را با هدف تغيير در ايران دنبال ميكردند.
ادبيات دوره بوش پسر در ارتباط با ايران به «Regime change» موسوم شده بود. اين ادبيات در دوره اوباما هم به رغم آنكه توقع نميرفت استمرار پيدا كرد. براساس گزارشي مستند، حداقل ۱۹ مركز مجرب و برخوردار از كارشناسهاي امور ايران در فاصله سالهاي ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۸ روي پروژه تغيير ايران متمركز بودهاند و در ماههاي منتهي به انتخابات تا يكسال پس از آن به حجم فعاليت خود به شدت افزودهاند. بعضي از اين مؤسسات از جمله بنياد هريتيج و مؤسسه سياست خاور نزديك واشنگتن حداقل ۴۰ نشست تخصصي درباره ايران برگزار و مسائل ايران را از نزديك رصد كردند.
حداقل هشت «دفتر ويژه» به منظور ارتباطگيري، هماهنگسازي، آموزش و تجهيز به مرور و در فاصله سالهاي ۱۳۷۱ تا ۱۳۸۸ راهاندازي كردند. اين دفاتر بعضاً زير نظر سيا و بعضاً زير نظر پنتاگون- وزارت دفاع- فعاليت ميكردند. اسناد ميگويند اين دفاتر به سرشاخههايي در تهران وصل بودهاند و از طريق اين سرشاخهها، نخبگان را در حوزههاي مختلف شناسايي كرده و به اين دفاتر ميكشاندند. دهها هزار نفر به مرور به اين دفاتر منتقل و در يك برنامه چند لايه و چند مرحلهاي توجيه و هماهنگ ميشدند و در نهايت بهعنوان پيشتازان تحول در نظام سياسي ايران مورد استفاده قرار ميگرفتند. سرپلهاي اين «دفاتر ويژه» همان حلقههايي بودند كه در دوره سازندگي و اصلاحات در دستگاههاي مختلف فعاليت ميكردند و سكولاريزهكردن نظام و جامعه ايران در دستور كارشان بود.
علاوه بردفاتر ويژه، دستكم ۱۷ سفارتخانه غربي شامل سفارتخانههاي انگليس، كانادا، فرانسه، آلمان، هلند، بلژيك، سوئيس، دانمارك، فنلاند و... به جمعآوري اطلاعات حساس، ارتباط هدفمند با برخي از مراكز نظام، برگزاري جلسات با بعضي از نخبگان سياسي مخالف نظام ديني، تهيه و تجزيه و تحليلهاي دورهاي و سنجش درجه و ماهيت تغييرات در جامعه ايران مشغول بودند. بعضي از اين سفارتخانهها به خصوص سفارت انگليس در فتنه سال ۱۳۸۸ بهصورت عملياتيتر به مقابله با نظام اسلامي پرداختند؛ بهگونهاي كه بعضي از عوامل سفارتخانههاي غربي به دليل حضور مستقيم در آشوبهاي خياباني بازداشت و محاكمه شدند.
رئيسجمهور امريكا در گزارش خود كه براي رؤساي كنگره و مجلس سناي امريكا ارسال ميكند، اعلام كرد كه از شبكههاي تلويزيوني ماهوارهاي، شبكههاي اجتماعي در اينترنت از جمله توييتر و فيسبوك براي ايجاد ناآرامي و هدايت اغتشاشگران استفاده كردهاند. وي در فرازي از گزارش خود گفت به توييتر دستور داده كه تعميرات فني را تا زمان برگزاري انتخابات رياست جمهوري ايران به عقب بيندازد تا اخلالي در ارتباط با معترضان انتخاباتي ايران پديد نيايد. كما اينكه تلويزيون بيبيسي فارسي يك هفته قبل از زمان انتخابات رياست جمهوري ايران برنامههاي خود را از ۶ ساعت در روز به ۲۴ ساعت در روز افزايش داد و از ظهر روز ۲۲ خرداد روز انتخابات گزارشهاي پي در پي مبتني بر تقلب گسترده در انتخابات و در عين حال پيروزي قطعي ميرحسين موسوي را مخابره ميكرد. اين تلاشها از ۱۱ شب روز انتخابات تشديد گرديد.
همچنين در گزارش دولت امريكا در مورد ابزارها آمده است: «اداره شوراي مديران پخش»، به منظور پشتيباني از برنامهها، فركانسهاي ماهوارهاي جديدي را پيشبيني نمود تا از قبل بر انسداد فركانسهاي امواج پخش اخبار توسط دولت ايران پيشدستي كند. همچنين يك مسير اينترنتي حفاظت شده و منحصر به فرد براي ايرانيها تعبيه گرديد تا تصاوير ويدئويي خود را به شبكه خبر فارسي صداي امريكا ارسال نمايند. خدمات وبسايت «توييتر» نيز به صفحات وبسايت «فيسبوك» و وبلاگها افزوده شد. نقش توييتر در ناآراميهاي ايران آنقدر محسوس بود كه مؤسسه امريكايي صلح از انديشكدههاي امريكايي در مقاله «پيشبيني چگونگي ديپلماسي شهروندي» در سال ۲۰۱۱ حوادث پس از انتخابات ايران را نمونه بارز كاركرد شبكههاي اجتماعي بيان كرد.
اگر نگاهي به سياستهاي رسمي و رسانهاي كشورهاي غربي و همپيمانان منطقهاي آنان در فاصله آذرماه ۸۷ تا انتخابات خرداد ۸۸ و پس از آن بيندازيم، به وضوح شاهد يك اقدام برنامهريزي شده خواهيم بود. تلويزيون بيبيسي فارسي، V.O.A امريكا و سايتهاي فارسي الجزيره قطر و العربيه عربستان يك جبهه مشترك رسانهاي به نفع موسوي به وجود آورده و در حاليكه مراكز تحقيقاتي آنها پيروزي دكتر احمدينژاد را قطعي اعلام كرده بودند، ميرحسين را پيروز قطعي اعلام كرده و در عين حال روي جديبودن احتمال تقلب به نفع احمدينژاد تأكيد مينمودند. خود اين موضوع دليل مستقلي بود كه پيوستگي داخل و خارج را نشان ميداد.
در ماههاي اخير شاهد فعاليتهاي پردامنه جريان دوم خرداد در آستانه انتخابات سال ۱۳۹۲ هستيم، اين در حالي است كه اين طيف سياسي عملكرد نامناسبي در انتخابات گذشته رياست جمهوري از خود به جاي گذاشتهاند و فتنه عميق و پيچيدهاي را به راه انداختند، ارزيابي شما از اين تحركات چيست؟
به طور طبيعي انتخابات براي جريان دوم خرداد يك فرصت است. مسئله اين است كه در فتنه ۸۸ پيوند برخي دولتهاي غربي، ضد انقلاب و فعالان جريان دوم خرداد در يك جبهه واحدآشكار شد و با قانونگريزي و مقابله با نتيجه يك انتخابات بينظير، جمهوريت نظام جمهوري اسلامي را به چالش كشيدند. مشكل اصلي اين است كه پس از سه سال اين جريان تاكنون مرز خودش را با دشمن و ضدانقلاب مشخص نكرده است.
پس از قيام مردمي ۹ دي و ۲۲ بهمن سال ۱۳۸۸ توقع بود، جريان فتنه به نداي مردم گوش فرادهد و از ستيزهجويي با نظام دست بردارد. ليكن اطلاعيهها و بيانيههاي بعدي نشان داد كه آنها از هيچكدام از مواضع خود عدول نكردهاند. الان هم پس از سه سال با رصد سايتها، محتواي بيانيهها و نامههاي احزاب دوم خردادي كه در مديريت فتنه نقش داشتند، هيچ فرقي در گفتمان و مواضع آنها با موضعگيري امريكاييها و ضد انقلاب ايراني ديده نميشود. همچنان به دنبال فرصت براي ايجاد يك حركت اجتماعي جهت به چالش كشيدن نظام هستند و اوج آن در ۲۵ بهمن سال ۸۹ و همراهي آنها با امريكا در مشابهسازي جمهوري اسلامي با حكومتهاي ديكتاتور منطقه و درخواست از مردم جهت حضور در خيابانها بود.
با گذشت زمان، جريان فتنه و عناصر خارجنشين آنها كاملاً خود را با سياستهاي امريكا همجهت كردند و جريان تند و ساختارشكن جنبش راه سبز اميد و اصـلاحطلبان همـسو همان مسيـري را طي ميكنند كه امريكاييها ترسيم كردهاند. امريكا ميخواهد ايران الگوي انقلابهاي منطقه نباشد و آنها نيز با بيانيهها و نامهنگاريهاي خود با سران اين جنبشها همين خواسته را پيگيري مينمايند، امريكا ميخواهد با ايجاد يك جريان اعتراضي و جنبش اجتماعي در داخل كشور همراه با سياستهاي تحريم و به بهانه نقض حقوق بشر و مباحث هستهاي دايره فشار داخل و خارج را بر نظام افزايش دهد و جريان فتنه نيز درست همين خط را دنبال ميكند. نه تنها مرزبندي با گروههاي ضدانقلاب، سلطنتطلب و امريكاييها ديده نميشود، بلكه اين جريان در تشديد فضاسازي و عمليات رواني و سياهنمايي عليه كشور توسط غربيها و مجامع بينالمللي مؤثر بودهاند.
فتنه ۸۸ براندازي و يك اقدام ضد امنيت ملي بود. عدهاي در طراحي نقش داشتند، عدهاي در مديريت و عدهاي هم حمايت كردند. برخي به صورت طلبكارانه، بدون پذيرش هزينه اقدام ضدامنيتي خود و به تعبير جنابعالي بدون پذيرش عملكرد نامناسب خود انتظار دارند، مردم و نظام رويكرد خود را نسبت به جريان تغيير دهند و معناي تغيير رويكرد از منظر اين آقايان اين است كه خيانت جريان دوم خرداد در فتنه ۸۸ توسط مردم و نظام ناديده گرفته شود.
خيانت كساني كه هيچ تغييري در مواضع آنها ديده نميشود. قطعاً اين يك مطالبه بيجهت است. چون مرزبندي با ضدانقلاب ديده نميشود و همچنان از آن اقدام براندازانه ۸۸ دفاع ميشود. در چند ماه اخير موضع طلبكارانه به خود گرفتهاند. گفتمان انتخابات آزاد مطرح ميكنند. شرايط كشور را شرايط خفقان توصيف ميكنند. براي اصلاحطلبان همراه با نظام خط و نشان ميكشند. آنها را اصلاحطلبان بدلي معرفي ميكنند. به اختلاف در اصولگرايان دامن ميزنند. فضاي كشور را بحراني توصيف ميكنند. اينها فشارهاي خارجي عليه نظام مانند تحريمها، هستهاي و مسائل حقوق بشر را جهت شبكهسازي اجتماعي همزمان با انتخابات براي خود فرصت ميدانند.
تجربه نشان داده است نظام جمهوري اسلامي ايران هيچگاه نگران ورود گرايشهاي سياسي مختلف در رقابتهاي انتخاباتي نبوده است. بلكه ميتوان گفت رقابتيترين انتخابات در ايران تاكنون برگزار شده است. مسئله ورود آن بخش از جريان دوم خرداد است كه در فتنه ۸۸ به مردم و نظام خيانت كرد. آبروريزي كردند، به وجهه نظام لطمه زدند، قطعاً مردم اينها را در انتخابات نميپذيرند و حيات سياسي اين گروه ساختارشكن و قانونگريز پايان يافته است و ظرفيت اجتماعي خود را از دست داده است.
چرا نيروهاي دلسوز نظام و ملت حزبالله بر توبه اصلاحطلبان به عنوان مقدمه فعاليت مجدد سياسي تأكيد دارند؟ به عبارتي چرا برخي از جريانهاي اصلاحطلب براي بازگشت به قدرت بايد عذرخواهي و توبه كنند؟
در مورد اينكه چرا برخي از جريانهاي اصلاحطلب براي بازگشت به قدرت بايد عذرخواهي و توبه كنند؟ بايد به كارنامه اصلاحطلبان در حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ توجه نمود و علت را در رفتار سياسي ايشان جستوجو كرد. اين جريان در انتخابات سال ۸۸ در پازلي بازي كرد كه توسط بيگانگان طراحي شده بود. به واقع آن جريان سياسيمحوري كه در درون كشور وظيفه هدايت عمومي سناريوي كودتاي مخملين را برعهده داشت، معتقدم حتي با توبه كه دير شده، امكان بازگشت جريان فتنه و برانداز اصلاحات وجود ندارد. برخي از اقدامات اين جريان سياسي كه امكان بازگشت آنان به درون قدرت و حاكميت را دشوار ساخته است، را ميتوان برشماري كرد.
اكثريت اتاق فكرهاي براندازي نرم و فتنه ۸۸ را اعضاي فعال اين جريان تشكيل ميدادند. دستگير شدن، بازجوييها و اعترافها به خوبي اين مسئله را مشخص ميكند. بخش عمدهاي از فعالهاي رسانهاي كه در فريب افكار عمومي و القاي دروغ بزرگ تقلب در انتخابات نقش داشتند، اعضاي اين جريان بودند. نامزدهاي محوري در فتنه ۸۸ كه نظام را به چالش كشيدند، از درون اردوگاه اصلاحطلبان انتخاب شد و اين جريان تا آخرين توان از آنان حمايت كرد.
بخش عمدهاي از فعالهاي شبكههاي اجتماعي كه مديريت ميداني آشوبها و اردوكشيهاي خياباني را برعهده داشتند، جواناني بودند كه در مكتب سياسي جريان اصلاحطلب درس آموخته و به اين جريان تعلق داشتند. تمامي تجمعاتي كه با هدف اردوكشيهاي خياباني و فشار بر نظام سياسي براي تجديدنظر در انتخابات صورت گرفت، توسط دعوتنامههايي شكل گرفت كه توسط احزاب و گروهها و شخصيتهاي وابسته به اين جريان سياسي از طريق صدور اطلاعيه و بيانيه اعلام شده بود.
اتهامات متعددي كه عليه نظام اسلامي منتشر شد اغلب توسط گروههاي سياسي اصلاحطلب صورت گرفت كه نقش زيادي در فريب افكار عمومي و تخريب چهره نظام اسلامي داشت. عدم پايبندي به قانون و پذيرش فرآيند انتخابات از آغاز تا پايان و طرح مطالبات غيرقانوني، متهم ساختن نظام اسلامي به تباني، فساد، ظلم، جنايت و آدمكشي و... توسط اين جريان، توهين به مقدسات (ارزشهاي انقلاب اسلامي، قانون اساسي، حضرت امام خميني(ره)، رهبر معظم انقلاب اسلامي، مراجع عظام تقليد، مسئولان نظام اسلامي، ملت حزبالله، نهادهاي انقلابي و...) توسط برخي از منسوبين به اين جريان و سكوت بخشي ديگر در برابر اين توهينها و اتهامات و به هم ريختن مرزبندي بين خودي و غيرخودي و قرار گرفتن در اردوگاهي واحد با اپوزيسيون و ضدانقلاب و دشمنان انقلاب اسلامي براي رسيدن به اهداف سياسي.
اين موارد برشمرده شده به خوبي نشان ميدهد كه برخي از منسوبين به اين جريان به مردم و نظام خيانت كردند. سرمايههاي كشور را معطل كردند، به بيثباتي دامن زدند، غربيها و ضد انقلاب را اميدوار كردند. وجهه خارجي نظام را تخريب كردند. طبيعي است به دليل اين خيانت بزرگ و جرائم سياسي و امنيتي آنها، كساني كه آن فتنه را طراحي و مديريت كردند، امكان بازگشت به قدرت و فعاليت سياسي براي آنها مهيا نباشد.
البته افرادي در اين اردوگاه بودندكه با فتنهگران همراه نبودند اما از آنجا كه مبتني بر سوابق سياسي خود متعلق به اين جريان هستند، بايد مرزبندي كنند، برخي پس از حماسه ۹ دي مرزبندي كردند.
لكن از آن گروه كه در مديريت فتنه نقش نداشتهاند و تاكنون مرزبندي با دشمن از آنها ديده نشده و فتنه را به عنوان يك اقدام ضدامنيت ملي محكوم نكردهاند، افكار عمومي انتظار دارد تا با صراحت مرزبندي خود را با فتنهگران و ضدانقلاب اعلام نمايند و از جريان فتنه برائت بجويند.
رسانههايي كه در ايجاد و تشديد فتنه و آشوب نقش داشتند از چه ماهيتي برخوردار بودند؟
به زعم محققان و نظريهپردازان برجسته و صاحبنام، در دنياي امروز هيچ كنش جمعي و جنبش اجتماعي شكل نميگيرد، يا استمرار نمييابد، مگر آنكه يكي يا چند رسانه جمعي، آتش تهيه آن را فراهم نمايند.
چه، رسانهها با پوشش خبري مستمر و فراگير خود، ميتوانند تودههاي مختلف را تهييج و تحريك نمايند، با بهرهگيري از اصول سرايت و همرنگي، گروههاي خاكستري و بيتفاوت را براي دست يازيدن به كنشهاي جمعي برانگيزند، جرئت خشونتورزي معترضان و آشوبگران را افزايش دهند، انسجام آنها را افزايش دهند.
حوادث و رخدادهاي پس از انتخابات ۸۸ نيز از اين قاعده مستثني نيست. رسانههاي متعدد برخي كشورهاي خارجي بخش عمدهاي از برنامههاي خود را به حوادث پس از انتخابات اختصاص دادند. تحليل محتواي برخي از آن رسانهها آشكار ساخت كه آنها با اين پوشش خبري و گسترده خويش درپي تحقق اهداف و مقاصد خاصي هستند و براي اين منظور از فنون و روشهاي مختلف عمليات رواني بهره ميگيرند.
خلاصه آنكه، رسانههاي خبري غرب (به ويژه امريكا و انگلستان) در انتخابات ۸۸ به طرز بيسابقهاي محتواي خود را به آشوبها و اغتشاشات ايران اختصاص دادند. حجم برنامهها و گزارشهاي اختصاص داده شده به ايران در روزهاي پس از انتخابات ۲۲ خرداد از سوي رسانههاي غربي و الجزيره و العربيه، به قدري افزايش يافت كه گويي آن رسانهها رسالتي جز پوشش گسترده حوادث ايران براي خود قائل نبودند. تحليل محتواي رسانه نشان داد كه آن رسانهها در پي تحقق اهدافي از جمله كاهش مقبوليت و مشروعيت سياسي نظام جمهوري اسلامي در نزد افكار عمومي و دولتهاي جهان، بسط شكاف ملت و دولت در ايران، كاهش مشروعيت نهادهاي انتصابي (نظير شوراي نگهبان و قوه قضائيه)، كاهش مقبوليت و منزلت نيروي سپاه، بسيج و ناجا و فرماندهان آنها، تضعيف جايگاه رهبري در نزد افكار عمومي، افزايش و گسترش انسجام گروههاي اپوزيسيون، زيرسؤال بردن نتيجه انتخابات ۲۲ خرداد، گسترش دامنه اعتراضات عليه انتخابات و بزرگنمايي آن، القاي يأس و نااميدي در مردم نسبت به نظام و در نهايت ترويج نا فرماني مدني و تقويت جنبش اجتماعي اعتراضي در ايران با هدف براندازي از درون بودند.
بخش دوم مصاحبه را اينجا بخوانيد!