روز يكشنبه هفته جاري بود كه اكبر نبوي، دبير شوراي راهبردي سيما فيلم پس از مدتها سكوت بدون توجيه با انتشار برخي از اظهارات و حرفهايش سعي كرد ضمن تطهير خودش زمينه و شرايط ورود كمهزينهتر كارگردان فيلم را هم فراهم كند.
در بخشي از اين توضيحات آقاي نبوي ضمن رد داشتن هرگونه مسئوليت در تهيه و توليد فيلم يك خانواده محترم اذعان داشت كه «مسعود بخشي فرزند معنوي من است. » نبوي اما در بخش ديگري از تظلمي كه كرده بر خلاف بخشي از تكذيبهايش گفته است: «من اسلامي مهر را براي ساخت فيلمي براي مركز سيما فيلم به كارگرداني بخشي تشويق كردم.
ايشان شناختي از بخشي داشت اما نه به اندازه من. من به آقاي اسلامي مهر گفتم به عقيده من بخشي يكي از اميدهاي آينده سينما به لحاظ فهم و درك سينمايي و فرهنگي است.» يكي از سؤالات مهمي كه هم مسئولان سيما فيلم و هم خود جناب نبوي بايد به آن پاسخ دهند اين است كه با كدام استدلال و توجيه عقلاني اجازه دادهاند به رغم تجربه زياد اينگونه توسط يك جوان مورد بهره كشي و سوءاستفاده قرار بگيرند؟
متأسفانه دوستان هر كدام به نحوي با ادعاي اينكه ما به فلاني اعتماد كرديم، سعي در برائت خودشان دارند كه البته استدلالي قاصر و بسيار كودكانه است! بعد از اين زمينهسازي اكبر نبوي، جناب كارگردان هم با انتشار برخي توضيحات در قالب يك يادداشت كه در يك خبرگزاري منتشر كرد، پروژه مظلومنمايي و توبهكار بودنش را در لفافه بيان كند. مسعود بخشي در بخشي از اين توبهنامه و اعلام برائتش گفته است:« فيلم برداشتي امروزي از قصه هابيل و قابيل، در قالب يك اثر انتقادي- اجتماعي است.
فيلمي در نقد حرص و طمع، احتكار، رانتخواري، اختلاس و ماديگرايي، كه در جامعه مذهبي و اخلاق محور ما جايي نداشته و نبايد داشته باشد و نيت اصلي فيلم و بنده به عنوان كارگردان، دعوت به ترميم اخلاقي جامعه بوده است.»
جناب بخشي اما توضيح ندادهاند كه چرا نقش هابيل صالح و روشنفكر را به فردي سپرده است كه در دامان غرب پرورش يافته است؟ ضمن اينكه بخشي بايد راجع به صحنههاي بسيار زيادي از فيلم كه با هماهنگي بين صدا و تصوير اقدام به تخطئه تفكرات بنيانگذار انقلاب اسلامي در حوزه هشت سال جنگ تحميلي و نيز اشتياق جوانان و نوجوانان در دفاع از كشورشان كرده است، روشنگري كند! اينكه دوستان با آغاز يك اقدام رسانهاي سعي در تلطيف و عاديسازي اتفاقات و توهينهاي اين فيلم و عواملش به ساحت امام خميني(ره)، خانواده شهدا و جامعه ايران كردهاند، بازي شناخته شده و بسيار ابتدايي است.
مسعود بخشي و دوستانش بايد اين موضوع را بدانند كه اگر نيتي غير از پيام اصلي موجود در فيلم داشتهاند پس چرا تا كنون به نقدهاي محتوايي دلسوزان سينما و هنر هيچ جوابي ندادهاند؟ آقاي بخشي در واقع با تاكتيك فرار به جلو سعي كرده است تمام منتقدين توهينهاي فيلمش را به نديدن فيلم و درك نكردن پيام مورد نظرش تخطئه و تعطيل كند. بايد به دوستاني كه گمان كردهاند جامعه ايراني خالي از نگاههاي تيزبين و تحليلگران كاركشته شده است، گفت: «زهي خيال باطل!»