حجتالاسلام رسول جعفريان بدون شك يكي از پژوهشگران برگزيده تاريخ اسلام در روزگار كنوني ما به شمار ميرود. وي اكنون دانشيار گروه تاريخ دانشگاه تهران و رئيس كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي است. از جعفريان تاكنون بيش از ۱۵۰ عنوان كتاب و مقاله منتشر شده است كه از ميان آنها كتاب تاريخ سياسي اسلام (سيره نبوي) و اطلس شيعه برگزيده جايزه كتاب سال جمهوري اسلامي ايران شدهاند. جعفريان همچنين تاكنون دو بار نيز به خاطر تأليف كتاب جريانها و سازمانهاي سياسي مذهبي و كتاب اطلس شيعه جايزه فارابي را دريافت كرده است. گفتوگوي «جوان» با جعفريان با موضوع جريانشناسي تأليفات اسلامي درباره ثبت واقعه عاشورا و نيز نوع تحريفات وارد شده به آن از نگاه شما ميگذرد.
جناب جعفريان در بازار كتاب به روشني ميتوان با عناوين متعدد اثر پژوهشي درباره عاشورا روبهرو شد؛ عناويني متفاوت از نويسندگاني متفاوت. خب اين سؤال به وجود ميآيد كه اين همه كتاب كه بعضاً تاريخي هم هستند و سن و سالي از انتشارشان گذشته به صورت رسمي از چه زماني آغاز به تأليف آنها شده است و تاريخچه عاشوراپژوهي به صورت رسمي به چه زماني بازميگردد و مهمتر اينكه اين رويه در طول تاريخ چه تغييراتي داشته است؟
در منابع كتابشناسانه از كتابي با عنوان مقتل الحسين از اصبغ بن نباته ياد شده كه روايت شده از اصحاب امام علي(ع) است و كتابي هم درباره خطبههاي امام علي(ع) دارد، يعني مجموعهاي از خطبههاي اميرالمؤمنين(ع) كه توسط او گردآوري شده است. اين به نظرم به معني آن است كه اخبار كربلا به سرعت و در همان دهههاي پس از واقعه كربلا گردآوري و منتشر شده است.
اما آنچه امروزه براي ما ولو به صورت ناقص باقي مانده مقتلالحسين(ع) اثر ابومخنف است كه در نيمه اول قرن اول هجري گردآوري و تدوين شده است. همان زمان، يعني در قرن دوم هجري منابع ديگري هم فراهم آمده بود كه بخشهايي از آنها در آثار قرن سوم برجاي مانده است.
از اين مثالها ميشود اين موضوع را برداشت كرد كه تاريخنويسي كربلا در درون تاريخنويسي اسلامي قرار داشته و بيش از بخشهاي ديگر مورد توجه شيعيان عراق بوده است. در واقع تاريخنويسي عراقي بخش مهمي از رويدادهاي مربوط به علويان و شيعيان را حفظ كرده است.
اين علاقهمندي راويان و تاريخنگاران عراقي در طول زمان منشأ تحولاتي هم شده است؟ در واقع آيا ميتوان به صحت اين روايات اعتماد كرد و بر مبناي آن در تاريخ به دنبال برخي تحولات اجتماعي هم بود؟
اخبار عاشورا از طريق كساني كه در عاشورا بودند و حضور داشتند و نيز اهل بيت(ع) نقل و توسط مورخاني مانند ابومخنف گردآوري شده است، البته اينطور برميآيد كه او هم نتوانسته است همه آن نقلها را گردآوري كند، به همين دليل مورخان بعدي هم تلاش كردند از اين طرف و آن طرف برخي اخبار پراكنده را جمع و در كتابهايي منتشر كنند. اگر به بخش مقتلالحسين كتاب «طبقات ابن سعد» نگاه كنيم، درمييابيم كه او اخباري افزون بر آنچه ابومخنف در كتابش آورده بود، در كتابش آورده است. بعدها بلاذري هم اخبار تازهاي را جمع كرد و اين گردآوري ادامه داشت.
گردآوري اخبار به سبك روايت و حديث، يك شكل رسمي و اوليه و در عين حال مهم در تاريخنويسي كربلاست. بعدها نوعي تاريخنويسي حماسي هم به آرامي براي كربلا شكل گرفت كه دستمايه آنها اخبار كهن بود كه چهرهاي نوين و تا حدودي حماسي از كربلا ساخت، مثلاً كتاب «فتوح» ابن اعثم چنين اثري است؛ كتابي كه محبوب دواير عمومي و مردمي بود و خيلي زود به فارسي هم ترجمه شد.
در اين ميان عناصر حماسي به خوبي آشكار و قابل رويت است. در واقع در اين قبيل آثار، تاريخ در شكل داستان و روايت ظاهر ميشود، شعرها جلوه بيشتري دارد، نثر اخبار شستهرفتهتر و ادبيتر و حتي مسجع و شكوهمند است و مهمتر از همه پيروزي و شكست را در هر مرحله احساسيتر تصوير ميكند.
جناب جعفريان با اين وجود اين شيوه مطالعاتي و نوشتاري در كشورهاي مختلف با شيوههاي متعددي هم انجام شده است، مثلاً كشوري مثل كويت محققاني در اين زمينه دارد كه تعصبي مانند محققان شيعه ندارند و تنها نگارش و شيوه پژوهشي احساسي در كار خود داشته اند. اين موضوع تا چه اندازه در روند پژوهشي و تأليف اين آثار در طول تاريخ تأثير گذاشته است؟
مطالعه درباره امام حسين(ع) در طول تاريخ، بيشتر در ميان شيعيان بوده است، اين البته بعد از دوره اول ظهور اسلام است كه دوره تدوين تاريخ اسلامي شكل ميگيرد.
از زماني كه اهل تسنن حديثي شكل ميگيرند تا وقتي كه در دوره سلجوقيان طرفداران اين تفكر صاحب افكاري تند ميشدند، توجه به امام حسين(ع) جدي نيست. نگراني آنها هميشه در اين بود كه اگر امام حسين(ع) را ستايش كنند، مورد استفاده شيعيان قرار ميگيرند، البته روزگاري حنفيها براي امام حسين(ع) روضهخواني ميكردند، اما به تدريج كه تعصب مذهبي بيشتر شد و به خصوص وقتي اختلافات شيعه و سني بالا گرفت، اين سنت در ميان اهل سنت فراموش شد. به طور كلي در دنياي مياني اسلامي آثاري هست كه كموبيش از فضائل امام حسين(ع) ياد ميكنند اما جالب است كه آثار درخوري در اين زمينه نيست و حتي حسي مانند آنچه در طبقات ابن سعد و انساب الاشراف بلاذري نسبت به حسين(ع) ديده ميشود در آثار بعدي نيست.
منظورتان اين است كه يك دوره انفعال و دور شدن از عملگرايي در اين زمينه داريم؟
به نوعي بله. البته آثاري مانند خوارزمي را كه مقتلالحسين دارد از قاعده بايد مستثني كرد. در دنياي جديد هم در طول اين ۱۰۰ سال كه جنبشهاي اسلامي هم هست، هيچ گاه از كربلا به عنوان يك نهضت اسلامي ياد نشده و اين به خاطر تعصبات مذهبي است.
به نظرم گاهي هم اين انفعال به نوعي عملگرايي منفي مبدل شده است. قبول داريد؟
شما به نوشتههاي مصريها هم نگاه كنيد، غير از عبدالله العلايلي كه آن متن ادبي سنگين را درباره امام حسين(ع) دارد، آثار همدلانه بسيار اندك است. در حال حاضر هم همين طور است. جالب است بدانيد كه قرضاوي كه مرجع ديني روشنفكر جهان عرب معاصر است، در كتاب «تاريخنا» از بنياميه دفاع ميكند. اينها حداكثر يك انتقادي به يزيد ميكنند و گاه هم عاشورا را به گردن ابن زياد مياندازند. ابوبكر بن عربي هم در كتاب «القواصم» از امام حسين(ع) انتقاد ميكند كه جماعت مسلمانان را متفرق كرده است. اما آنچه مانع از تندي بيشتر شده اين است كه طبق تعريف اهل سنت، امام حسين(ع) صحابي است و نبايد مورد انتقاد قرار گيرد.
اين جريان نتيجه تعصبي است كه متأسفانه وجود دارد و مانع از آن شده است كه اين نهضت بتواند تأثير خود را روي امت اسلامي بگذارد.
اين جريان هنوز هم ريشه دارد؟
به نوعي بله ولي دو استثناي مهم در سالهاي اخير در آن وجود داشته است؛ يكي مواضع اردوغان در تركيه و ديگري مواضع كرزاي در افغانستان كه با شيعيان همدلي ميكنند. منهاي آنكه اين دو جريان تلاش دارند اقوام مختلف را در حكومت مشاركت دهند، بايد ديد اين جريان كه توسط سياستمداران دنبال ميشود تا چه اندازه موردپسند علماي ديني است.
جناب جعفريان اين عملگرايي منفي يا انفعال كه درباره آن صحبت كرديد تا چه اندازه موجب تحريف در بيان و ثبت حادثه عاشورا شده است؟
تحريف در تمام متون تاريخ اسلامي وجود دارد و هر كجا كه بيشتر مورد توجه بوده تحريف بيشتري در آن هست. مدلهاي تحريف هم در ميان فرقههاي مختلف اسلامي متفاوت است. برخي از اين مدلها آشكارا جنبه مذهبي و دلسوزيهاي نشأت گرفته از جانبداري است. برخي داستاني و احساسي است كه صاحبان آن بنا دارند تاريخ را تبديل به قصه و فيلم و تئاتر و تعزيه كنند. وقتي گروهي به بخشي از تاريخ علاقهمندي خاصي پيدا كردند در آن مشاركت ميكنند و اين مشاركت آغاز تحريف است. اين مشاركت گاه ادبي است و كمتر تاريخي، گاهي لفظي است و گاه معنايي، گاهي درباره انگيزهها و اهداف تحريف ميشود گاه در سير تاريخي آن. در اينباره بارها صحبت شده و گوشههايي از آنها آشكار شده است. علماي زيادي تلاش كردهاند تا وجوه اين تحريف را آشكار كنند اما حقيقت آن است كه هر روز بر دامنه آن افزوده ميشود. دليلش هم اين است كه كربلا به صورت علمي مورد تأمل قرار نميگيرد و بيشتر به صورت داستاني مورد تأييد و پسند مخاطبان است، بنابرين در بهترين حالت كمتر تحريف صورت ميگيرد اما هيچ گاه خالي از تحريف نيست.
نقش وعاظ و مداحان در زمينه تحريف يا معرفت عاشورا تا چه اندازه بوده است؟
اين گروه در تبيين عاشورا خيلي زحمت كشيدهاند و تلاش كرده و ميكنند. آنها هستند كه مردم را با بخشهاي مهمي از نهضت عاشورا آشنا ميكنند اما در بسياري از اوقات به دليل ناآشنايي با روشهاي علمي رايج در متون تاريخي، به اقوال ضعيف تكيه ميكنند. به علاوه آنها قصد گرياندن مردم را دارند و از ميان تاريخ آن چيزي را نقل ميكنند و آن طور نقل ميكنند كه بتواند تأثيرگذار باشد. اين گروهها بايد روشهاي علمي تتبع در تاريخ را بشناسند، درك درستي از متون علمي تاريخي داشته باشند، بايد فرق ميان كتابهاي داستاني با تاريخي را بدانند و متعهد باشند كه به خاطر تحريك احساسات اقوال ضعيف را روايت نكنند.
اين ضعف در صورت وجود چگونه امكان تحقق يافته است؟
اخيراً باب شده كه مداحان دخالت بيش از حدي در سياستهاي روز ميكنند. آنها از تاريخ كربلا مادهاي براي مسائل روز ميسازند. اين كار از جهاتي به تحريف تاريخ عاشورا به ويژه جنبههاي معنايي آن منجر ميشود. در مقابل يك رويه خوبي كه اخيراً در مداحي پيدا شده توجه و تكيه روي ساخت اشعار كاملاً ادبي بدون جنبههاي نقل وقايع است. كارهايي كه محمود كريمي دارد اغلب اين طور است. اين جريان اگر غالب شود، منهاي آنكه چه تأثيري ديگري ميگذارد و اينكه به لحاظ معنايي چه مفهومي از عاشورا ميدهد، از اين زاويه كه رنگ تاريخي ندارد و صرفاً ادبي است، كار سودمندي است، بنابرين كمتر تحريف لفظي در آن وارد ميشود.