متني كه پيشرو داريد از زبان سرهنگ فرجي از خلبانان هوانيروز است كه گوشههايي از حماسه آزادسازي سوسنگرد را كه با درايت و هوشمندي مقام معظم رهبري در زمان جنگ صورت گرفته و باعث ناكامي دشمن شد، بيان ميكند.
از اوايل آبان ۵۹ رژيم بعثي عراق به سركردگي صدام، شهر سوسنگرد را بمباران كرد و توپخانه دشمن از ساعت ۴ تا ۷ صبح آتش خود را روي شهر سوسنگرد فرو ريخت.
در روز ۲۳ آبان از ساعت ۴:۳۰ صبح شهر سوسنگرد از همه جهات زير باران گلوله توپخانه دشمن قرار گرفت، پس از آغاز حمله دشمن به سوسنگرد و محاصره آن مقاومت شجاعانه مردم اجازه نداد دشمن شهر را به طور كامل اشغال كند.
به هرحال پس از درگيريهاي سخت، شهر در محاصره كامل دشمن قرار گرفت. صبح ساعت ۶:۳۰ روز ۲۶ آبانماه سال ۵۹ به ما مأموريت ابلاغ شد كه به طرف شهر سوسنگرد پرواز و براي شكست محاصره به دشمن حمله كنيم. در طول ۸ روز نبرد سنگين در منطقه سوسنگرد از نخستين ساعت بامداد تا غروب آفتاب با هليكوپترهاي كبرا و ۲۱۴ بدون وقفه پروازهاي تهاجمي خود را عليه نيروهاي بعثي انجام ميداديم.
تا وقتي كه ما پرواز ميكرديم و درگير ميشديم نيروهاي زميني كه در منطقه عملياتي بودند روحيه مضاعف كسب ميكردند و اين پروازهاي پشتيباني آنها را در پدافند و نگهداري مواضع خودي راسختر ميكرد. تا اينكه بالاخره محاصره سوسنگرد شكسته شد و بعثيون فرار را بر قرار ترجيح دادند و تعداد زيادي از ادوات زرهيشان را كه شامل تانك، نفربر زرهي و خودرو بود در اين عمليات در پي حملات سهمگين بچههاي هوانيروز از دست دادند. البته اين را هم بگويم كه بخشي از موفقيتهاي هوانيروز در اين عمليات به خاطر روحيهاي بود كه از حضور مقام معظم رهبري در منطقه ميگرفتند. حضور ايشان واقعاً قوت قلبي براي ما بود.
شركت در اين عمليات و اجراي پروازهاي واقعاً رزمي و درگيرانه نزديك كه شكر پروردگار سانحهاي يا نقص فني هم نداشتيم باعث افزايش روحيه و ايجاد اعتماد به نفس هرچه بيشتر ما خلبانان هوانيروز و مصممتر شدن جهت انهدام نيروهاي دشمن در عملياتهاي بعدي شد. ما با هليكوپترهاي كبرا علاوه بر پشتيباني از تيپ ۲ و تيپ ۳ لشكر ۹۲ اهواز و گروه جنگ نامنظم شهيد چمران و يگانهايي از لشكر ۷۷ و گروه رزمي ۳۷ زرهي شيراز با دو تيم آتش از دو جناح مستقيم نيز با نيروهاي فراري بعثي درگير ميشديم.
درگيري جانانهاي بود با به آتش كشيده شدن هر وسيله زرهي يا خودروي دشمن توسط هليكوپتر كبرا يا با موشك تاو يا با راكت، بچههاي خلبان خوشحالي ميكردند و صداي صلوات و تكبير از گيرندههاي هليكوپترها شنيده ميشد.
ما براي اين عمليات(سوسنگرد) شش تيم آتش با سه فروند ۲۱۴ جهت رسكيو آماده كرده بوديم. به جز خلبانهايي كه در حالت آماده باش بودند، بدين شكل كه دو تيم با يك ۲۱۴ در خط آتش، دو تيم با يك ۲۱۴ در راه و دو تيم با يك ۲۱۴ در حال مهماتگيري. بدين حالت هميشه دو تيم در خط آتش حاضر بودند. بچههاي كبرا غوغا كرده بودند. يگانهايي كه سوسنگرد را محاصره كرده بودند، سرگردان مانده بودند.
با اينكه از طرف نيروهاي هوايي عراق هم پشتيباني ميشدند، ولي خلبانان ما بدون ترس و واهمه از هواپيماهاي دشمن شديداً درگير بودند، به قدري با اين تيمها منظم كارمان را انجام داديم كه در خط آتش احساس كمبودي نميشد. يادش به خير وقتي ما داشتيم برميگشتيم، پايگاه مسجد سليمان كه مهماتگيري كنيم، دو فروند جت عراقي به ما حمله كردند. رسكيوها، ستوانيار محمودكاغذچيان و ستوانيار داود نصرالله پناه بودند، كوههاي الله اكبر را رد كرده بوديم كه هواپيماها آمدند كبراها سريعاً كابلهاي فشار قوي را كه در موازات مسير پروازي ما بودند رد كردند، ۲۱۴ها ماندند آن طرف كابل گفتم: «محمود سريعاً خودتو تو يك گوشهاي پنهان كن». ميگفت: «آخه تو اين دشت باز كدوم گوشه رو پيدا كنم شما خودتون رو رسونديد به كوه ما مونديم توي دشت باز.»
بالاخره به هر ترتيبي بود ۲۱۴ هم خودش را رساند اين طرف كوه و ميان شيارها خودمان را استتار كرديم تا هواپيماها برگردند. ساعت ۱۲ روز ۲۶ آبانماه تلاش دشمن براي اشغال سوسنگرد در هم شكسته و آثار شكست نمايان گرديد و عقبنشيني دشمن به طرف جنوب آغاز شد و ما با بالگردهاي خود در موقعيت عقبنشيني دشمن كه سريعاً ميخواست خود را به جنوب كرخه برساند و از مهلكه نجات پيدا كند رسانديم و چنان ضرب شستي نشان داديم و چنان خسارتي به آنان زديم كه هميشه از يادآوري آن لحظات، به بچههاي خلبان ايران افتخار ميكنيم كه توانستيم قسمتي از خاك كشور عزيزمان را از لوث متجاوزين پاك كنيم.