کد خبر: 491361
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۱ - ۰۶:۱۱
گفت‌وگوي «جوان» با سيروس مقدم ،كارگردان سريال «ديوار»
 برهمين اساس بي‌هيچ شك و شبهه‌اي «سيروس مقدم» را به جرئت مي‌توان يكي از سريال‌سازان موفقي دانست كه مديوم تلويزيون را خيلي خوب درك نموده است. اين مدعا از رضايت مخاطبان سريال‌هايش قابل استنباط است. اين كارگردان خوش ذوق تقريباً در تمام ژانرها به توليد سريال اهتمام داشته و موفقيت و تجربه در هر ژانر را با رضايت حداكثري مخاطبان خود پشت سر گذاشته است. با اين اوصاف چند روز قبل از پايان سريال به دفتر اين كارگردان موفق رفتيم و درباره سريال ديوار كه سوژه‌اي پليسي و اكشن دارد به گفت‌وگو پرداختيم كه ماحصل آن در ادامه به علاقه‌مندان و طرفداران اين كارگردان محبوب و مردمي تقديم مي‌شود. گفتني است كه سريال ديوار به همت مؤسسه ناجي هنر و شبكه يك سيما توليد شده و روي آنتن اين شبكه رفته است.

آقاي مقدم چطور شد كه اين‌بار يك سوژه پليسي را براي كار انتخاب كرديد؟
واقعيت اين است كه خود من علاقه‌مند بودم در ميان ژانرهايي كه تجربه نكرده‌ام، بتوانم ژانر پليسي را هم تجربه كنم. به همين خاطر بعد از پخش سريال «چك برگشتي» كه عيد پخش شد توسط دوستان ناجي هنر و شبكه اول دعوتي از من به عمل آمد كه براي هفته نيروي انتظامي سريالي پليسي كار كنم و چون خودم علاقه‌مند بودم قصه‌اي كار كنم كه در وهله اول خود من آن را دوست داشته باشم، از اين پيشنهاد استقبال كردم و در جلسات مشترك با دوستانمان توقع و انتظارات خودم را از يك كار پليسي خدمت آنها عرض كردم و متقابلاً اين دوستان هم توقعاتي داشتند كه به بنده منتقل كردند و قرار بر اين شد كه اگر من به سوژه و ايده‌اي برسم كه خودم تمايل داشته باشم آن را كار كنم و مورد تأييد و تصويب ناجي هنر قرار بگيرد ما آن سوژه را كار كنيم و اين شد كه سريال ديوار را براي كار انتخاب كرديم.

چطور به فيلمنامه سريال ديوار رسيديد؟ آيا فيلمنامه آماده بود يا منحصراً براي اين منظور نوشته شد؟
راستش در چند ماه پيش اوج سرقت و حوادثي بود كه ما در صفحات حوادث روزنامه‌ها مي‌خوانديم و در اين سرقت‌ها باندها و طايفه‌هايي وجود داشتند كه به صورت فاميلي و خانوادگي در سرقت‌ها حضور داشتند كه با يك سيستم آموزش ديده شده، از طريق مأمورنمايي، زورگيري، كف‌زني، بدل‌اندازي، كيف‌زني به سرقت مي‌پرداختند و هر روز كه صفحات روزنامه‌ها را باز مي‌كرديم با حوادث عجيبي روبه‌رو مي‌شديم. 

چيزي كه براي خود من جالب بود اين بود كه ازدواج در اين طايفه‌ها به صورت درون طايفه‌اي صورت مي‌گرفت و از بچگي بچه‌ها را تعليم و آموزش مي‌دادند كه اين شيوه‌هاي سرقت را بياموزند و از همه مهم‌تر اينكه همه سارقان با هم فاميل بودند و غريبه را در بين خودشان راه نمي‌دادند و اين شيوه سرقت و عملكرد جهانشمول بود. به اين معنا كه اين سارقان در پاكستان، ايران، تركيه، مالزي و بعضي از كشورهاي ديگر با شيوه‌هايي خاص به سرقت مي‌پرداختند. 

اين شد كه من حس كردم اين سوژه، سوژه خوبي است براي كار چون خيلي از شهروندان ما از اين شيوه‌هاي سرقت آگاه نبودند و به دليل اعتمادي كه به پليس داشتند، به محض اينكه هر پليسي با شهروندي برخورد مي‌كرد، آن شهروند تمام مدارك‌اش را در اختيار پليس قرار مي‌داد و هيچ وقت فكر نمي‌كرد كه ممكن است اين آدم‌ها، مأمورنماهايي باشند كه قصد اخاذي داشته باشند يا زماني كه به بانك‌ها مراجعه مي‌كردند اسرار دلشان را به كولي‌ها و فالگيرها مي‌گفتند يا پول نقد زيادي با خودشان جابه‌جا مي‌كردند كه همين امر سوژه خوبي براي سرقت اين افراد و اين طايفه بود. 

اين موارد در وهله اول خود من را علاقه‌مند كرد كه اين سوژه‌ها هم مسئله روز است و هم اينكه هموطنانمان را با حقوق شهروندي خودشان بيشتر آشنا مي‌كند و حق طبيعي‌شان اين است كه كارت شناسايي و حكم مأموريت افرادي كه خودشان را پليس معرفي كرده‌اند از افراد مدعي طلب كنند و در صورت شك بيشتر با ۱۱۰ تماس بگيرند و ماهيت افرادي كه خود را پليس معرفي كرده‌اند را جويا شوند. وقتي كه ما به اين سوژه رسيديم، ديديم خوشبختانه خود دوستان ناجي هنر در نيروي انتظامي هم به چنين سوژه‌هايي رسيده بودند و دوست داشتند كه درباره اين موضوع سريالي ساخته شود. 

براي همين قرار شد سعيد نعمت‌الله به عنوان نويسنده متن اين سريال را براي ما بنويسد و در نهايت قرارمان بر اين شد كه ضمن اينكه ما يك داستان ملودرام و پركشش را دنبال مي‌كنيم در كنارش به اين سرقت‌ها و دغدغه‌هاي پليس هم پرداخته شود و زحمات پليس، به خصوص پليس آگاهي كه واقعاً وظيفه سنگين و خطيري را بر دوش دارد، به نوعي قدرداني شود. اين بود كه ما از پايان‌نامه چند سرهنگ اداره آگاهي كه در مورد اين نوع سرقت كار كرده بودند استفاده كرديم. اما اتفاق جالبي كه خيلي به ما كمك كرد اين بود كه در آن زمان نگارش فيلمنامه يك گروه ۱۵-۱۰ نفري از اين طايفه‌ها دستگير شده بودند و ما اين امكان را پيدا كرديم كه از نزديك با شيوه‌هاي سرقت و مهارت‌هاي اين سارقان بيشتر آشنا شويم و همه اينها در نهايت به فيلمنامه ديوار تبديل شد.

شما به عنوان كارگردان چقدر در نگارش فيلمنامه نقش داشتيد و چگونه تأييد فيلمنامه را از نيروي انتظامي و شبكه يك دريافت مي‌كرديد؟
خب آقاي نعمت‌الله كه به شدت نويسنده توانمند و درام‌نويس فوق‌العاده‌اي است و جنس اينطور كارها را به خوبي مي‌شناسد، نگارش فيلمنامه را به صورت مستقل آغاز كرد و من در هر جا كه چيزي به ذهنم مي‌رسيد به ايشان منتقل مي‌كردم و ايشان هم در فيلمنامه آن موارد را اعمال مي‌كردند. اما براي تأييد گرفتن از نيروي انتظامي و شبكه يك اينطور عمل كرديم كه ما هر قسمتي را كه مي‌نوشتيم آن را به ناجي هنر و شبكه يك مي‌فرستاديم و آنها اگر نظري داشتند عنوان مي‌كردند و در نهايت آن قسمت با زيرنويس نهايي و اجرا مي‌شد. ضمن آنكه فيلمنامه ديوار چون ساختار دراماتيك درستي داشت و روابط را درست طراحي كرده بود، روند نگارش فيلمنامه‌اش با همكاري بچه‌هاي ناجي هنر و شبكه يك خيلي خوب و با تعامل پيش رفت.

تا حدودي به كاركردهاي اجتماعي اين سريال اشاره كرديد، با اين وجود بفرماييد كه بيشتر روي چه بعدي از مفاهيم اجتماعي تأكيد داشتيد؟
چيزي كه براي خود من در سريال ديوار مهم بود و هنوز هم هست و اين اهميت هم براي نويسنده كار و دوستان ناجي هنر به خصوص آقاي دكتر منتظر المهدي كه به عنوان مشاور پروژه با ما همكاري داشتند همچنين آقاي سيفي آزاد در شبكه يك وجود داشت در وهله اول اين بود كه ما انگشت روي موضوعي بگذاريم كه متعلق به جامعه خودمان و مسائل و معضلات مردم خودمان باشد و جنس خلاف‌ها از جنس خلافكاري‌هايي كه در جامعه ما اتفاق مي‌افتد باشد و پليسي را ترسيم كنيم كه در جامعه ما زندگي مي‌كند و مشكلات، دغدغه و گرفتاري‌هايش در چارچوب جامعه خودمان تعريف شود. بعد از آن بخش آموزشي سريال براي ما مهم بود كه فكر كرديم در كنار يك قصه جذاب آموزش‌هاي اوليه به خانواده‌هايي كه نسبت به اين خلافكاري‌ها و ناهنجاري‌ها ناآگاهند، داده شود. 

مثل اينكه وقتي مسافرت مي‌روند حتماً به دوست و آشنا و همسايه و فاميل سفارش شود كه حداقل روزي يك‌بار به خانه‌شان سر بزنند چون يكي از شيوه‌هاي سرقت اينگونه است كه زاغ‌زن‌ها اعلاميه‌هاي تبليغاتي را لاي در منازل مي‌گذارند و ۴۸ ساعت آن خانه را زاغ مي‌زنند و اگر در آن خانه باز نشد و اعلاميه هنوز سر جايش بود متوجه مي‌شوند كه آن خانه خالي از سكنه است و به سارقان اطلاع داده شده و سارقان شبانه به آن خانه دستبرد مي‌زدند. يا اگر بانك مي‌روند سعي ‌كنند چك هاي رمزدار بگيرند و از طريق انتقال حساب به حساب كارهاي خود را انجام دهند و سعي كنند مبالغ درشت و ميليوني را با خودشان جابه‌جا نكنند. به جز اينها موارد مختلفي وجود داشت از جمله همان حقوق شهروندي كه قبلاً اشاره شد. 

چند روز قبل از طرف ناجي هنر گفت‌وگويي راجع به سريال ديوار در يكي از روزنامه‌ها چاپ شده بود كه اين عزيزان ادعا كرده بودند كه در ساخت اين سريال هيچ نقشي نداشته‌اند با اين وجود بفرماييد كه در ساخت سريال ديوار همكاري نيروي انتظامي چطور بود؟
اين گفت‌وگو از دكتر منتظرالمهدي مديرعامل ناجي هنر چاپ شده بود كه ايشان شكسته نفسي كرده‌اند و در واقع خيلي در حق ما لطف كرده‌اند اما واقعيت اين است كه دعوت از تيم ما براي ساختن سريال پليسي درايت مؤسسه ناجي هنر و خود دكتر بوده است ضمن آنكه سردار كارگر در نشستي كه با ما داشتند توقعات‌شان را از يك كار پليسي مطرح كردند و در آن جلسه بحث پيشگيري و آموزش مطرح شد. براي همين اگر خود پليس علاقه‌مند نبود كه سريالي در اين باره ساخته شود و بتواند انگشت روي مسائل اجتماعي بگذارد، قطعاً تيم سيروس مقدم نمي‌توانست اين سريال را بسازد. بعد از آن تمام مراحل فيلمنامه را دوستان ما خوانده‌اند و نظرات اصلاحي داشته‌اند و مراقبت ويژه‌اي از كار كردند و يك كارشناس نظامي به نام جناب سرهنگ احمدي به ما معرفي كردند كه واقعاً مانند يك دوست و برادر كنار كار بودند و از صبح تا شب همراه ما بودند و به ما در مورد مسائل نظامي توضيح مي‌دادند.
ساپورت‌هاي فكري و مالي ناجي هنر به موقع صورت مي‌گرفت و اگر اين همكاري‌ها صورت نمي‌گرفت ما نمي‌توانستيم در برج شيشه‌اي قوامين آن پلان‌هاي زيبا را بگيريم يا اگر هلي‌كوپتر در اختيار ما نمي‌گذاشتند كار ما به اين صورت در نمي‌آمد. گرچه استفاده از هلي‌كوپتر محدود به دو روز و دو جلسه دو ساعته بود يا بستن اتوبان براي فيلمبرداري فينال كار جزء كارهاي مؤسسه بود براي همين ناجي هنر سهم بزرگي در توليد سريال ديوار داشت.

چطور شد كه در انتخاب بازيگر، براي نقش جميل به آقاي مهدي سلطاني رسيديد؟
راستش ما در مطالعاتي كه براي فيلمنامه روي پرونده‌هاي موجود در آگاهي و پايان نامه‌هاي چند سرهنگ آگاهي انجام داديم به نكته جالبي رسيديم و آن نكته اين بود كه در طايفه‌هايي كه سرقت مي‌كنند يك بزرگ‌تر و يك ليدر وجود دارد كه به او «خان» گفته مي‌‌شود و اين آدم بزرگ طايفه محسوب مي‌شود. اگر در اين طايفه زن و شوهري اختلاف پيدا كنند، به دادگاه مراجعه نمي‌‌كنند و براي حل مشكل‌شان به خان مراجعه مي‌كنند. اگر دعوايي با هم داشته باشند به كلانتري مراجعه نمي‌كنند و خان اين مشكل را حل مي‌كند. 


براي همين در اين طايفه‌ها يك سيستم گادفادري و پدر خواندگي عجيبي وجود دارد و فرقي نمي‌كند كه اين بزرگ طايفه در ايران باشد يا در تركيه و هند يا زندان باشد يا تبعيد. به هر حال همه ملزم به اطاعت از او هستند. براي همين وقتي چنين شخصيتي در فيلمنامه درآمد تنها كسي كه براي بازي در اين نقش به ذهنم خطور كرد و واقعاً اولين و آخرين گزينه ما براي بازي در اين نقش بود، آقاي سلطاني بود كه با جان و دل آمد و با كار درگير شد و روي نقش كار كرد و در نهايت جميلي شكل گرفت كه مردم الان او را مي‌بينند.

جميل در اين سريال با اينكه نقش منفي و نيروي ضد قهرمان است اما مخاطب شديداً با او همذات‌پنداري مي‌كند و دوست دارد جميل در نهايت كار از دست پليس فرار كند. در اين مورد بفرماييد كه همذات‌پنداري اينگونه چطور صورت مي‌گيرد؟
اگر شما تاريخ ادبيات و كارهاي نمايشي را مطالعه كنيد همواره وقتي كه دو قطب خير و شر يا منفي و مثبت در كنار هم قرار گرفتند، اگر قطب شر ما يك قطب قدرتمندي نباشد و مخاطب او را درك نكند هيچ وقت توانايي نيروي خير و شخص مثبت ما نمايان نمي‌شود. اگر فيلم پدر خوانده را در نظر بگيريم مي‌بينيم مارلون براندو در اين فيلم مافيايي بود، آدم مي‌كشت، مخدر جابه‌جا مي‌كرد و انواع و اقسام خلاف‌ها را مرتكب مي‌شد اما شما به عنوان يك مخاطب دوست نداشتيد كه او آدم گير پليس بيفتد و اسير شود. چرا؟ چون احساس مي‌كرديد كه او محصول و زاييده شرايط بحران و زاييده شرايط جنگ جهاني دوم است كه از جايي به جاي ديگر مهاجرت كرده و براي بقاي خودش مجبور شده مسير بدي انتخاب كند. 

يعني اگر جميل ما روزي روزگاري لباس يك پليس را مي‌پوشيد اتفاقاً يك پليس موفق مي‌شد چون از هوش و فيزيك خوبي برخوردار است اما مسيرش، مسير غلطي است. حالا چرا جميل محبوبيت پيدا مي‌كند؟ چون قواعد بازي را رعايت مي‌كند و به حسام مي‌گويد نبايد دست روي زنت بلند كني. يعني براي خودش قانونمندي‌هايي دارد. يا از دود و سيگار متنفر است. حسام را در كارهايش بازي نمي‌دهد و به او مي‌گويد تا دود و دم‌ات را ترك نكرده‌اي به گروه ما نمي‌تواني وارد شوي چون اولين باري كه پايت به كلانتري برسد همه را لو مي‌دهي. اين آدم را عين اينكه آدم مي‌كشد ما مي‌‌بينيم كه عاشقانه دخترش را دوست دارد. پس جميل انساني است كه ما همه ابعاد انساني را برايش ترسيم و لباس يك خلافكار را تن‌اش كرده‌ايم. چرا؟ به خاطر اينكه قدرتمند و باورپذير شود. چرا در بعضي از كارهاي دفاع مقدس هيچ كس با عراقي‌ها ارتباط برقرار نمي‌كند؟ چون اين عراقي در واقع يك مترسك است؛ نه عاطفه دارد نه احساس و نه جهان‌بيني و نه هيچ قدرتي.
به همين خاطر وقتي نيروهاي بسيجي ما بر آنها پيروز مي‌شوند حس خاص و قابل اعتنايي به مخاطب دست نمي‌دهد چون طرف مقابل آنها براي مخاطب شناخته نشده است.

يكي از مواردي كه خيلي‌ها روي آن انگشت گذاشته بودند خانه سرهنگ يونس سبزي (با بازي آتيلا پسياني) بود كه تقريباً خانه‌اي مجلل بود. گرچه خود من با اين مورد موافق نيستم، اما با اين حال در اين مورد توضيح دهيد.
چرا ما بايد پليس‌مان را فقير و چرك نشان بدهيم. به نظر شما يك سرهنگ تمام اداره آگاهي كه معاون اداره آگاهي هم هست بعد از ۳۲ سال خدمت حق يك ماشين خوب و يك خانه خوب را ندارد؟
چرا بايد همه چيز را چرك نشان دهيم. اين اسمش ساده‌زيستي نيست. اتفاقاً به نظر من اينگونه كارها اسمش سياه‌نمايي است.

اينطور كه به نظر مي‌رسد كاراكتر نصرت (با بازي كامران تفتي) مكمل كاراكتر جميل است و مدام به او كمك فكري مي‌دهد. در پايان در مورد اين كاراكتر بفرماييد.
درست است. ما در داستان به يك نفر احتياج داشتيم كه جاعل اسناد باشد و بتواند گذرنامه و اسناد خروج جميل، دخترش و اميرحسين را جعل كند. ضمن آنكه از اين آدم بايد استفاده‌هاي ديگري هم مي‌شد و از آنجايي كه جميل آدم بي‌كله‌اي است و بي‌محابا هر كاري را انجام مي‌دهد، نصرت به گونه‌اي ترمز جميل محسوب مي‌شود و برنامه‌هاي جميل را به صورتي منطقي تحليل مي‌كند. مثلاً‌ جميل قصد دستبرد زدن به ماشين حمل پول را دارد كه نصرت او را متقاعد مي‌كند كه زدن ماشين حمل پول از عهده آنان خارج است. ضمن آنكه نصرت مشكلات شخصي خودش را هم دارد و به خاطر طلاق همسرش و جدايي او از پسرش خيلي ضربه خورده است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار