کد خبر: 475855
تاریخ انتشار: ۲۰ تير ۱۳۹۱ - ۰۷:۱۱
بايسته‌هاي اصولگرايان براي انتخابات يازدهم رياست جمهوري و تحليل تحركات دوم خردادي‌ها در گفت‌وگوي «جوان» با حجت‌الاسلام قاسم روانبخش
وي از شاگردان مشهور علامه مصباح يزدي و كانديداي انتخابات نهم مجلس شوراي اسلامي بود. روانبخش نماينده دو دوره شوراهاي اسلامي شهر قم بوده و نقش مؤثر وي در ايجاد و ساماندهي تحصن ۳روزه مسجد اعظم در مخالفت با تحركات جريان دوم خرداد در سال ۱۳۷۸ كه با تأييد برخي از مراجع عظام به ويژه حضرت ‌آيت‌‌الله مشكيني(ره) و جامعه‌ محترم مدرسين همراه شد را نمي‌شود ناديده گرفت. 
وي در انتخابات دوره چهارم مجلس خبرگان رهبري سخنگوي ستاد نخبگان حوزه و دانشگاه بود كه فهرستي متشكل از شاگردان و پيروان و افراد همسو با آيت‌ا... مصباح يزدي را تبليغ مي‌كرد.

همانطور كه مي‌دانيم برخي جريانات سياسي از هفته‌ها قبل سعي دارند فضاي كشور را به سمت فضاي انتخابات رياست جمهوري يازدهم سوق دهند، عده‌اي مخالف و گروهي موافق اين رويه هستند. سؤال اينجاست كه بالاخره اين ورود زودهنگام به بحث انتخابات براي كشور و جامعه مفيد است يا خير؟
بسم‌الله الرحمن الرحيم. طبق برداشتي كه من از سخنان مقام معظم رهبري داشته‌ام در سال ۸۸، ايشان نسبت به ورود زودهنگام به بحث تبليغات رياست جمهوري اظهار گلايه كرده‌اند. اصلاً معنا ندارد يك‌سال به انتخابات رياست‌جمهوري يازدهم مانده فضاي كشور انتخاباتي شود. براساس همان فرمايشات حضرت آقا انتخاباتي كردن فضاي كشور در شرايط كنوني اصلاً به صلاح كشور نيست.


چرا به صلاح نيست؟
قطعاً گلايه مقام معظم رهبري در اين رابطه بجاست آن هم به دلايل مختلف، يكي اينكه مسئولاني كه در پست‌هاي حساس كشور هستند به جاي رسيدگي به مشكلات مردم و معضلات جامعه و كمك به توسعه و پيشرفت كشور به بحث‌هاي انتخاباتي ورود پيدا مي‌كنند و وقت خود و نزديكان را مصروف كارهاي تبليغاتي و انتخاباتي مي‌كنند و از خدمت به نظام و مردم بازمي‌مانند. رجال سياسي هر يك الان داراي مسئوليت مهمي هستند و هر كدام از آنها به دليل ورود زودهنگام دچار كم‌كاري مي‌شوند و بيشتر به فكر انتخابات هستند و اين به كشور آسيب مي‌زند. 
در كنار اين وقتي فضاي كشور انتخاباتي مي‌شود مردم همه فعاليت‌ها را انتخاباتي مي‌بينند و اگر مسئولي كاري انجام مي‌دهد جامعه آن را به كارهاي انتخاباتي تأويل مي‌كند و اين نگاه جالب و قابل قبولي نيست. ديگر نكته اينكه عواطف و احساسات مردم در اين رابطه هم زود تحريك مي‌شوند و همان فضايي كه قبل از انتخابات سال ۸۸ به وجود آمد گريبان جامعه را مي‌گيرد، يعني كاري را زودتر از زمان قانوني خودش انجام مي‌دهند و شوراي نگهبان را مجبور به تأييد افراد مي‌كنند. يادمان مي‌آيد كه ميرحسين موسوي و كروبي از چند ماه قبل وارد عرصه رقابت انتخاباتي شدند و عملاً مردم به چشم نامزد قطعي انتخابات به آنها نگاه كردند و شايد بتوانيم بگوييم اگر شوراي نگهبان مي‌خواست آنها را رد كند ديگر نمي‌توانست و اين عملاً به فرض آنكه مي‌خواست به وجود بيايد براي جامعه قابل قبول نبود و واكنش تند و خطرناكي را به دنبال داشت.
 پس به وجود آمدن چنين تنش و اضطرابي در جامعه هم از جمله آسيب‌هاي اينگونه فعاليت‌هاست. اگر كانديداها شروع زودهنگام نداشته باشند قطعاً اينگونه اثرات منفي متوجه جامعه و كشور نخواهد شد. عملاً قانون اساسي دست كانديداها را براي تبليغات در سطح كشور و نشان دادن توانايي افراد باز گذاشته است و لزومي ندارد افراد زود به اين عرصه ورود پيدا كنند. فضاي كشور در آستانه هر انتخاباتي بايد عقلاني باشد نه احساسي كه اين زمينه اتفاقاتي نظير ۸۸ را پديد مي‌آورد.


ورود زودهنگام افراد به انتخابات چه آسيب‌هاي ديگري را مي‌تواند متوجه نظام و جامعه كند؟
زماني كه تبليغات زودهنگام شروع مي‌شود رقبا احساس مي‌كنند فضاي انتخابات سنگين است و از همين حالا زد و بندهاي سياسي با سرمايه‌دارها و كانون‌هاي قدرت و ثروت را شكل مي‌دهند و كساني كه خالص و مخلص مي‌خواهند در فضاي انتخابات رقابت سالم بكنند مظلوم واقع مي‌شوند و اعتقاد و منش آنها اجازه نمي‌دهد كه با كارتل‌هاي اقتصادي و سياسي وارد معامله شوند پس از عرصه ناجوانمردانه انتخابات عقب مي‌مانند و احتمال شكست آنها بالا مي‌رود و حتي احتمال دارد از عرصه انتخابات كنار بكشند. اين باعث مي‌شود جامعه از بركات وجود يك انسان مؤمن و كارآمد محروم بماند.
در هفته‌هاي اخير بعضي از چهره‌هاي منسوب به جريان اصولگرايي تلويحاً خود را به عنوان كانديداي انتخابات معرفي كرده و حتي كارهاي تبليغاتي و تشكيلاتي گسترده‌اي را در استان‌ها و شهرستان‌ها به راه انداخته‌اند، نوع فعاليت آنها چه سنخيت و نزديكي با مباني اصولگرايي دارد؟
بايد به اين نكته توجه كرد و مردم ما هم يقيناً توجه دارند كه واژه اصولگرايي امروز مورد سوءاستفاده برخي افراد و گروه‌ها قرار گرفته است. مقام معظم رهبري هشدار داده‌اند و فرموده‌اند كه اصولگرايي يك منش و مرام است و يك حزب نيست كه مثلاً ‌در مقابل جريان اصلاح‌طلبي قرار بگيرد، اصولگرايي در معنايي واقعي‌اش با اصلاح‌طلبي به معناي واقعي كلمه كه سالم‌سازي است با هم قابل جمع است. اصلاً اصولگرايي يعني ايستادن بر روي اصول و اصلاح‌طلبي يعني اصلاح‌ روش‌ها و هدف‌هاي مياني براي رسيدن به نقاط والا. بخشي بدون اينكه شاخص‌هاي اصولگرايي را رعايت بكنند و بدون اينكه بدانند يك منش و مرام است در واقع از آن استفاده حزبي كرده‌اند و فكر مي‌كنند كه هر كس در جريان راست سنتي يا راست قديم است، اصولگرا است.
يا هر كس در جريان چپ قديم است، اصولگرا نيست. اينها بر خلاف نظر مقام معظم رهبري اصولگرايي را يك جريان حزبي مي‌دانند. براين اساس همانطور كه راست سنتي با چپ سنتي كنار مي‌آمدند كه منافع آنها اين كنار آمدن را اقتضا مي‌كرد، الان هم مي‌بينيم برخي‌ها كه مدعي اصولگرايي هستند بسياري از جاها با جريان چپ كه امروز اصلاح‌طلب‌ها به حساب مي‌آيند كنار مي‌آيند تا جايي كه منافع آنها اقتضا مي‌كند مثل كاري كه هفته‌هاي گذشته در مجلس نهم شكل گرفت.


دقيق‌تر بفرماييد؟
آقاي باهنر و لاريجاني از جريان اصولگرا به معناي راست سنتي هستند كه راحت با جريان اصلاح‌طلبي مجلس كنار مي‌آيند و الان فراكسيوني مشترك را شكل داده‌اند و ما امروز فراكسيوني به نام فراكسيون اصلاح‌طلب مجلس نداريم چرا كه اصلاح‌طلب‌هاي مجلس به علاوه اصولگراياني كه نزديك به تفكرات آقاي لاريجاني هستند با هم ائتلاف كرده‌اند. اينها اصلاً كار به اصولگرايي ندارند و با اصلاح‌طلبان و مستقل‌هاي مجلس و اهل سنت و اهل كتاب يك فراكسيون جديد درست كرده‌اند كه نمي‌شود گفت فراكسيون بلكه بايد گفت باند. اين باند در مجلس شكل گرفت و براساس اين باند كه اكثريت هم هستند مجلس اداره مي‌شود و به واسطه همين برخي از افراد كه بايد اعتبارنامه آنها رد مي‌شد اعتبارنامه‌شان تأييد مي‌شود. مثلاً فردي كه خود آقاي باهنر در مجالس گذشته خواهان لغو اعتبارنامه‌اش بود و اكثريت قاطع مجالس گذشته با او مخالف بوده‌اند امروز مي‌بينيم كه همان باند به ايشان رأي مي‌دهند، ‌اين روش كار اصولگرايي نيست.


مي‌توان خطراتي را از اين جناح متوجه اصولگرايي در انتخابات آتي دانست؟
بله خطراتي از اين نوع تفكر متوجه جريان اصولگرايي در انتخابات سال آينده است. تفكري كه اينطور حاضر است همه چيز را پاي منافع باندي و گروهي خود قرباني كند براي كشور خطرناك است. خطري كه متوجه جريان اصولگرايي در انتخابات آتي است از سمت اصلاح‌طلبان نيست بلكه جريان باندي است كه حاضر است منافع جامعه را قرباني اهداف و خواسته‌هاي خود كند و بر سر منافع گروهي خود حاضر است با هر گروه و دسته‌اي به وحدت برسد، چنانكه در انتخابات سال ۸۸ هم همين باند تحت عنوان «ائتلاف ملي يا طرح وحدت ملي» در صحن مجلس از دعوت افرادي نظير سحابي هم منصرف نشدند و از اصلاح‌طلبان و جبهه ملي و ديگران دعوت كردند، ميزبان آن نشست هم خود آقاي لاريجاني بود. آقايان هاشمي، كروبي و خاتمي هم در آن جلسه شركت كردند، آن روز منافع آنها به آن شكل اقتضا مي‌كرد يك روز هم اينطور اقتضا مي‌كند كه قبل از انتخابات مجلس نهم جبهه پايداري را تخريب كنند و بعد از شكل‌گيري مجلس هم كل اصولگرايي اعم از ايثارگران، رهپويان و جبهه پايداري را تخريب و طرد كنند. يك روز جبهه پايداري را طرفداران همين جريان باعث انشقاق ميان اصولگرايان مي‌دانند و پس از گذشت چند هفته خود به جريان ناب اصولگرايي پشت مي‌كنند و با اصلاح‌طلبان وحدت مي‌كنند. منش و مرام اصولگرايي خلاف اين را نشان مي‌دهد. قاعدتاً اگر رياست‌جمهوري از دل اين گروه‌ بيرون بيايد چيزي شبيه همين مجلس خواهد بود و آن وقت مجلس و دولتي كه با اين نگاه به اسم اصولگرايي كشور را اداره كند، اصولگرايي حقيقي را ضربه فني مي‌كنند و ارزش‌هاي اصولگرايي را از بين مي‌برند.


پس بايد انتظار داشت كه طرفداران اين نوع تفكر در انتخابات آتي رياست‌جمهوري روي كانديدايي غير از كانديداي اصولگرايان ائتلاف كنند؟
به نظر مي‌آيد اصولگراياني كه نمي‌خواهند باندي عمل كنند بايد طبق شاخصه‌هايي كه قطعاً مقام معظم رهبري در سال‌هاي آينده اعلام خواهد كرد عمل كنند. اين دوره از رياست‌جمهوري بايد شخصيتي بيايد كه بسيار توانمندتر از دوره‌هاي نهم و دهم باشد و آگاهي مناسب و كاملي نسبت به شرايط حساس منطقه و جهان اسلام داشته باشد. رئيس‌جمهور آينده كشور نبايد از بعد داخلي قوي باشد بلكه جنبه‌هاي مديريتي او در سطح بين‌المللي و خصوصاً منطقه قوي باشد. ما الان احساس مي‌كنيم بيداري اسلامي منطقه و وظيفه‌اي كه براساس آن بر عهده كشورمان هست را رهبر معظم انقلاب مديريت و رهبري مي‌كند و دولت در اين زمينه فعاليت چشمگيري نداشته است و تمام بار آن بر دوش آقاست. وزارت خارجه و دستگاه ديپلماسي ما شرايط جديد منطقه را به خوبي درك نكرده و براساس همين بايد رئيس‌جمهوري روي كار بيايد كه علاوه بر مديريت داخلي كشور از مديريت خوب و برتر در منطقه برخوردار باشد.


چطور مي‌توان جامعه را از آسيب‌ و خطر اين نوع تفكر مصون داشت؟
قطعاً مقام معظم رهبري در آينده شرايط و ويژگي‌‌هاي رئيس‌جمهوري را معرفي خواهند كرد و آن شاخص‌ها را ما مي‌توانيم مورد توجه قرار دهيم. همگان تشخيص مي‌دهند رئيس‌جمهوري كه مي‌خواهد باندي و حزبي فكر و عمل كند به درد اين دوره از انتخابات نمي‌خورد و آن كسي كه با باندهاي ثروت و قدرت لابي و هماهنگي دارد هم نمي‌تواند گزينه مناسبي باشد. همانطور كه در مجلس چنين افرادي به درد نمي‌خورند و مناسب نيستند در دولت هم اينچنين است. افرادي كه گوش به امر ولايت فقيه هستند و در گردنه‌هاي مختلف انقلاب خود را نباخته‌اند و از راه منحرف نشده‌اند بايد به عنوان رئيس‌جمهوري مطرح شوند. قطعاً باند بازها و لابي‌كنندگاني كه مثلاً‌ در مجلس نهم از اين روحيه بهره برده‌اند گزينه‌اي مجزا و منفرد از اصولگرايان معرفي خواهند كرد چرا كه منافع گروهي‌شان اينگونه تأمين خواهد شد. 


بالاخره رقابت درون گروهي اصولگرايان را مفيد مي‌دانيد يا نه؟
بي‌ترديد رقابت در انتخابات آتي همانطور كه عرض كردم به وجود خواهد آمد و اصولگرايان هم با هم به رقابت خواهند پرداخت و اين مانعي ندارد. اينها طبيعي است و بنده فكر مي‌كنم كه شرايطي مثل سال ۸۴ شكل خواهد گرفت و افراد مختلف مي‌آيند و در صحنه حضور پيدا خواهند كرد. منتها وظيفه ما اين است كه بايد شاخص‌ها و ويژگي‌هاي دولت را براي مردم تبيين كنيم. رقابت سنگيني را بنده براي اين دوره پيش‌بيني مي‌كنم و اين رقابت با حفظ اصول اخلاقي و انتخاباتي كه مد نظر مقام معظم رهبري است مي‌تواند حاوي دستاوردهاي مهم و مثبتي باشد.


موفقيت اصولگرايان چگونه قابل تحقق است باتوجه به اينكه اصلاح‌طلبان هم خود را براي ورودي دوباره به حاكميت آماده و مهيا مي‌كنند؟
به نظر من مردم به عقب برنمي‌گردند. مردم در اين دوره از انتخابات به دنبال شعار صداقت هستند به اين معنا كه به دنبال اين هستند كه اصولگراي واقعي و حقيقي را پيدا كنند و به او رأي بدهند. شعارهاي اصولگرايي رأي‌آور است و چيزي كه مهم است اين است كه مردم بتوانند كسي كه با صداقت اين شعارها را سر مي‌دهد پيدا كنند و به او رأي بدهند. قاعدتاً اصولگرايي واقعي و حقيقي بايد بر روي همين اصول پايداري بكند و از مواضع اصولگرايي عقب‌نشيني نكند و روي آن تأكيد كند و در عمل هم آن را نشان دهد. تمام پيشرفت‌هايي كه در كشور حاصل شده به واسطه پايداري بر روي اصول بوده است. آنجايي كه ما انحراف از اصول پيدا كرده‌ايم به كشور و جامعه آسيب زده‌ايم.


پس چرا برخي‌ سعي دارند اينگونه القا كنند كه اصولگرايي در عرصه كشورداري به بن‌بست رسيده است؟
نه واقعاً اينطور نيست. اهداف اين افراد اين است كه خود را دوباره به حاكميت بازگردانند و از اينگونه مواضع سوءاستفاده كنند. آنها مي‌گويند حالا نوبت ماست، نه اتفاقاً مردم اين را خوب مي‌دانند كه اگر امروز ايران هسته‌اي شده است و اگر ما به غناي ۲۰ درصد رسيده‌ايم با شعار اصولگرايي محقق شده است و اگر امروز تحريم مي‌شويم طبيعي است چرا كه روي اصول ماندن و به اهداف والاي اسلامي و انقلابي رسيدن هزينه دارد و ما بايد اين هزينه را هم پرداخت كنيم و عرصه تحريم‌ها را بشكنيم.
 در اين رابطه مقام معظم رهبري هم فرموده‌اند كه تحريم‌ها تا وقتي از طرف غربي‌ها اتخاذ مي‌شود كه ما در دامنه باشيم و وقتي به قله برسيم ديگر تهديدها و فشارها پايدار نمي‌مانند و خاتمه پيدا مي‌كنند. بنابراين اين موضوع را بايد درست تبيين كنيم، دشمن به خوبي اين را فهميده است كه تا زماني كه ما بر روي اصول انقلاب اسلامي كه همان شاخصه‌هاي گفتمان اصولگرايي است پافشاري كنيم به موفقيت دست خواهيم يافت و مسير درست همين است. 
زماني كه از اين اصول فاصله بگيريم به نظام و انقلاب آسيب مي‌زنيم. در دولت آقاي احمد‌ي‌نژاد آنجايي كه روي اصول ايستاد پيشرفت‌هاي خيره‌‌كننده‌اي داشتيم و هر جا كه فاصله گرفتيم از همانجا آسيب خورديم. پس ما در عمل و گفتار بايد روي اصولگرايي تأكيد كنيم و روي آن معامله نكنيم و از مواضع به حق خودمان كوتاه نياييم.


مقام معظم رهبري در فواصل زماني مختلف كانديداها را از ورود زودهنگام به عرصه انتخابات منع مي‌كنند و از آنها مي‌خواهند از اموال عمومي و بيت‌المال در جهت تبليغات انتخاباتي استفاده نكنند و مسئله اصلي را خدمت به مردم بدانند. چطور مي‌توان برخي از مدعيان اصولگرايي كه با نوع رفتار خود اين مطالبات را بي‌پاسخ مي‌گذارند اصولگرا دانست؟
دوست نداشتم از اين كلمه استفاده كنم ولي چاره‌اي نيست. بايد عرض كنم يك نفاق اصولگرايي وجود دارد به اين معنا كه كساني كه حقيقتشان اصولگرايي نيست ولي از تابلوي اصولگرايي استفاده مي‌كنند، اين يك حركت منافقانه است. به نظرم وظيفه ما و رسانه‌ها اين است كه شاخصه‌هاي اصولگرايي را از ديد مقام معظم رهبري دائماً برجسته و بازگويي كنيم و وقتي شاخصه‌ها برجسته شوند دستشان رو مي‌شود و پرده نفاق از صورتشان مي‌افتد. البته بايد سعي داشته باشيم گزارش‌هاي مشخص و كاملي هم از نوع فعاليت‌هايشان به مردم ارائه بدهيم و نشان بدهيم كه از مثلاً‌ امكانات عمومي و بيت‌المال در جهت منافع شخصي استفاده مي‌كنند، به موضوع اصلي كه خدمت به مردم است نمي‌پردازند و تنها به كرسي رياست فكر مي‌كنند. بالاخره بايد به مردم گفت كه فلان شخص از امكانات دولتي و عمومي مثلاً‌ وزارت كشور، شهرداري، سازمان بازرسي، مجلس يا فلان ارگان و نهاد جهت رسيدن به قدرت سوءاستفاده مي‌كند. كسي كه شعار اصولگرايي مي‌دهد و زودهنگام دست به تبليغات انتخاباتي مي‌زند و تشكيلات و شبكه‌اي منسجم و پرتعداد در سطح كشور با هزينه هنگفت فراهم مي‌كند بايد مشخص شود كه به مباني اصولگرايي پايبند نيست چرا كه اينگونه رفتارها با مشخصه‌هايي كه مدنظر آقاست در تضاد است.


اين وظيفه رسانه‌هاست، وظيفه سياسيون و نخبگان جريان اصولگرايي در اين رابطه چيست، چطور مي‌توانند چهره اصلي اين افراد را به جامعه نشان دهند؟
خب اصولگراياني كه سعي دارند فقط تابلو را حفظ كنند كه خودشان هم اهل زد و بند هستند و نمي‌شود به اين افراد هم چشم داشت. اينها طبق زد و بندي كه با همان افراد مدعي اصولگرايي خواهند داشت به يك نوع تقسيم غنايم خواهند پرداخت. اما اصولگريان واقعي كه هدفشان تحقق ارزش‌ها و حاكميت الهي است و ولايت‌پذير كامل و مطلق هستند وظيفه دارند كه اين حقيقت را به صورت كامل براي مردم تبيين كنند كه فلان آقا يا فلان كانديدا در حال چه فعاليت‌هايي است و با چه افراد و گروه‌هاي نامشروعي زد و بند دارد.
يكي مي‌تواند از رسانه استفاده كند، ديگري مي‌تواند از تريبون نماز جمعه استفاده كند، يا از تريبون مجلس يا از مقاله و قدرت نوشتن خود استفاده كند. بالاخره ما بايد روشنگري بكنيم تا اين نفاقي كه شكل مي‌گيرد را روشن كنيم و بهتر بگويم ماسك نفاق را از چهره برخي مدعيان اصولگرايي برداريم كه مردم فريب اين آدم‌ها را نخورند.


تحركات جريان دوم خرداد و خيزي كه اين طيف براي انتخابات برداشته است را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
اصلاح‌‌طلبان از طرفي خودشان مي‌فهمند كه اين فتنه ۸۸ خيلي عميق بوده و حيثيت و آبرويي براي آنها نگذاشته است و هزينه زيادي را روي دست آنها گذاشته است. برخي از منسوبين به اين جريان به خارج از كشور فرار كردند و برخي در زندان‌ها به سر مي‌برند و به خاطر فعاليت‌هاي مغرضانه عليه نظام محكوم شدند، برخي‌ها هم رسماً در تلويزيون (مثل آقاي حجاريان، شريعتي، عطريانفر) توبه كردند و اعتراف به براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران كردند. آنها انتخابات مجلس را هم تحريم كردند ولي وقتي كه مشاركت مردم به حدود ۶۵ درصد رسيد آقاي خاتمي بعد از ظهر مجبور شد رأي خود را به صندوق بيندازد و مي‌گويد «انا شريك». اگر مشاركت پايين بود اين افراد به خود اجازه نمي‌دادند در انتخابات شركت كنند. آنها راه‌هاي مختلفي را براي بازگشت به عرصه حاكميت انتخاب كرده‌اند كه يكي از آنها رأي دادن به خاتمي بود البته در داخل مجموعه‌ آنها يك نوع تنش وجود آمد. برخي از آنها رفتار خاتمي را تأييد مي‌كردند و برخي ديگر هم آن را محكوم مي‌كردند ولي در مجموع دوست دارند كه به حاكميت برگردند.


خب تاكتيك‌هايي كه اين طيف براي برگشتن به عرصه حاكميت اتخاذ مي‌كنند را مي‌توان گمانه‌زني كرد؟ 
برخي از چهره‌هاي منسوب به اين جريان هم در پاره‌اي اوقات به هدف و استراتژي اصلي اين جريان اشاره كردند مثلاً آقاي زيباكلام يا موسوي خوئيني‌ها و حتي حجاريان هم به شكل‌هاي مختلف اين را عنوان كرده‌اند. هدف آنها بازگشت به حاكميت به هر قيمتي است. هدف آنها اين نيست كه به هر شكل ممكن نامزد مستقل داشته باشند، يعني مدلي كه در مجلس نهم انجام شد كه اصلاح‌طلبان با طرفداران و حاميان لاريجاني و باهنر ائتلاف كردند و يك فراكسيون واحد تشكيل دادند را به شكل ديگري در انتخابات يازدهم تكرار كنند. آنها مي‌گويند در مجلس هم اگر مي‌خواستيم يك فراكسيون مستقل تشكيل دهيم نمي‌توانستيم چرا كه تعداد ما تنها ۳۰ نفر بود اما همين ۳۰ نفر با فلان چهره مدعي اصولگرايي لابي مي‌كنند و يك نفر از چهره‌هاي اصلاح‌طلبان (سيدشريف نماينده اهواز) وارد هيئت‌رئيسه مي‌شود.
اصلاح‌طلبان به رياست لاريجاني رأي مي‌دهند و حاميان لاريجاني هم يك نفر از اصلاح‌طلبان را به هيئت‌رئيسه راه مي‌دهند در حالي كه در مجلس هفتم و هشتم سابقه نداشته كه اصلاح‌طلبان در هيئت‌رئيسه باشند. البته اصلاح‌طلبان در كميسيون‌هاي تخصصي هم امتيازاتي را گرفتند. آنها معتقدند اين مدل، مدل موفقي بوده است. تئوريسين‌هاي اين جريان معتقدند مي‌توانند با كانديدايي كه تابلوي اصولگرايي را بلند كرده وارد مذاكره شوند و بگويند ما فعاليت‌ها و تبليغاتمان را به نفع شما سرازير مي‌كنيم و شما هم به ما امتياز بدهيد. اين استراتژي اصلي جريان دوم خرداد است و حتي آقاي زيبا‌كلام، فرد پيشنهادي را هم مطرح كردند.


پس احتمال آنكه مثلاً شخصيت‌هايي نظير عارف، جهانگيري و كمال خرازي به صورت كانديداي مستقل از سوي اين جريان معرفي شوند كم است؟
بله، خيلي بعيد مي‌دانم.


چرا؟
چون حيثيت و آبروي اين جريان در بين مردم رفته است. در كنار آن، اين افراد از پايگاه اجتماعي مناسبي هم برخوردار نيستند. البته پايگاه سياسي آنها هم قابل قبول نيست و جريان قابل توجهي آنها را حمايت نمي‌كند و مردم هم به كيد و نيرنگ‌هاي آنها آشنا هستند و البته نقطه روشني در پرونده هشت ساله اصلاح‌طلبان در عرصه‌هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي پديدار نيست.


برنامه جبهه پايداري براي انتخابات يازدهم چيست؟ آيا جلساتي با اين محور تشكيل شده است؟
بعد از اينكه انتخابات مجلس برگزار شد جبهه پايداري به سمت يك كار اساسي و پايه‌اي رفت و آن نوشتن اساس‌نامه يا مرام‌نامه‌اي است كه اهداف، برنامه‌ها و چشم‌انداز اين جبهه‌ را مشخص مي‌كند. در اين مرام‌نامه مي‌خواهيم ساز و كار جبهه در مقاطع مختلف زماني را مشخص كنيم. جبهه پايداري فعلاً كار ريشه‌اي و بنيادي اينچنيني را مورد نظر دارد و بعد از آن در مورد انتخابات يازدهم رياست جمهوري و چگونگي ورود به آن و انتخاب كانديداي مورد نظر تصميم مي‌گيرد. 
جبهه بر اساس اساس‌نامه‌اي كه منتشر خواهد كرد تصميم نهايي را مي‌گيرد چرا كه اين جبهه، جبهه‌اي فصلي و انتخاباتي نيست. به زودي ان‌شاءالله توسط سخنگوي جبهه برنامه‌‌ها اعلام خواهد شد. جلسات متعددي با همين محور شكل گرفته است كه ان‌شاءالله به زودي نتيجه خواهد داد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار