بيش از يك دهه است كه نظام سلطه و كشورهايي كه به صورت علني نسبت به توليد و نگهداري بمب اتم در زرادخانه اتمي اقدام ميكنند، ايران را متهم به گرايش نظامي در حوزه هستهاي ميكنند و از آن به عنوان «خطر هستهاي» ايران نام ميبرند. قراردادهاي رژيم پهلوي با غرب براي هستهاي شدن نشان ميدهد كه آنان نگران ايران هستهاي ديروز نبودهاند، بلكه نگراني آنان از ايران امروز است. چطور ميتوان قضاوت كرد كه غرب براي هستهاي شدن ايران ديروز به ميدان آمده بود اما امروز از هستهاي شدن ايران نگران است.
اين نقطه مدخل، مجرا و راز اين رفتار دوگانه است. مقام معظم رهبري در سالگرد رحلت حضرت امام حرف آخر را زدند و از فشار ۱۰ ساله غرب پردهبرداري نمودند و علت اين فشار را به حاكميت اسلام در ايران ارجاع دادند. واقعيت اين است كه دارندگان بمب اتم از بمب اتم ديگران احساس خطر نميكنند چرا كه دو كشور داراي بمب باشند (مثل هند و پاكستان) رفتار همديگر را كنترل ميكنند و نابودي هر يك نابودي ديگري را نيز به دنبال خواهد داشت. آنچه جان كلام است، خطر اسلام سياسي است كه هزاران بار بيشتر از بمب اتم جگر و جان غرب را ميدرد.
غور در انديشه سياسي- الهي امام راحل نشان ميدهد كه دنياي غرب از اسلام ناب محمدي به شدت نگران است. اين نگراني تا آنجا پيش رفت كه به رغم حصر اقتصادي و تكنولوژيكي تلاشهايي صورت گرفت يا بديلهايي از اسلام بيخاصيت يا اسلام خشن را در افغانستان و تركيه طراحي نمايند. اسلام مد نظر امام راحل، اسلامي است كه تباهكننده مستكبران است.
امام از اسلامي كه هيچ خطري را متوجه جهانخواران نميكند به شدت بيزار بود و ميفرمود: «اسلامي كه از آن هدم كفر و شرك برنخيزد اسلام نيست» و با تمسك به نصرت الهي و توكل و يقين به وعدههاي الهي ميفرمود «من با يقين ميگويم كه اسلام ابرقدرتها را به خاك مذلت خواهد نشاند.» تفاوت بمب اسلام سياسي با بمب اتم دنياي غرب اين است كه بمب آنان حيات انسان معاصر را نشانه رفته است اما بمب اسلام سياسي به انسان امروز حيات ميبخشد؛ حياتي كه زرق و برق كاخهاي سرخ و سفيد را بر هم خواهد ريخت.
غرب امروز خطر را در ايجاد هويتي مستقل، منسجم و آيندهنگر ميبيند كه درصدد است معادلات ناعادلانه قدرت را وارونه نمايد. آنان ميدانند كه بمبهايشان سالهاست كه با هزينهاي گزاف نگهداري ميشود و هيچ زمينهاي براي استفاده از آنان نيز فراهم نيست.
اما بمب خميني (ره) اكنون در پشت ديوارهاي رژيم صهيونيستي منفجر شده است. امام نشان داد كه بمب اسلام پس از عبور از اسلام سازش، اسلام نكبت، ذلت و اسلام زر و زور بر قلب اسلام امريكايي فرود ميآيد و در نهايت در منطقه عربي- اسلامي خاورميانه خواب بنياسرائيل از تصرف نيل تا فرات را آشفته ميسازد. انقلاب اسلامي ايران و نظام جمهوري اسلامي به جاي هزينه سرمايههاي خود براي ساخت و نگهداري بمب اتم، آن را صرف آگاهيبخشي و بيداري ملتهاي مسلمان و مستضعفين جهان ميكند.
امروز لبنان و فلسطين سرزمين ذخيرهسازي بمبهاي اسلام مدنظر امام راحل است. اسلام مدنظر امام (ره) مسلمانان را از مردمي دست چندم به مرز قدرت دوم جهان رسانده است. امروز تنها جرياني كه در مقابل گفتمان غرب تمام قامت ايستاده است، ايدئولوژي سوسياليسم نيست، بلكه اين اسلام سياسي است كه از پاكستان و افغانستان تا عراق، بحرين، مصر، تونس، ليبي، لبنان، سودان و فلسطين خواب راحت نظام سلطه براي بلعيدن جهان را آشفته ساخته است.
آيا بمب اتم واجد چنين قدرتي است؟ ملتي كه به مقام نترسيدن از مرگ رسيده است هزاران بار بيشتر از بمب اتم تهديد است و ميتوان نگراني امروز غرب را امري واقعي دانست و آن را درك نمود. امروز زرادخانه هستهاي ايران در ميدان التحرير قاهره است. امروز نوار غزه سكوي پرتاب بمب است و سيدحسن نصرالله فرمان انفجار بمب اسلام در سرزمينهاي اشغالي را صادر ميكند. از قضا بايد خوشحال شد كه غرب به دنبال پيدا كردن بمب اتم ما باشد و ما آنها را به دنبال نخود سياه فرستاده باشيم تا بمب كرامت انساني و اسلامي ملل تحت ستم را منفجر نماييم.
امام از بمب بزرگ اسلام به عنوان «انرژي متراكم جهان اسلام» نام ميبرد كه روزي منفجر خواهد شد و خواب مستكبران را پركابوس خواهد نمود. اگر غرب امروز و صهيونيستها به ما حمله نميكنند از بمب اتم ما ميترسند؟ آنان از ميليونها جواني ميترسند كه به تعبير امام راحل حاضرند «خطوط دفاعي دشمن را بر هم بريزند». بنابراين قرن ۲۱ قرن گسترش اسلام و معنويت در جهان است. اين معنويت در مقابل بمبهاي سخت و موشكهاي قارهپيما قد علم كرده است و تفسير حقيقي آن در نقطه آرماني حركت امام راحل، پيروزي خون بر شمشير خواهد بود. اندكي صبر سحر نزديك است.