به گزارش جوان، او مربي رشته مواد منفجره و تخريب در حزبالله لبنان بود و زماني كه نيروهاي سپاه پاسداران در لبنان خدمت ميكردند به عنوان مربي فعاليت داشت. اينها سخنان مدير گروه سرود الفجر حزبالله لبنان است كه چند روزي مهمان جمهوري اسلامي ايران بودند. زماني كه اين گفتوگو منتشر ميشود، اين گروه ايران را ترك كردهاند. «احمد قسيم» مترجم گفتوگوي ما بود كه از او تشكر ميكنيم.
گويا پدرتان مسئول آموزش نظامي در حزبالله لبنان بودهاند، درباره ايشان بيشتر بگوييد.
ايشان مسئول آموزش نظامي بود و در تخريب كار ميكرد چون زماني كه شهيد شد من سه ماهه بودم خيلي او را نميشناسم ولي چيزهايي كه از ديگران در موردش شنيدم، ميگويم. يكي از بچههاي گروه سرودمان شاگرد پدرم بوده او ميگويد زماني كه پدرم شهيد شده است قبل از عمليات براي وضو آب نداشتند. برفهاي اطراف را داخل كلاه فلزي خودش جمع ميكند، بعد آن را ذوب و آب ميكنند و با آن وضو گرفتند و نماز صبح ميخوانند. پدرم در شهر مليخا شهيد شد. ۱۰ نفر مربي بودند كه از عمليات بر ميگشتند. ۹نفر آنجا شهيد شدند و يك نفر الان هست. توسط تانك ميركاواي اسرائيلي شهيد شدند. در همان عمليات شهيد شد و جسد او مفقودالاثر شد يعني توسط گلوله تانك تكهتكه و پودر شد.
در حين آموزش شهيد شد يا در عمليات؟
بعضي از مأموريتهاي ويژه كه خيلي خصوصي و البته مهم است، مربيهاي آموزش را ميفرستند چون نميتوانند افراد را توجيه كنند لذا افراد مربي و كاركشته را ميفرستند و عمليات را انجام ميدهند. بعد از عمليات و در زمان برگشت پايگاه اسرائيلي آنها را ميبيند و با تانك آنها را هدف قرار ميدهد. چون گلوله تانك ميركاوا دو زمانه است، با گلولهاي كه ميزند همه به جز يك نفر شهيد ميشوند. سال ۱۹۸۹ كه سال رحلت حضرت امام خميني(ره) است، پدرم به شهادت رسيد.
خاطرهاي از دوستان پدرتان شنيديد؟
خاطره زياد است اما به دلايل امنيتي نميشود بگويم اما ميگويند خيلي به بچههايي كه زير دستش بودند، اهميت ميداد. در آموزش نيروها با مهرباني برخورد ميكرد. آن زمان مقاومت اسلامي كاملاً مخفي كار ميكردند حتي اقوام، همسايه و دوستان نميدانستند.
از دوران كودكي خود بگوييد؟
اولين سال ازدواج پدرم بود كه شهيد شد و من تنها فرزند آنها بودم كسي ديگر نبود من با مادرم زندگي ميكردم. در «جب شيت» در جنوب لبنان مدتي با مادرم بودم تا به نبي شيث منتقل شدم.
وضعيت زندگيتان چگونه بود و اينكه چطور با حزبالله لبنان آشنا شديد؟
من خودم را از همان ابتداي تولد حزباللهي ميدانستم. لازم نبود وارد شوم. از زماني كه به سن رشد رسيدم به صورت سازماني با حزبالله همكاري دارم.
مسئوليتتان در حزبالله لبنان چيست؟
من الان در دفتر شيخ عبدالكريم عبد، شيخالاسراي حزبالله در جنوب لبنان كار ميكنم. در گروه الفجر هم هستم.
گروه سرود الفجر چگونه تشكيل شد؟
سال ۱۹۹۲ اين گروه به طور رسمي تشكيل شد. سرودهاي حماسي و حزبالله در آن اجرا ميشود. اين گروه براي پشتيبان و قوت قلب مردم و تمجيد از مقاومت شعر و سرود ميخواند. قبلاً كه كودك بودم به مركز اين گروه ميرفتم و زمانيكه هنوز بهطور رسمي گروه تأسيس نشده بود، رفت و آمد ميكردم تا اينكه كم كم وارد اين كار شدم و به صحنه آمدم. پس از ۱۰ سال مدير و مسئول اين گروه شدم.
ما هميشه به كار در خارج لبنان هم اهميت ميدهيم. الان به جمهوري اسلامي ايران آمديم و سرود خوانديم. به آفريقا هم رفتيم به جاهايي كه لبنانيها زندگي ميكنند، رفتيم. گروه سرود ما بيشتر قطعههايي از سرودههاي اسلامي را اجرا ميكند. در مدت فعاليتمان دو مرتبه هم مورد حمله اسرائيل قرار گرفتيم يك بار داشتيم به جنوب عربستان ميرفتيم كه هواپيماهاي ساحلي به ما حمله و به سمت ما تيراندازي كردند. يك نفر هم جانباز شد به نام آقاي «دغماق» كه الان هم همراه گروه به ايران آمده است. افراد اين گروه در حزبالله و مقاومت اسلامي كار خود را انجام ميدهند و موقع اجراي سرود در حاشيه كار يك جا جمع ميشوند و اجرا ميكنند. در اين گروه همه داوطلبانه ميآيند.
چند نفر هستيد؟
زماني كه پخش مستقيم تلويزيوني باشد تا ۴۰ نفر هم ميشويم. معمولاً از ۱۰ تا ۴۰ نفر متناسب با برنامه فرق ميكند. گروه هميشگي ۱۰ تا ۱۵ نفر است.
تاكنون در كدام كشورها اجرا داشتهايد؟
در كشور آفريقا، ساحل عاج، برخي ديگر از كشورهاي قاره آفريقا مانند مالي اجرا داشتهايم.
تاكنون به ايران آمده بوديد؟
بله در آبادان، اهواز، كرمان و. . . قبلاً اجرا داشتيم.
اين بار چه شد به ايران آمديد؟
ما از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دعوت شديم. وزارت ارشاد با حزبالله هماهنگيها را انجام دادند. ۱۳ ارديبهشت به ايران آمديم و ۱۰ روز در ايران هستيم. ابتدا سفري به مشهد مقدس داشتيم و به زيارت امام رضا(ع) رفتيم و الان هشت روز است كه در تهران اجراي سرود داريم. در حاشيه نمايشگاه كتاب در سالن بيداري اسلامي اجرا ميكرديم. در مراسم مختلفي كه در نمايشگاه بود، اجرا داشتيم. در جشن حضرت زهرا(س) در مراسمي شركت كرديم كه وزير ارشاد هم حضور داشتند.
شنيدهايم كه ديداري با حضرت آيتالله خامنهاي داشتهايد؛ از اين ديدار بگوييد؟
روزي مقام معظم رهبري براي بازديد به نمايشگاه كتاب آمدند من از ساعت ۶ و ۳۰ دقيقه صبح آنجا منتظر بودم تا آيتالله خامنهاي تشريف بياورند وقتي وارد شدند به ما اجازه ورود ندادند. من خيلي تلاش كردم كه حتي از دور ايشان را براي لحظاتي كوتاه ببينم، گفتند محال ممكن است موفق به ديدار ايشان شوي. روز بعد شبانه براي زيارت حضرت معصومه (س) به شهر قم رفتيم. به حضرت معصومه(س) گفتم در اين سفر من موفق نشدم رهبر معظم انقلاب اسلامي را ببينم، از شما ميخواهم كه اين مسئله را براي من ميسر كني. روز بعد كه به تهران برگشتيم صبح كه به نمايشگاه رفتيم بعد از اجراي سرود، آقاي اميني آمد و دست مرا گرفت به سرعت همراه خود برد. گفتم كجا ميرويم؟ گفت جوابت را نميدهم.
به محض اينكه سوار ماشين شديم، فهميدم كه به سمت بيت رهبر معظم انقلاب اسلامي ميرويم. در آن موقع و تا اين لحظه كه با شما مصاحبه ميكنم باور نميكنم كه پيش آقا بودم. براي اولين بار است كه چنين احساسي دارم و خيلي خوشحال هستم. خصوصاً زماني كه آقا مرا از نزديك در آغوش گرفته بود و من دست ايشان را بوسيدم خوشحالي بيشتر من زماني بود كه ايشان انگشتر عقيق خودشان را به من هديه دادند.
شما درخواست كرديد يا خودشان دادند؟
ايشان خودشان هديه دادند. ميخواستم چفيه آقا را بگيرم اما يكي ديگر از دوستان زودتر خواست و چفيه را گرفت. بعد از پايان نماز كه پشت سر ايشان خوانديم، ايشان سريع رفتند و ما تنها مدت كوتاهي در محضرشان بوديم. من خيلي مايل بودم كه بيشتر در محضرشان باشم. همين كه پشت سر ايشان نماز خوانديم و با ايشان مصافحه و سلام كرديم و ايشان هديه دادند اين افتخاري براي من است. باور نميكردم.
اين انگشتر را به من هديه ميدهي؟
من حاضرم قلب خودم را به تو هديه بدهم اما اين انگشتر كه متبرك به دست آيتالله خامنهاي است را نه. انشاءالله اين انگشتر را به فرزندانم و فرزندانم به فرزندان خود بدهند و به نسلهاي آينده دست به دست منتقل شود تا اينكه امام زمان(عج) ظهور كنند. كه پدر بزرگشان يك انگشتر متبرك نايب امام زماني را به دست داشته است.
در لبنان حضرت آيتالله خامنهاي را چگونه معرفي ميكنند؟
ايشان مرجع عالي قدر ما هستند و از لحاظ شرعي بالاترين مرجع هستند. با توجه به اينكه ما نيروهاي حزبالله لبنان هستيم، معتقد هستيم كه ايشان ولي فقيه ما هستند. اطاعت از رهنمودهاي ايشان وظيفه ماست. اگر وارد خانه تكتك لبنانيها شويد خواهيد ديد در خانه آنها يك تصوير و عكس از ايشان وجود دارد. خيابانهايي در لبنان به نام ايشان است. حتي فروشگاههايي به نام امام خميني(ره) و آيتالله خامنهاي وجود دارد. ممكن است صفحه زمينه موبايل نيز عكس ايشان باشد. عشق، عشق، عشق و محبت بسيار زيادي به حضرت آقا وجود دارد.
آرزوي تو براي آينده چيست؟
آرزو ميكنم خداوند به ما توفيق دهد در مباحث علمي و كار همچنين پيروزي اسلام تحت پرچم مقام معظم رهبري تا اينكه بتوانيم زمينهساز ظهور صاحبالزمان(عج) باشيم.