جوان آنلاین: صدیق قطبی در کانال تلگرامی خود نوشت: «دانه در زمین انداختن، سؤال است که مرا فلان میباید. درخترُستن، جواب است بیلاف زبان. زیرا جواب، بیحرف است. سؤال، بیحرف باید.» (فیه ما فیه، شرح کامل کریم زمانی، ص۴۰۷) خاک به آسمان پاسخ میدهد. خاک به باران پاسخ میدهد. اما پاسخ حقیقی از جنس کلام نیست. پاسخ خاک، رستن درخت است. میان آسمان، باد و خاک، پرسش و پاسخی در جریان است. اما پرسشها و پاسخها بیواسطه بر زبانند. مولانا در ابیات زیر میگوید شکرگزاری را از باغ و بوستان بیاموزید. باغ و درخت، شاکر و قدردان بهار و بارانند، اما شکر آنان نحوهای از بودن، شدن و تحقق یافتن است، نه گفتن کلماتی چند. شکر درخت و باغ، شکری فارغ از حرف و زبان است. حتی اگر هزار بار به زبان بگویند: شکر، شکر، شکر، تا زمانی که پذیرای بهار و باران نشوند و در پاسخ به مواهب آسمان، سبز و بخشنده نگردند، شکر راستین اتفاق نمیافتد. لیک میگویید هر دم شکر آب | بیزبان، چون گلستان خوشخضاب | بیزبان گویند سرو و سبزهزار | شکر آب و شکر عدل نوبهار (مثنوی، ۱: ۴۵۴۴_۴۵۴۳) (خوشخضاب: خوشرنگ) (عدل نوبهار: اعتدال بهاری)