جوان آنلاین: امسال در میان آثار جشنواره فیلم فجر چند فیلم بیوگرافیک درباره چند سردار شهید شاخص داشتیم و یک فیلم هم درباره مبارزه با داعش. در همه این آثار آنچه بیش از همه به چشم میخورد، غلبه پروداکشن بر فیلمنامه و محتوا بود. برای همین میتوان آثار دفاع مقدسی امسال را به نوعی تکنیکزده دانست.
محمدتقی فهیم، منتقد سینما با انتقاد از فیلمهای دفاع مقدسی جشنواره فیلم فجر امسال میگوید: «برخی ارگانها پول قلمبه از بودجه عمومی میگیرند، اما فیلمهایی که میسازند تصنعی است. چرا در این فیلمها هیچ نشانهای از نماز و توکل دیده نمیشود. مگر ما مثل اوکراین خواننده و رقاص به ج. ن. گ میآوردیم. رزمندههای ما اهل سینهزنی و دعا بودند. همین فرق گونه دفاع مقدس با فیلمهای ج. ن. گ.ی است.
در همین ارتباط سعید مستغاثی، کارشناس سینما نیز اینگونه به وضعیت سینمای دفاع مقدس اشاره میکند: احمد فیلمی است درباره برههای از زندگی یکی از قهرمانان و اسطورههای این سرزمین یعنی شهید احمد کاظمی که در وصفش همین بس که هر بار سردار شهید حاج قاسم به یادش میافتاد، صدایش بغضآلود شده و بعضاً میگریست که چرا احمد به تنهایی به سفر دیار باقی رفت و او را جا گذارد! در فیلم «احمد»، تنها به حضور شهید کاظمی در جریان کمکهای پس از زلزله بم پرداختهشده که چگونه با روحیهای جهادی و انقلابی، همه نیروها را جمع کرده و در مقابل سستی و کاهلی و اداریبازی دولتیها، تمامقد به کمک زلزلهزدگان شتافت، اما متأسفانه امیرحسین ربیعی پس از دو فیلم «لباس شخصی» و «ضد»، آنچنان دقیق و با حساسیت لازم به روحیات و اخلاق و رفتار یکی از برجستهترین سرداران شهید این آب و خاک نپرداخته است. این عدم دقت و حساسیت از انتخاب بازیگر و طراحی کاراکتر شروع شده که شهید کاظمی را از یک شخصیت قاطع و انقلابی و در عین حال نرمخو و با اخلاق و مهربان به یک فرد مردد و آمیخته به شک در تصمیمگیریها و با اخلاق خشک و یک بعدی بدل ساختهاست و سپس این سادهانگاری به سایر بخشهای فیلم هم راه یافته تا از همراهان احمد کاظمی، تنها یک جهادگر تندخو و بیمنطق و یک دولتی پر هیاهو را در کادر خود قرار دهد و از زلزلهزدگان، مشتی آدم که روی سر و صورتشان خاک پاشیدهاند و مثل زامبیها حرکت میکنند!
مستغاثی به فیلم دفاع مقدسی دیگری هم اشاره میکند و مینویسد: قرار بوده فیلم «آسمان غرب»، درباره شهید علی اکبر شیرودی از خلبانان دلیر هوانیروز باشد که شجاعتها و رشادتهای بسیاری به خرج داد، اما به نظرم فیلم، اجحافی آشکار در حق این سردار رشید تاریخ دفاع مقدس است. کاراکتر شیرودی در این فیلم نهتنها از لحاظ رزم و نبرد و درگیریهای عملیاتی، نمود چندانی ندارد، بلکه حتی یکی از مهمترین خصوصیاتش یعنی اخلاق و رفتار دینیاش (که زبانزد همه دوستان و یارانش بوده) پنهان یا مغفولمانده و تصویری از این ویژگی مهم شهید رؤیت نمیشود.
وی درباره فیلم «قلب رقه» نیز اینگونه نظر میدهد: «قلب رقه» یکی از آثاری است که قرار است به موضوع مدافعان حرم و نبرد با داعش بپردازد. زحمت زیادی کشیدهشده و هزینه بسیاری صرفشده، اما حکایت معروف همان آسفالتی است که قیر نداشت!
«قلب رقه» هم با همه زحمات و هزینهها، قصه ندارد، شخصیتهایش پر از ابهام هستند، فیلم تا زمان زیادی راه نمیافتد، یعنی شروع نمیشود. ماجراها مشخص نیست و باید بعضاً در ذهن حدس زده شوند. در حالی که فیلمی کاملاً تجاری و جعلی چند سال پیش توسط هندیها درباره نبرد با داعش ساخته شد به نام «تایگر زنده است» با بازی سلمانخان که با همه دروغپردازیها و به اصطلاح خالیبندیها، اما قصه و داستان سرراستی داشت و از ابتدا و در زمان کوتاهی ماجرایش مشخص میگردید.
اینکه چرا سینمای دفاع مقدس ما به سمت سکولار نشان دادن شهدا و سرداران شهید تمایل پیدا کرده موضوعی است که به نظر میرسد نیاز به آسیبشناسی جدی دارد. نکته مهم دیگر درباره سینمای دفاع مقدس ضعف اغلب فیلمنامههاست.ای کاش بخشی از هزینههایی که خرج پروداکشن میشود به سمت تقویت فیلمنامهها میرفت، اما به نظر میرسد این عقلانیت در مدیران فرهنگی ارگانها و نهادهای حامی سینمای دفاع مقدس به چشم نمیخورد.