اصلاً مهم نیست که چند ماه است تیم ملی والیبال بدون سرمربی است. یک ماه، دو ماه، سه ماه یا حتی بیشتر، اصلاً مهم نیست. مهم این است که یک فدراسیون عریض و طویل با هزار آدم مدعی ریز و درشت نمیتواند یک گزینه خوب برای تیمی انتخاب کند که باید برود و برای کسب سهمیه المپیک با مدعیان مبارزه کند.
ظاهراً فدراسیوننشینان والیبال همه چیز را ساده گرفتهاند. شاید با خودشان میگویند میرویم و در نهایت، حتی اگر چند بازی را هم باختیم، میتوانیم با چند برد دمدستی سهمیه پاریس را به دست آوریم، اما باید گفت زهی خیال باطل، آنچه در لیگ ملتهای والیبال همه دیدیم، این بود که اقتدار والیبال ایران شکست. بازیهای آسیایی را فراموش کنید که اگر در باد آن بخوابید، آن وقت خواب المپیک را هم نخواهید دید. آقایان ظاهراً همچنان در باد پیروزیها و افتخار آفرینیهای سالهای دور خوابیدهاند و نمیخواهند باور کنند قطار والیبال جهان با چه شتابی در حال جلو رفتن است.
تیم ملی والیبال ایران در آستانه شرکت در مسابقات انتخابی المپیک و لیگ ملتها همچنان بدون سرمربی است؛ تیمی که فراموش نکردهایم طی چند سال گذشته حتی با داشتن سرمربی فرسنگها با آن تیم همیشه آماده و مدعی و شگفتیآفرین فاصله داشت. حالا تصور کنید که این تیم ناآماده و شکستخورده سرمربی هم ندارد، البته که نباید در این میان بلاتکلیفی فدراسیون را هم فراموش کرد؛ فدراسیونی که رئیس ندارد و فعلاً با سرپرست اداره میشود. مرادی تلاش خود را میکند، اما خب طبیعی است دوران سرپرستی دورانی نیست که بتوان زیاد روی تصمیمگیریها و اقدامات انجامشده در آن حساب باز کرد و ورزش ایران تا دلتان بخواهد از چنین دورانی ضربه خورده، حالا هم نوبت به والیبال رسیده است.
واقعیت این است، والیبالی که حتی امید کسب سکوی المپیک را داشت، حالا برای کسب سهمیه المپیک کاسه چهکنمچهکنم دست گرفته و این نیست مگر از سوءمدیریت حاکم بر ورزش کشور، از وزارت ورزش گرفته تا کمیته ملی المپیک و فدراسیونها از جمله والیبال، اینکه هر بار چند گزینه و چند نام مطرح شود و بعد از یک جلسه بازهم هیچ انتخابی صورت نگیرد، عین بیبرنامگی و سوءمدیریت است. تمام نگرانی علاقهمندان به والیبال این است که این انتظار طولانی در نهایت به یک انتخاب اشتباه هم ختم شود که آن وقت باید فاتحه والیبال ایران را برای همیشه خواند.
زمان به سرعت در حال سپری شدن است و آقایان فدراسیوننشین و کمیته فنیشان گویا در خواب تشریف دارند که فقط جلسه میگذارند و گزینه حذف میکنند. در این میان دلالها هم البته مشغول کار هستند و با تمام توان میخواهند گزینههای مورد نظر خودشان را قالب کنند. در چنین اوضاع و احوالی تنها دلخوشی باقیمانده مسابقات لیگ برتر است که فعلاً در حال برگزاری است والا از تیم ملی که هیچ اثر و نشانی دیده نمیشود، حتی دیگر انتقادی هم از این همه اهمال و کمکاری صورت نمیگیرد تا خیال آقایان راحت شود هیچ عجلهای برای انتخاب سرمربی نداشته باشند.
با این اوصاف خیلی راحت میتوان پیشبینی کرد که المپیک را از دست میدهیم و حتی دیگر در آسیا هم حرف چندانی برای گفتن نخواهیم داشت و با ادامه این روند حتی به سطح پایینتر لیگ ملتها هم سقوط میکنیم؛ اتفاقی که سال قبل با خوششانسی از آن فرار کردیم، پس خداحافظ والیبال، با تو خیلی خوش گذشت، حیف که زود تمام شد، حیف که مدیران ورزش و فدراسیون همپای تو رشد نکردند، اما در عوض تو را مثل خودشان پایین کشیدند.