کد خبر: 1206457
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۴۰۲ - ۲۲:۳۵
گفتگو با قاتل نخبه‌ای که با سم مار پسر جوانی را به قتل رساند
متهم پسر ۲۳ ساله‌ای به نام اقبال است که به گفته کارآگاهان جنایی به شیوه‌ای عجیب و دور از ذهن با تزریق زهر مار پسر پولداری را به قتل رساند. او مدعی است نخبه بوده و با به دست آوردن رتبه ۱۹۳ در کنکور در یکی از دانشگاه‌ها معتبر ایران در رشته کامپیوتر پذیرفته شده، اما به خاطر شرارت از دانشگاه اخراج شده‌است.
غلامرضا مسکنی

جوان آنلاین: پسر نخبه‌ای که به اتهام قتل پسر ثروتمندی با تزریق سم مار بازداشت شده‌است، در بازجویی گفت دوست داشتم بزرگ‌ترین باغ وحش جانوران سمی را داشته‌باشم.
شهریور ماه امسال بود که قاضی محمد‌جواد شفیعی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران پلیس از مرگ مشکوک پسر جوانی به نام پرهام با خبر و همراه تیمی ازکارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی محل شد. بررسی دوربین‌های مداربسته نشان داد پسر جوان چند ساعت قبل با موتور‌سیکلتش داخل خیابانی در حال رانندگی بوده که موتورسیکلتی با دو سرنشین به او نزدیک می‌شوند و سرنشین موتور با دست شیئی را به پشت او وارد می‌کند. همچنین در آزمایش‌های پزشکی قانونی مشخص شد وی بر اثر تزریق سم مار به قتل رسیده‌است.
مأموران در تحقیقات میدانی دریافتند مقتول که پسر مرد ثروتمندی است، از مدتی قبل با عمویش اختلاف داشته و مأموران احتمال دادند عموی وی در مرگ او دست داشته‌باشد. از سوی دیگر مشخص شد پسر جوانی به نام اقبال که شباهت زیادی به سرنشین موتورسیکلت دارد، با عموی مقتول ارتباط دارد. بدین ترتیب اقبال شناسایی شد و در شهر شیراز که برای اقدام به قتل دیگر رفته‌بود، بازداشت و به تهران منتقل شد. متهم در بازجویی‌ها به جرم خود اقرار کرد و گفت با دستمزد ۲ هزار دلاری دست به قتل زده‌است. تحقیقات از متهم و همدستانش ادامه دارد.


نخبه قاتل
متهم پسر ۲۳ ساله‌ای به نام اقبال است که به گفته کارآگاهان جنایی به شیوه‌ای عجیب و دور از ذهن با تزریق زهر مار پسر پولداری را به قتل رساند. او مدعی است نخبه بوده و با به دست آوردن رتبه ۱۹۳ در کنکور در یکی از دانشگاه‌ها معتبر ایران در رشته کامپیوتر پذیرفته شده، اما به خاطر شرارت از دانشگاه اخراج شده‌است.

اقبال سابقه داری؟
نه من نخبه علمی بودم. در کنکور رتبه ۱۹۳ آوردم و در رشته آی‌تی قبول شدم. من از دوران کودکی باهوش و درسخوان بودم. علاقه زیادی به کامپیوتر داشتم و حتی در دوران دانش‌آموزی هم در هک کردن سایت‌ها حرفه‌ای بودم، الان هم مخ کامپیوترم، اما نتوانستم ادامه تحصیل دهم و در ترم سه اخراج شدم.

چرا اخراج شدی؟
من آدم شری هستم و دوست دارم از همه چیز سر دربیاورم، اما باور کنید دنبال این نبودم که آبروی کسی را بریزم و به همین دلیل هم هیچ موقع دنبال هک کامپیوتر‌ها نبودم تا به اطلاعات دیگران دسترسی پیدا کنم.

اما بزرگ‌ترین جرم را مرتکب شدی، چرا؟
وقتی اخراج شدم، مغازه گل‌فروشی زدم، اما مردم گل نمی‌خریدند و درآمدم کم بود و به خرجم نمی‌رسید. از طرفی مادرم تومور مغزی دارد و برای درمان او پول نیاز داشتم و وقتی یکی از دوستانم پیشنهاد ۲ هزار دلاری داد، وسوسه شدم و قبول کردم.

یعنی به خاطر ۲ هزار دلار تصمیم گرفتی آدم بکشی؟
نه. قرار بود من او را تنبیه کنم و بعد هم به او پیام بدهم که عمویش را اذیت نکند. تصمیم قتل نداشتم و اگر آن روز به بیمارستان درست و حسابی می‌بردند و آزمایش می‌داد، الان زنده بود. من بد آوردم.

اما شما زهر مار تزریق کردی که در نوع خودش روش عجیبی برای قتل است؟
بله، ما می‌خواستیم او را بگیریم و روی موتور کتکش بزنیم و چند باری هم او را تعقیب کردیم، اما او با سرعت زیادی موتورسواری می‌کرد و من هم تصمیم گرفتم او را با زهر مار زخمی و راهی بیمارستانش کنم.
درست است که شما آتش‌نشان بودی و اخراج شدی؟
نه من در کار مارگیری با آتش‌نشان‌های شهرستانی همکاری می‌کردم.

مارگیر هم هستی؟
من علاقه زیادی به مار دارم و کلکسیونی از انواع مار‌های سمی دارم. آنقدر تعدادشان زیاد است که شمارش آن‌ها از دستم خارج است.

چرا علاقه به مار داری؟
به این خاطر به مار علاقه پیدا کردم و که هر چند وقت یک‌بار پوست عوض می‌کند و شکل جدیدی به خودش می‌گیرد.

خب برگردیم به حادثه، عموی مقتول شما را اجیر کرد؟
من عموی مقتول را نمی‌شناختم یکی از دوستانم به نام کامبیز او را به من معرفی کرد. حدود هشت ماه قبل کامبیز را داخل پارکی دیدم، او بدنسازی کار می‌کرد و بدنش خیلی روی فرم بود و من شیفته بدن او شدم و تصمیم گرفتم با او درباره بدنسازی مشورت کنم و برنامه ورزش بگیرم و همین موضوع باعث آشنایی ما شد و با هم دوست شدیم.

چه شد که او پیشنهاد قتل داد؟
او در کار خرید و فروش دلار بود و من هم تصمیم گرفتم وارد این کار شوم و به همین دلیل به مغازه عموی مقتول برای خرید و فروش دلار رفت و آمد داشتیم. کامبیز همه کار‌های عموی مقتول را انجام می‌داد و مورد اطمینان او بود. روزی به من گفت پرهام عمویش را خیلی اذیت می‌کند و او را کتک می‌زند و من می‌خواهم از او انتقام بگیرم و قرار شد من او را تنبیه کنم. کامبیز دستور قتل نداد و گفت فقط او را تنبیه سختی کنیم تا از عمویش بترسد، اما بدشانسی آوردم و او به قتل رسید.

زهر مار را از مار‌های خودت گرفتی؟
نه، من مدتی قبل مار افعی از محله خلیج فارس خریدم و به خانه‌ام آوردم و سم او را می‌گرفتم.

همدستانت هم در جریان قتل بودند؟
نه، فریبرز راننده موتور بود و به او گفتم می‌خواهم فقط پرهام را زخمی کنم. سیاوش هم خواننده خیابانی بود و در نزدیکی مغازه مقتول ساز می‌زد و آمار رفت و آمد او را به من می‌داد.

درباره روز حادثه توضیح بده؟
هفت روز سیاوش از هشت صبح تا غروب کنار مغازه مقتول ساز می‌زد و آمار او را به ما می‌داد. روز حادثه به ما خبر داد که پرهام از مغازه‌اش بیرون آمده و ما هم او را تعقیب کردیم. او سرعتش زیاد بود و اول او را گم کردیم، اما دوباره او را دیدیم و من از پشت در حالی که رانندگی می‌کرد، سرنگ انسولین را به او تزریق کردم و بعد با کامبیز تماس گرفتم و گفتم زهر را برای زهر چشم گرفتن به او زدم. قرار بود بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شد، به او پیام بدهم که اگر دست از اذیت‌های عمویش برندارد، این‌بار او را تنبیه بدتر می‌کنم.

بعد چه شد؟
پس از اینکه ۲ هزار دلار را گرفتم، چند روزی به شمال رفتم و وقتی برگشتم تازه متوجه شدم او فوت کرده‌است. قرار بود جوری او را بزنم که چند روزی در بیمارستان بستری شود.

اما شما دوباره برای قتل مرد دیگری راهی شیراز شدید؟
وقتی از شمال برگشتم، کامبیز عکس مردی را به نشان داد که به او می‌گفت دکتر و از من خواست او را شناسایی کنم. فکر کنم او معامله‌ای خودرویی انجام داده بود و از او چک میلیاردی داشتند. قرار نبود او را بکشیم.

چرا قبول کردی؟
هم دوباره پیشنهاد ۲ هزار دلاری داده‌بود و هم می‌ترسیدم مرا لو دهد.

چطور دستگیر شدید؟
جلوی مدرسه‌ای در شیراز کمین کرده‌بودیم که پلیس به ما شک کرد و در بازرسی از ما گاز اشک‌آور و تجهیزات دیگر به دست آورد و بازداشت شدیم.

اگر دستگیر نمی‌شدی دوست داشتی چکاره می‌شدی؟
دوست داشتم بزرگ‌ترین باغ خزندگان سمی را داشتم، اما نیاز به پول زیادی داشت. شاید ۱۰۰ میلیارد تومان هزینه می‌خواست تا به آرزویم برسم.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۳۵ - ۱۴۰۲/۱۰/۰۶
0
0
ای بابا
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۵۷ - ۱۴۰۲/۱۰/۰۷
0
2
لطفا نخبه های مملکت با این داستان ها خراب نکنید
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۵۶ - ۱۴۰۲/۱۰/۱۲
0
0
اعدامش نکنید در عوض پول بدین تا دارو تولید کند
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار