کد خبر: 916453
تاریخ انتشار: ۱۶ تير ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۲
اغلب ما تلاش می‌کنیم تا زندگی خوب و خوشی داشته باشیم. ما بیشتر از تجارب، خطا‌های بزرگ و کوچک و آموزش‌های والدین خود درس می‌گیریم، اما گاهی اوقات بعضی چیز‌ها قابل آموزش دادن نیستند. ما برای قضاوت کردن به دنیا نیامده‌ایم. ما آفریده شده‌ایم تا زندگی کنیم، رشد کنیم و چیز‌هایی را که نمی‌توانیم تغییر دهیم بپذیریم و شجاع باشیم. زمانی که به میانسالی پا گذاشتیم فهمیدیم که بسیاری از درس‌های زندگی را از موقعیت‌های دردناک و بد آموخته‌ایم. بعضی از آن‌ها مربوط به دوران کودکی بوده‌اند.
با خواندن کتاب «آنچه می‌خواهم دخترم بداند» (Things I. want my daughters to know) درمی‌یابیم که هیچ پدر و مادری کامل نیستند. هیچ مادری نمی‌تواند روابطی بدون دل‌شکستگی و آزردگی با فرزندان خود داشته باشد. اغلب باید تفاوت‌ها و مشترکات را پذیرفت. برای خوب زندگی کردن باید انتخاب‌ها و تصمیماتی خلاف آنچه برای خودمان اتفاق افتاده است، داشته باشیم. باید تلاش کرد تا با مثال نه اجبار و فشار به آن‌ها چیز‌هایی را بیاموزیم.
کتاب «آنچه می‌خواهم دخترم بداند» برای دختر‌هایی است که می‌خواهند روزی مادری شایسته برای دخترانشان باشند و مطالب آن می‌تواند شما را در راه یافتن مسیر درست زندگی و لذت بردن از آن یاری دهد.
الکساندرا استودارد (Alexandra Stoddard) نویسنده موفق، طراح داخلی شناخته شده و فیلسوف شیوه زندگی، خود معتقد است خوشبختی، هدف والای زندگی و هستی انسان است.
در بخشی از کتاب آنچه می‌خواهم دخترم بداند می‌خوانیم:
همیشه در امور زندگی به دیگران جواب مثبت می‌دهیم. بله، بله و بله، اما به خودمان می‌گوییم: لعنتی، لعنتی، لعنتی! وقتی به کاری که انجام می‌دهیم نگاهی می‌کنیم به نظر، بهترین کار ممکن را انجام داده‌ایم، اما وقتی به عقب بر‌می‌گردیم متوجه می‌شویم به درستی نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاد که به این توافق رسیده‌ایم. ممکن است یک پروژه از همان اول فریبنده به نظر بیاید و ما برای انجام آن به توافق می‌رسیم، اما بعد از اینکه متوجه شدیم سرمان کلاه رفته همین‌طور می‌ایستیم تا همه چیز را از دست بدهیم. اغلب، تنها کاری که می‌توانیم انجام دهیم این است که دست خالی و با ناراحتی قدم بزنیم.
سعی کنید این قدرت را داشته باشید تا توافق‌هایی را که به زیان شما هستند پیش‌بینی کنید. روزی به شوهرم - پیتر - گفتم می‌خواهم در آپارتمانمان مهمانی شام راه بیندازم و از مدیر یکی از شرکت‌هایی که در آن کار می‌کنی دعوت کنم. یک سال بعد در همان روز یک دعوتنامه برای مصاحبه در سان فرانسیسکو دریافت کردم.
هیچ فعالیتی را نمی‌توان از نو برنامه‌ریزی کرد. من یک لحظه مشخص داشتم و آن وقتی بود که تشخیص دادم شغل من باید بعد از میزبانی یک مهمانی در اولویت قرار گیرد. به پیتر اجازه دادم تا برای مصاحبه به کالیفرنیا برود. قبل از اینکه او و مهمان‌ها به نزدیک‌ترین رستوران مورد علاقه‌شان برای شام بروند، یک مهمانی در آپارتمان ترتیب داد. ابتدا موافق بودم، اما با تغییر شرایط، نظر من نیز تغییر کرد. به او گفتم برای شرکت در پروژه‌ها و بستن تعهدات عجله نکن تا زمانی که روند مورد نظر و مناسب تو خود را نشان دهد. بر اولویت‌ها و مسئولیت‌هایت تمرکز کن. هنگامی‌که به یک فعالیت اجتماعی دعوت می‌شوم شناخت زمان زندگی خصوصی و فعالیت حرفه‌ای‌ام از اولویت‌های مهم هستند. در اینجاست که خواهم گفت: «سعی خواهم کرد.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر