به گزارش خبرنگار ما، رسيدگي به اين پرونده از بيست و چهارم خردادسال94، به دنبال كشته شدن جوان21ساله به نام ميلاد آغاز شد. شواهد نشان ميداد متهم - با سابقه سرقت - تحت تعقيب مأموران در منزل پدرش شناسايي ميشود تا اينكه روز حادثه در جريان دستگيري، حين فرار با شليك سه گلوله به سينهاش از سوي مأمور پليس كشته ميشود. با كشته شدن متهم فراري، عامل تيراندازي عباس 40ساله كه از مأموران پليس آگاهي تهران و سابقه مربيگري در تيراندازي داشت بازداشت شد. او در بازجوييها گفت: «19سال سابقه كار دارم، اما در هيچ يك از مأموريتها شليك نكرده بودم.» او در شرح ماجرا گفت: «آن روز با دو نفر از همكارانم مأموريت داشتيم تا سه متهم را به اتهام سرقت دستگير كنيم. همان روز دو متهم را بازداشت كرديم و دو متهم نشاني خانه ميلاد را كه سومين متهم پرونده بود در اختيار ما گذاشتند، اما آدرس خيلي دقيق نبود و ما شماره واحد مسكوني را نميدانستيم، فقط يكي از متهمان گفت پدر ميلاد صاحب يك تاكسي شهري است. وقتي به آدرس مورد نظر رفتيم همكارانم مقابل خودرويي كه دو متهم دستگير شده در آن نشسته بودند ايستادند و من مقابل خانهاي رفتم كه مقابل آن يك خودروي تاكسي پارك شده بود. زنگ زدم و به بهانه اينكه شيشه خودروي تاكسي شكسته است با پدر و برادر كوچك ميلاد روبهرو شدم. در اين حين وقتي ميلاد متوجه من و همكارانم شد از روي ديوار خانه همسايه فرار كرد به همين دليل مجبور شدم او را تعقيب كنم.» مأمور پليس ادامه داد: «همان ابتدا يك تيرهوايي شليك كردم تا ميلاد تسليم شود، اما او به فرار ادامه داد. دومين تير را به سمت پايش نشانه گرفتم اما متوجه نشدم كه تير به پايش برخورد كرده است. او همچنان در حال فرار بود كه يك تير ديگر شليك كردم و چون ديوار خانه همسايه سست بود ميلاد روي زمين افتاد به همين خاطر سومين تير به سينه او برخورد كرد.»
بعد از اظهارات مأمور پليس، كارشناسان اسلحه با تحقيقات و بررسيهاي لازم اعلام كردند شليك از فاصله كمتر از سهمتر صورت گرفته است و اين مغاير با قانون بهكارگيري سلاح بوده است. سرانجام با اعلام اين نظريه و طرح شكايت از سوي پدر و مادر مقتول، پرونده كامل و به شعبه دهم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
در اولين جلسه رسيدگي به پرونده به رياست قاضي قربانزاده، اوليايدم درخواست قصاص كردند، سپس پدر مقتول گفت: «روز حادثه من و همسرم با دو پسرم در خانه بوديم. با شنيدن صداي زنگ همراه پسر كوچكترم مقابل در رفتم و با سه مرد ناشناس كه خودشان را مأمور پليس معرفي كردند روبهرو شدم. آنها گفتند براي دستگيري ميلاد آمدهايم و ميخواستند وارد خانه شوند، اما چون لباس شخصي به تن داشتند و حكم ورود را به من نشان ندادند مانع ورود آنها شدم. همان موقع ميلاد در اتاقش بود كه با شنيدن صداي مأموران از روي ديوار حياط از خانه خارج شد و دقايقي بعد صداي شليك چند تير را شنيدم. همسايهها شاهدند كه مأمور پليس بدون اينكه تيرهوايي شليك كند از فاصله نزديك به سينه پسرم شليك كرده است. به همين خاطر براي او درخواست قصاص دارم.» در ادامه مأمور پليس كه با قرار وثيقه آزاد بود در جايگاه قرار گرفت و بعد از شرح ماجرا در پاسخ به سؤال هيئت قضايي در خصوص اينكه با وجود داشتن رتبه قهرماني و مربيگري چطور تير از فاصله سهمتري خطا رفته است، پاسخ داد: «متهم در حال فرار بود و مدام جايش را تغيير ميداد، به همين خاطر تيرم خطا رفت و اشتباهي شليك شد.» او در آخرين دفاعش گفت: «هيچ تيري را مستقيم به سمت او شليك نكردم و هرگز قصد كشتن او را نداشتم.» در پايان هيئت قضايي، مأمور پليس را با توجه به شواهد و مدارك موجود به قصاص محكوم كرد، اما حكم صادره از سوي قضات يكي از شعبات ديوان عالي كشور نقض و پرونده به همان شعبه ارجاع داده شد. به اين ترتيب مأمور پليس بار ديگر محاكمه خواهد شد.