عليرضا محمدي
امسال دوم ارديبهشت سالروز تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با اختلافي دو روزه تقارن ميموني با سوم شعبان و روز پاسدار يافته است. به همين مناسبت نگاهي کوتاه به حال و هواي جوانان انقلابي مياندازيم که با دست خالي يکي از موفقترين نهادهاي انقلابي کشورمان را تشکيل دادند.
به گزارش «جوان» سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران پيش از تشکيل رسمي خود، فراز و فرودهايي را پشت سرگذاشته بود. آنطور که نقل ميشود، در ابتدا حسن لاهوتي مأمور تشکيل سپاه ميشود. همرزمان سه گروه انقلابي ديگر تشکيلات همعرضي را ايجاد ميکنند و نهايتاً در ارديبهشت 1358 حضرت امام فرمان تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را زير نظر شوراي انقلاب صادر ميکنند.
نيروهاي تشکيلدهنده سپاه از همان جوانان انقلابي بودند که عموماً سابقه مبارزات مسلحانه عليه رژيم طاغوت داشتند. احمد اسليمي از وروديهاي دوره اولي ميگويد: «من بچه اصفهان هستم. موقع انقلاب سرباز لشکر گارد بودم که به فرمان امام با اسلحه ترک خدمت کردم و به اصفهان رفتم. مدتي همان جا فعاليت ميکرديم تا اينکه بهمن ماه براي اشغال نهادهاي حکومتي به تهران آمديم. به همراه جمعي از بچههاي انقلابي اصفهان سازمان صدا و سيما را اشغال کرديم. انقلاب که پيروز شد چند روزي مهمان ساختمان توليد بوديم تا اينکه ابوشريف به من و يکي از دوستانم آدرس پادگان وليعصر را داد و گفت اگر ميخواهيد عضو سپاه شويد به آنجا بياييد. ما هم از 23 ارديبهشت عضو سپاه شديم.»
سپاه در ابتداي امر با کمترين امکانات و با تکيه بر ايمان جوانان انقلابياش، فعاليتهاي خود را آغاز ميکند. علي بيگي از ديگر نيروهاي دوره اولي سپاه ميگويد: «در بحبوحه انقلاب در خيابان کوکاکولا (پيروزي کنوني) يک دپوي تسليحات ارتش بود که به همراه جمعي از انقلابيها آنجا را تسخير کرديم. با همين سلاحهاي به دست آمده ابتدا در کميته فعاليت ميکرديم و بعد که سپاه تشکيل شد، از آنها براي انجام وظايفمان در سپاه بهره ميبرديم. اوايل حتي لباس فرم نداشتيم. بعدها لباسهاي فرم سبز زيتوني به بچههاي سپاه تحويل داده شد.»
عبدالله نوريپور از ديگر نيروهاي سپاه نيز ميگويد: «من يک موتور چهارسیلندر هوندا داشتم که با هزينه شخصي تهيه کرده بودم، اما برحسب نياز اين موتور را به خدمت سپاه درآورده بودم. هر مأموريتي به ما ابلاغ ميشد، سريع يکي از بچهها را ترک موتورم مينشاندم و به مأموريت ميرفتيم. چند ماه يک بار هم حقوق نميگرفتيم که هيچ، از جيبمان و وسايل شخصيمان هم براي پيشبرد کارها بهره ميبرديم.»
ايمان در بدنه نيروهاي تشکيلدهنده سپاه حرف اول را ميزد. آنها بدون کمترين چشمداشتي هر خطري را به جان ميخريدند تا انقلاب اسلامي حفظ شود. فريدون خيامباشي ميگويد: «23 روز از تشكيل رسمي سپاه ميگذشت كه به عضويت آن درآمدم. همان ايام قضيه گنبد پيش آمده بود. گفتند گنبد ميرويد؟ گفتيم ما پاسدار انقلاب هستيم و براي حفظ کشور و انقلاب هر كاري ميكنيم. آموزش ديده، نديده عازم شديم. زمان رسيدن ما غائله تا حدي خوابيده بود و درگيري چنداني نداشتيم. دو، سه هفتهاي گنبد بوديم و بعد به تهران برگشتيم. رسيده، نرسيده گفتند يكسري نيرو نياز داريم براي رفتن به جزيره كيش. بسمالله گفتيم و عازم آنجا شديم. چون محيط كيش ساكت بود و با شور انقلابيمان نميخواند، درخواست بازگشت داديم. آمديم تهران و هنوز جا نيفتاده بوديم كه خبر دادند خلق عرب در خرمشهر آشوب ايجاد كردهاند. اعلام آمادگي كرديم به خوزستان برويم.»
در واقع پاسدارها براي پيشبرد اهداف انقلاب خود را فراموش کرده بودند و تنها به اعتلاي ايران اسلامي ميانديشيدند. خيلي زود غائلههاي گنبد و سيستان و خوزستان و آذربايجان به حوادث خونين کردستان گره خورد و سپس جنگ تحميلي هشت ساله عراق عليه ايران آغاز شد. در تمامي اين رويدادها آن نيرويي که به کم مجهز ميشد و بيشترين پيروزيها را کسب ميکرد، سبزپوشان پاسداري بودند که از نظر دوستانشان رحماء بينهم بودند و از نظر دشمنانشان اشداء علي الکفار. پس از اتمام دفاع مقدس نیز سپاه در تمامی آوردگاهها تا به امروز در صف اول جهاد، ایثار و ایستادگی قرار دارد.
همين جانفشانيها بود که باعث شد حضرت امام(ره) بهترين تعبير را در بيان مقام پاسدار بيان کنند. آنجا که ميفرمايند: «کاش من هم يک پاسدار بودم.» مقام معظم رهبري نيز نظر امام خميني(ره) را با چنين جملاتي تصديق کنند: «ما سپاه را با همان چشمي نگاه ميکنيم که امام عزيزمان نگاه ميکرد: به عنوان بازوي قدرتمند نظام و به عنوان گام استوار در مقابله با دشمنان انقلاب اسلامي. ما شما را به معناي حقيقي کلمه، پاسدار انقلاب اسلامي ميدانيم.»