
مهدی پورصفا
ديپلماسي پارلماني از مهمترين اركان ديپلماسي عمومي يك كشور است. ديپلماسي رسمي كه توسط وزارت امورخارجه راهبري ميشود، به عنوان بخشي از راههاي ارتباطي بين يك كشور و دنياي بيرون محسوب ميشود. كانالهاي ديگري نيز در دنياي امروز براي پيشبرد اهداف يك كشور دنبال ميشود كه هدايت آن بر عهده ساير نهادها است.
به عنوان مثال ديپلماسي نظامي اساساً بين نيروهاي نظامي يك كشور براي دستيابي به اهداف امنيتي و نظامي خاص پيگيري ميشود يا ديپلماسي قضايي بين دو كشور به مواردي همانند تبادل زندانيان يا دستگيري محكومان منتهي شود.
در سطحي پايينتر نيز ديپلماسي غيررسمي وجود دارد كه شامل ديپلماسي ورزشي، دانشگاهي و هر مسير ديگري است كه بتواند سبب نزديكي نظرات دو كشور شود. اما در اين ميان ديپلماسي پارلماني چه نقشي را بر عهده دارد.
ديپلماسي پارلماني چيست
ديپلماسي پارلماني همانگونه كه از نامش پيداست اساساً براي برقراري ارتباط بين مجالس ونهادهاي قانونگذاري دو كشور تشكيل ميشود. از جمله ابزارهاي مهم ديپلماسي پارلماني ميتوان به سفرهاي روساي پارلمانها، رفت و آمدهاي دو و چند جانبه پارلماني، تشكيل گروههاي دوستي پارلماني در مجالس كشورها، حضور نمايندگان در هيئتهاي اعزامي از سوي وزارتخانهها نام برد.
البته ميزان تأثيرگذاري اين ديپلماسي بيشتر به نقش مجالس قانونگذاري در شكل دادن به سياست خارجي دو كشور باز ميگردد، به عنوان مثال در ايالات متحده امريكا كنگره نقش اساسي در تعيين سياست خارجي اين كشور دارد. رژيم صهيونيستي نيز از طريق لابيهایي در داخل امريكا كه مشهورترين آنها لابي ايپك است، رابطهاي راهبردي با اين مجموعه تعريف كرده و به دنبال فشار حداكثري بر ايران در قالب مصوباتي است كه در اين مجلس به تصويب ميرسد. البته تنها رژيم صهيونيستي نيست كه به دنبال فشار و لابي در كنگره امريكا هستند بلكه كشورهاي عربي نيز با هزينههاي هنگفت به دنبال فراهم كردن لابيهاي گوناگون با استفاده از دلارهاي نفتي هستند. حال در اين ميان سوال اصلي اينجاست كه ما تا به چه اندازه از ديپلماسي پارلماني بهره برده ايم.
به نظر ميرسد كه ديپلماسي پارلماني به اندازه كافي مورد توجه قرار نگرفته است. شايد خبري كه در ميان تمام هياهوها در خصوص برجام و ارجاع آن به كنگره توجه صاحب نظران را به خود جلب كرد، تلاش پارلماني روسها براي حفظ برجام از طريق ديپلماسي پارلماني بود. بر طبق سخناني كه خبرگزاري ريانووستي منتشر کرده است، «كنستانتين كساچف» رئيس كميته امور خارجي شوراي فدراسيون روسيه پيشتر به این خبرگزاري گفته بود كه پارلمان روسيه قصد دارد با پارلمانهاي كشورهاي اروپايي گروه 1+5 به منظور ارائه پيشنهادي براي اعمال نفوذ بر قانونگذاران كنگره امريكا در خصوص باقي ماندن واشنگتن در توافق هستهاي ايران وارد گفتوگو شود.
همچنين سناتورهاي روسيه قرار است با حضور نمايندگان وزارت خارجه اين كشور نشستي را به منظور بررسي پيشنويس طرح پيشنهادي تعدادي از قانونگذاران روس در خصوص درخواست از پارلمانهاي كشورهاي عضو گروه 1+5 و برخي كشورهاي ديگر براي تحت فشار قرار دادن كنگره امريكا در رابطه با باقي ماندن در توافق هستهاي ايران (برجام) برگزار كنند. اين اقدام روسها البته در داخل نهادهاي قانونگذاري ايران نيز بازتاب داشته است و برخي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي از اين اقدام روسها حمايت كردند. اكبر رنجبرزاده عضو هيئت رئيسه مجلس در تقدير از اقدام روسهاي ميگويد: اقدام سناتورهاي روسيه در حفظ برجام و فشار به امريكايي ها، حركتي در چارچوب حفظ تعادل، ثبات و نظم بينالمللي است. اين اقدام پارلمان كشورهاي مختلف ميتواند عرصه را به امريكا تنگ كند و آنان را در سر دو راهي قرار دهد. حركت سناتورهاي روس كاملاً چارچوب دار، منطقي و در راستاي به عقب راندن يكه تازيهاي امريكاست و مسير بسيار درستي است.
جدا از قدرداني نمايندگان مجلس شوراي اسلامي از اقدام نمايندگان روس آيا واقعاً مجلس شوراي اسلامي نميتواند چنين اقدامي را انجام دهد.
چرا وضع اين چنين است
واقعيت اين است كه ديپلماسي پارلماني در مجلس شوراي اسلامي تنها به سفرهاي پارلماني گروههاي دوستي كه اغلب نيز براي گشت وگذار انجام ميشود، ختم ميشود. نمونه آن را ميتوان سفر پارلماني تعدادي از نمايندگان به فرانسه ذكر كرد كه خروجي چنداني در برنداشت. البته مجلس شوراي اسلامي در دهه 70 ابتكارات درخشاني در حوزه ديپلماسي پارلماني داشت، اما به نظر ميرسد كه با گذشت سالها نقش مجلس دراين حوزه به يك نقش تشريفاتي محدود شده است. دلايل متنوعي براي اين اتفاق ميتوان ذكر كرد. واقعيت اين است كه توانمندسازي مجلس شوراي اسلامي در حوزه پارلماني نياز به اصلاحات جدي دارد. نبود همسويي بين ديپلماسي رسمي و پارلماني، كمرنگ بودن نقش كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي در فعاليتهاي ديپلماتيك مجلس شوراي اسلامي، قاعدهمند نبودن فعاليتهاي ديپلماتيك مجلس ، عدم مستندسازي و ثبت تجارب مرتبط با ديپلماسي پارلماني، چابك نبودن فعاليتهاي ديپلماتيك مجلس شوراي اسلامي، كم بودن منابع مرتبط با دانش ديپلماسي پارلماني، فقدان توسعه نظاممند احزاب و فراكسيونهاي پارلماني، نبود معاونت بينالملل در ساختار سازماني مجلس شوراي اسلامي، عدم مكانيسم لازم براي بهرهگيري از تجارب نمايندگان ادوار باتجربه و متخصص، فقدان اساسنامه منسجم براي فعاليت گروههاي دوستي و هيئتهاي ديپلماتيك پارلماني، پايين بودن تعداد اتحاديههاي پارلماني منطقهاي و فقدان سند مشاركت راهبردي بين وزارت امور خارجه و كميسيون امنيت ملي تنها بخشي از مجموعه مواردي هستند كه ديپلماسي پارلماني را به خفا كشاندهاند.
سوال اصلي اينجاست كه راه اصلي براي اصلاح چنين وضعيتي چيست؟
راهكار چيست؟
مهمترين جواب براي پاسخ به چنين سوالي تعيين يك اولويت كلي براي مجلس شوراي اسلامي در حوزه پارلماني است. واقعيت اين است كه برخي از پارلمانهاي اروپايي نفوذ مناسبي روي همكاران اروپايي خود دارند و ميتوانند از اين نفوذ به نفع خود استفاده كنند. به عنوان مثال هيئت دوستي پارلماني ايران و انگلستان به سرپرستي جك لامونت در اين حوزه بسيار فعال است و بارها براي حفظ منافع تجاري اين كشور به ايران سفر كرده است. طبيعي است در چنين شرايطي اين هيئت دوستي از اين ظرفيت براي فشار غيرمستقيم بر كنگره امريكا جهت حفظ برجام ميتوان استفاده كرد.
چنين وضعيتي در خصوص مجلس آلمان فدرال يا همان رايشتاگ وجود دارد. اتفاقاً در دورههايي دخالت نمايندگان پارلمان آلمان توانسته است بازخورد مناسبي در متوقف كردن برخي طرحهاي ضد ايراني در كنگره امريكا داشته باشد. حتي در اين ميان ميتوان همكاريهاي مستقيم را با دوماي روسیه و مجلس خلق چين به عنوان كشورهايي كه همگرايي بيشتري با ايران دارند، آغاز كرد. البته همه آنها به شرطي است كه ارادهاي براي دستيابي به اين هدف وجود داشته باشد.
واقعيت اين است كه مجلس شوراي اسلامي در مقابل طرحهاي تحريمي كنگره امريكا تنها به جواب قانوني سطحي اكتفا كرده است. شايد زمان آن باشد كه مجلس شوراي اسلامي با توجه به ماهيت برجام و ضرورت حفظ منافع كشور فارغ از درگيري جناحهاي سياسي كاري جدي را در اين باره شروع كنند.