
در دو قسمت قبلي براي تحقق بند 20 اقتصاد مقاومتي و گفتمانسازي به دو عنصر مهم واقعگرايي و لزوم باور مسئولان به اقتصاد مقاومتي پرداختيم. واقعگرايي از اين جهت حائز اهميت است كه در برنامهريزي و گفتمانسازي حتماً بايد شرايط موجود اقتصادي را مدنظر قرار داد و بايد گفتمان حاكم بر اقتصاد را كه «غيريت» گفتمان اقتصاد مقاومتي است به شكلي واقعي شناخت. همچنين اشاره كرديم كه با توجه به عملكرد حاميان اقتصاد بازار آزاد، اين گفتمان دچار «بيقراري» و تضعيف هژموني گفتمان مسلط شده و نيز به تلاشهاي بازسازي گفتمان اقتصاد بازار آزاد از روشهاي مختلف اعم از انحراف افكار عمومي از ناكاميها، به حاشيه راندن گفتمان اقتصاد مقامتي يا با طرح موضوعات جديد اعم از برجام اقتصادي و تيولداري و... ميپردازند.
به علاوه اشاره كرديم كه اگر قرار باشد اقتصاد مقاومتي به گفتمان غالب بدل شود بايد فضاي ذهني مسئولان سه قوه، تشكلها، نهادهاي مردمي، برنامهريزان و نخبگان با اين سياست اقتصادي كه نامش اقتصاد مقاومتي است آشنا و به لحاظ منطقي آن را قبول كنند، وگرنه هيچگاه گفتمان اقتصاد مقاومتي از مرحله اسطوره به مرحله تصور اجتماعي نخواهد رسيد، كما اينكه هم اكنون تصوير اقتصاد مقاومتي در اذهان عمومي نوعي رياضت اقتصادي و نسخهاي با تاريخ مصرف و براي شرايط خاص دوران تحريم است. درحالي كه از اساس ترجمه مقاومت و اقتصاد مقاومتي نوعي «تابآوري» اقتصادي و انعطافپذيري در شرايط مختلف است و همانطور كه مقام معظم رهبري نيز به آن اشاره داشتند بزرگترين اقتصادهاي جهان با اجراي اقتصاد مقاومتي به پيشرفت و توسعه رسيده و بر شرايط بحراني فائق آمدهاند.
اگر اين وجه جدي و اساسي اقتصاد مقاومتي را به عنوان دالهاي گفتمان در نظر بگيريم، آنگاه پيش از آنكه بيمنطق و تنها بر اساس احساس و بدون توجه به اصول مسلم اقتصادي دائم و به شكل كور بر مصرف كالاي ايراني متمركز شويم، به منطق آحاد جامعه به مثابه «انسان اقتصادي» احترام گذاشته و مسير منطقي انتخاب كالاي باكيفيت ايراني خواهيم پرداخت.
بنابراين در سومين گام براي گفتمانسازي بيش از آنكه شعارهاي احساسي غيرقابل عملياتي بدهيم بايد براي هماوردطلبي با گفتمان موجود به ياركشي علمي بپردازيم؛ موضوعي كه در يادداشت قبلي نيز به طور تلويحي به آن پرداختيم. گفتمان اقتصاد مقاومتي يا هر گفتمان ديگري در حوزه اقتصادي نياز به سربازاني دارد كه بتواند در مواجهه سربازان فكري اقتصاد بازار آزاد خلع سلاح نشده و ميدان را واگذار نكند.
بديهي است بهترين مكان براي اين موضوع علاوه بر مراكز پژوهشي وزارتخانههاي مختلف، دانشگاههاست. با اين حال نگارنده به عنوان دانشجوي اقتصاد به خوبي در جريان فضاي موجود در دانشگاهها و موضعگيريهاي اساتيد و دانشجويان نسبت به اين سياستهاست. نكته قابل تأمل آنكه بسياري از آنها حتي يكبار هم بندهاي بيستوچهارگانه سياستهاي كلي اقتصاد مقاومتي را نخواندهاند، لذا به عنوان يك پيشنهاد جدي تدريس اقتصاد مقاومتي و الگوهاي جهاني تابآوري اقتصادي، معيارهاي ارزيابي و... را ميتوان به عنوان يك موضوع جدي دنبال كرد و از سوي ديگر به جاي هزينهكرد بودجههاي ناكارآمد درباره همايشهاي اقتصاد مقاومتي، كرسيهاي آزادانديشي در ترويج و نقد اقتصاد مقاومتي در دانشگاهها پيگيري شود.
بديهي است تا اين اقدام صورت نگيرد و اقتصاد مقاومتي در ميان نخبگان جدي گرفته نشود، همچنان فضاي اقتصاد كشورمان ميان اقتصاد تمركزگرا و اقتصاد بازار تقسيم شده و سودها و منافعي كه در اين خلط خط اقتصاد دنبال ميشود هر سال وضعيت مردم را بدتر، اوضاع اشتغال را وخيمتر و مسير پيشرفت را منحرفتر ميكند. به علاوه بايد بپذيريم تعداد قليل آشنا به اقتصاد مقاومتي بيش از آنكه فرصت تبليغ و استقرار گفتمان اقتصاد مقاومتي را پيدا كنند، جذب نهادهاي مختلف شده و دغدغههاي ديگري را دنبال خواهند كرد كه گفتمانسازي اقتصاد مقاومتي در اولويتهاي بعدي آنها خواهد بود، كما اينكه تجربه برخي از افراد و كارشناسان آشنا به اين موضوع نيز نشان از همين رويه دارد كه نگارنده از نام بردن آنها ميگذرد. ارتشي كه سربازانش نيامده ژنرال ميشوند نيز انگيزه لازم به چالش كشيدن گفتمان غالب را ندارد!
ادامه دارد...