
فوتبال ايران کم حاشيه ندارد و مرور اتفاقات چند وقت اخير به خوبي گوياي وضعيت نامناسب اخلاقي و فرهنگي اين رشته پرطرفدار است. ميتوان انواع و اقسام حاشيهها را در فوتبال ديد، مسائلي که خيليها بابت آن انگشت به دهان ميگيرند و تأسف ميخورند. وضعيت حاکم بر فوتبال روز به روز ناسالمتر و هر روز از حاشيه جديدی رونمايي ميشود، مانند يک ماه گذشته که فوتبال پر از حاشيه و اتفاقات تلخ و البته تکاندهنده اخلاقي بود. از ماجراي محروميت طارمي و شب زندهداري و خوشگذراني بازيکنان پرسپوليس قبل از بازي با الهلال تا ماجراي چاقوکشي و دعوا در اردوي تراکتورسازي و آخرين آن هم بياحترامي و بيحرمتي بازيکن جوان استقلال به پيراهن اين تيم و سرمربي آلماني. حاشيههايي كه تنها در کمتر از چند هفته در فوتبال ايران رخ داده و نمونههاي بيشتري را هم ميتوان در طول سال و در بين اهالي فوتبال مشاهده کرد و تأسف خورد.
بديهي است فراموشي وظيفه فرهنگي و تربيتي باشگاهها، فدراسيون فوتبال و وزارت ورزش زمينهساز افزايش حاشيههاي تأسفانگيز در فوتبال شده است. البته در اين باره بارها به مسئولان هشدار داده شد، اما گسترده شدن حاشيههاي غيراخلاقي و فرهنگي حاکي از آن است که متوليان ورزش ايران در اين زمينه دست روي دست گذاشتهاند تا خودشان نيز در به وجود آمدن چنين شرايطي نقش داشته باشند. با اين حال برخورد وينفرد شفر، سرمربي آلماني استقلال با بازيکن جوان تيمش که هنوز پشت لبش سبز نشده و ياغي شده، يک اتفاق قابل تقدير است که بايد سرلوحه کار متوليان فوتبال کشورمان قرار گيرد. البته براي بهبود وضعيت نامناسب اخلاقي و فرهنگي در فوتبال، مديران باشگاهها و مربيان نقش اصلي را برعهده دارند و در اين بين بايد با هر حاشيهاي آنها را مورد بازخواست قرار داد که با فراموشي وظيفه فرهنگي و تربيتيشان در ورزش، زمينه افزايش بياخلاقيها و بيحرمتيها را فراهم کردهاند، طوري که ديگر امروز هتکحرمت به پيشکسوت يا چاقوکشي در تمرين يک تيم، کمتر کسي را متعجب و بهتزده ميکند. سقوط اخلاقي فوتبال در سالهاي اخير باعث شده تا امروز از اين دست حاشيهها به جزئي جداييناپذير از فوتبال تبديل شود.
ورود پولهاي بيحساب و کتاب و قراردادهايي که بدون هيچ ضابطهاي بالا ميرود و هزينههاي چندصد ميلياردي که در يک دهه گذشته روي دست بيتالمال گذاشته، يکي از مهمترين دلايل سقوط اخلاق در فوتبال کشور است. اين مسئله سبب شده تا سيستم مديريتي حاکم بر فوتبال هم با توجه به عدم نظارتي که روي عملکرد آنهاست به جاي توجه به مسائل فرهنگي، در طول روزهاي مديريتيشان با دستاندازي به بيتالمال، همواره به افزايش رقم قراردادهاي ستارههاي پوشالي فوتبال که کمتر بويي از اخلاق و فرهنگ بردهاند، مشغول باشند و براي آنها بهرغم هزينههاي گزاف، همواره نتيجهگرايي در اولويت باشد و مسائل اخلاقي جايي در برنامههايشان نداشته باشد. اين در حالي است که مسائل فرهنگي و تربيتي به عنوان يکي از ارکان اصلي وظايف هر باشگاه تعريف شده، اما در باشگاههاي ايران اين وظايف بايگاني شده و کمتر برنامه و آموزشي در اين زمينه براي بازيکنان در نظر گرفته ميشود.
البته از بيتوجهي و غفلت وزارت ورزش و فدراسيون فوتبال هم نبايد به راحتي گذشت. دو متولي ورزش که در سالهاي اخير مديران آن نشان دادهاند که براي آنها کار فرهنگي تنها در نصب يک بنر، تجليل از خانواده شهدا و انداختن چفيه خلاصه ميشود، برنامههايي که تنها براي رفع تکليف در اين زمينه انجام شده و کمترين تأثيرگذاري را در بين فوتباليها و ارتقاي وضعيت فرهنگي باشگاهها داشته است. اين در شرايطي است که در ورزش دنيا، مسائل آموزشي و فرهنگي از اهميت ويژهاي برخوردار است و باشگاهها در کشورهاي مختلف در کنار تمرين، برنامههاي متعدد آموزشي و روانشناسي براي بازيکنانشان در نظر ميگيرند تا يک فوتباليست، علاوه بر رشد فني از نظر شخصيتي و اخلاقي هم رشد کند و آموزش ببيند و نماينده شايستهاي براي اين تيم باشد.
در ايران اما اعتقادي در سيستم مديريتي باشگاهها و فدراسيون فوتبال به مسائل آموزشي و فرهنگي وجود ندارد. با اين حال کاهش حاشيهها، توجه ويژه مسئولان و مديران ورزش کشور در جهت ارتقاي اخلاق در فوتبال را ميطلبد تا امروز شاهد اتفاقات تلخي چون چاقوکشي و بيحرمتي به پيشکسوتان و شب زندهداري در فوتبال نباشيم. در حال حاضر کارنامه مديران باشگاهها و فدراسيون فوتبال و البته وزارت ورزش در زمينه کارهاي فرهنگي و تربيتي در ورزش بسيار نااميدکننده است و شايد انتظار بهبود شرايط فرهنگي فوتبال با حضور چنين مديراني سرابي بيش نباشد.