تصميمهاي عجولانه، درمانهاي مقطعي، اقدامات آزمون و خطا، نداشتن قاعده و ضابطه براي انتخاب مديران باشگاهي و چندين و چند مورد منفي ديگر همه دست به دست هم دادهاند تا باشگاهداري در ورزش و به خصوص فوتبال با معضلات و مشكلات ريز و درشتي همراه باشد.
به اين موارد پاك كردن صورت مسئله مشكلات را هم اضافه كنيد تا به اصل مطلب برسيم. حتماً شنيدهايد كه مجوز فعاليت باشگاه نفت يك ماه ديگر توسط اداره كل ورزش استان تهران با اين نيت كه سهميه ايران در ليگ قهرمانان آسيا و همچنين سهميه ورزش تهران سوخت نشود، تمديد شده است. داستان مشكلات و معضلات نفت تمام شدني نيست، اما جالب اينجاست كه گويا عزمي هم براي درست شدن وضعيت اين باشگاه و به صورت كلي سروسامان گرفتن امر باشگاهداري وجود ندارد.
نفت طي چند سال گذشته مرتب از اين دست به آن دست شد، بدون اينكه حتي در يك مورد تحقيق درست و اصولي صورت گرفته باشد، اين را ميتوان از حرفهاي رضا گلمحمدي، مديركل ورزش و جوانان استان تهران استنباط كرد، وقتي ميگويد در فوتبال قاعده و ضابطه براي تحقيق درست در خصوص مديران وجود ندارد. اين يعني فاجعه، يعني همين كه در نفت اتفاق افتاده و به صرف يك استعلام بانكي و يك سابقه سوءپيشينه فردي را به عنوان مالك يك باشگاه معرفي ميكنند و اين فرد ميآيد با اسم و آبروي چند بزرگ فوتبال بازي ميكند و بعد معلوم ميشود كه مشكلدار است و تازه همان تعهدات مالي را كه آقايان مثلاً استعلامش را گرفته بودند را هم انجام نميدهد.
البته كار به اينجا ختم نميشود و اين اشتباهات سلسلهوار همچنان ادامه پيدا ميكند؛ ميگويند يك ماه فرصت دادهايم، فرصت دادهايد كه چه اتفاقي بيفتد؟ آيا در اين يك ماه همه چيز درست ميشود؟ اين درمانهاي مقطعي در فوتبال و ورزش است. يك ماه به نفت وقت ميدهيم با اين نيت كه سهميه فوتبال ايران در AFC نسوزد و اين يعني پاك كردن صورت مسئله تا مثلاً هر طور شده خود را در آسيا حرفهاي نشان دهيم، ولي اگر همين AFC يك ماه بعد از باشگاهها مدارك بخواهد، آن وقت چه كار ميكنيم، حتماً دوباره يك ماه ديگر وقت ميدهيم.
كار از پايه و از بيخ و بن اشتباه است. از لحظه واگذاري اين اشتباه كليد ميخورد و تا انتخاب مديرعامل، مالك و تعيين حد و مرزها ادامه پيدا ميكند و اينگونه ميشود كه تيمي چون نفت نه در زمان وابستگي به دولت سروسامان درستي پيدا ميكند و نه زماني كه مثلاً واگذار شده است.
قصه نفت، داستان تمام باشگاههاي ايران است، تمام تيمهاي فوتبالي كه با اسم باشگاه اداره ميشوند، مستعد قرار گرفتن در شرايط امروز نفت هستند و به آتش زير خاكستر ميمانند. حالا بايد اين سؤال را مطرح كنيم كه مدير پرسپوليس را چگونه انتخاب كردهايد؟ مديري كه به راحتي تاريخ قرارداد بازيكنش را جابهجا ميكند و بعد از يك سال با چنان گرفتاري و محروميتي روبهرو ميشود كه تيمش از هم ميپاشد! بيترديد چنين فاكتورهايي در استعلام مالي، سوءپيشينه و حراستي مشخصي نميشود و همانطور كه براي نفت نشده، قطعاً براي ديگر مديران هم نخواهد شد.
اصل حرف بر اين است كه عزمي براي درست شدن مشكلات وجود ندارد. همه به دنبال درمان مقطعي و باز كردن مسئوليت از سر خود هستند. با اين شرايط تغييري رخ نميدهد و اتفاقي نميافتد و با چنين فرصتهايي كه به مديران داده ميشود، نهايت كار هم اين است كه اين مدير برداشته ميشود و ديگري جاي او را ميگيرد با همان مشكلات، همان معضلات و همان سيستم مديريتي و نتيجهاش اين ميشود كه ورزش كشور هيچگاه به درستي رنگ حرفهاي شدن را به خود نميبيند. اين ميشود كه مقطعي نتيجهگيري ميكنيم، ولي پشتوانهاي در كار نيست، چون باشگاهي حرفهاي با اصول درست مديريتي در كار نيست كه بتوان به آينده اميدوار بود.