پايگاه حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله خامنهاي در گزارشي به بررسي هزينههاي سازش در حكومتهاي گوناگون از جمله حكومت پهلوي و همچنين حكومت عربستان سعودي پرداخته است. در اين مطلب آمده است: حربه سازش تنها محدود به كشورهاي غيرغربي يا ضعيف نيست و غرب نيز در مقاطعي آن را تجربه كرده است. براي مثال، غربيها بعد از به قدرت رسيدن هيتلر در آلمان، با سازشها و مماشات فراواني كه در برابر وي نشان دادند، باعث جريتر شدن وي و تجربه تلخ جنگ جهاني دوم شدند. مهمترين بخش اين سياست سازشكارانه در برابر هيتلر مربوط به پذيرش جدا شدن منطقه سودتنلاند جمهوري چك و واگذاري آن به آلمان است كه به سياست «اپيزمنت» يا مماشات معروف شده است. كارشناسان معتقدند سياست مماشات با هيتلر عامل مهمي در تهاجميتر شدن هيتلر و آغاز جنگ جهاني دوم بود.
اما اگر بخواهيم نتايج عقبنشيني در برابر غربيها را بهخوبي درك كنيم، بهتر است رابطه امريكا با دولتهاي دستنشانده خود را نيز بررسي كنيم. امريكا در رابطه با حاكمان دستنشانده خود نيز به دنبال تأمين منافع خود است و حمايت از آن حاكمان را تا آنجا بهپيش ميبرد كه منافعش تأمين شود. اين حاكمان هرچقدر در برابر امريكا عقبنشيني كردند، به همان ميزان توسط اين كشور دوشيده شدند. رابطه امريكا با عربستان و ايرانِ دوران پهلوي، نمونه بارز اين نوع رابطه است.
زماني كه عربستان خود را به امريكا ميفروشد
عربستان سعودي از ابتداي تأسيس خود تاكنون براي تأمين امنيت، وابسته به امريكا بوده است. اين نوع رابطه را معمولاً در عرف سياسي رابطه حامي – پيرو (patron- client) مينامند كه كشور ضعيفتر به منظور حفظ امنيت خود وابسته به يك كشور قدرتمند ميشود، البته شرط اين نوع رابطه، داشتن مزيت براي كشور قدرتمند يا بهاصطلاح، كشور حامي، از طرف كشور ضعيفتر است. اگر بخواهيم به زبان ساده اين نوع رابطه را توضيح بدهيم، كشور ضعيفتر براي تأمين امنيت كشور خود كه معمولاً از مقبوليت داخلي نيز برخوردار نيست و حاكمان آن بهوسيله جنگ داخلي و با پشتيباني كشورهاي ديگر به سلطه ميرسند، به يك كشور قدرتمند باج و خراج ميدهد.
واضح است كه مهمترين مزيت عربستان براي امريكا مسئله تأمين انرژي است. عربستان همواره تأمينكننده اصلي انرژي امريكا بوده است و در مواقع ضروري با كموزياد كردن مصنوعي قيمتها به اين كشور خدمت كرده است، البته اين پايان كار نيست و دلارهايي كه امريكا بابت خريد نفت به عربستان ميپردازد، بهوسيله فروش اسلحه به اين كشور باز پس ميگيرد.
عربستان در هشت سال رياست جمهوري قبلي امريكا نيز چيزي حدود ۱۱۵ ميليارد دلار اسلحه از امريكا خريده بود. كشوري كه خود دچار مشكلات اقتصادي از جمله بيكاري گسترده است و نيز در سال گذشته ۹۰ ميليارد دلار كسري بودجه داشت، اكنون براي جلب نظر امريكا چنين قراردادهايي را امضا ميكند. مسئولان امريكايي نيز بيتوجه به مشكلات اقتصادي عربستان، به فكر حل مشكلات اقتصادي خودشان هستند و بيكاري گسترده در عربستان برايشان اهميتي ندارد. مطمئناً اگر وضع حاكمان سعودي به همين منوال ادامه پيدا كند، در آينده مجبور خواهند شدند براي كسب رضايت غربيها باجهاي سنگينتري را پرداخت كنند.
شاه مخلوع ايران و بخشيدن بحرين به عربستان
ايرانِ دوران پهلوي، شباهت زيادي با عربستانِ كنوني داشت. كشوري سرشار از منابع نفتي، داراي ارتشي بهظاهر قدرتمند و حاضر در درگيريهاي منطقهاي و البته بزرگترين واردكننده سلاح از امريكا. دوران پهلوي، به هر ميزان توليد و قيمت نفت افزايش مييافت، به همان ميزان بر واردات سلاح از امريكا افزوده ميشد؛ امريكا ازيكطرف با واردات نفت از ايران، انرژي موردنياز خود را تأمين ميكرد و از طرفي ديگر با فروش سلاح به ايران دلارهاي خود را پس ميگرفت، اما انباري از اسلحه براي خود در خاورميانه ايجاد ميكرد. در آرشيو سايت وزارت خارجه امريكا آمده است كه «مسئولان امريكايي بهترين روش براي كنترل شاه را همان برنامه نظامي ميدانند، اگر شاه مطمئن شود كه امريكا به امنيت ايران توجه دارد، مشاوران نظامي بهتر ميتوانند به وي در مورد مسائل اولويتدار مشورت دهند.»
عقبنشينيهاي سياسي محمدرضا شاه به اينجا ختم نميشود و موارد متعددي ازايندست در طول دوران پهلوي قابلمشاهده است. مسئله صرفنظر كردن ايران از حاكميت بر بحرين از جمله اين عقبنشينيهاي سياسي اين دوران است. در كتاب سياست خارجي ايران در دوران پهلوي آمده است كه در مذاكرات پنهاني ميان ايران، انگلستان و امريكا، ايران در مورد مسئله بحرين كوتاه ميآيد و عقبنشيني سياسي ميكند و نتيجه چيزي نميشود جز جدايي بحرين از ايران.
وقتي آرمان فلسطين از دست رفت
مذاكرات سازمان آزاديبخش فلسطين به رهبري ياسر عرفات از درسآموزترين تجربههاي مسلمانان در دهههاي اخير است. سازمان آزاديبخش فلسطين كه در سال ۱۹۶۴ با هدف آزادسازي فلسطين از طريق درگيري مسلحانه تشكيل شده بود و هدف نخست خود را نابودسازي رژيمصهيونيستي عنوان ميكرد، پس از چند دهه مقاومت، پاي ميز مذاكره با رژيمصهيونيستي مينشيند و در نهايت بدون دست يافتن به اهداف خود، اين رژيم را به رسميت ميشناسد. اين مذاكرات با اجلاس مادريد در سال ۱۹۹۱ آغاز و نهايتاً به توافقنامه اسلو منتهي ميشود. ياسر عرفات در مذاكرات سازش به دنبال اهدافي همچون پايان دادن به شهركسازيها و آزادي اسراي فلسطيني بود كه باوجود دادن امتيازات فراوان به رژيمصهيونيستي، به هيچكدام از آن اهداف نرسيد.
بر اساس اسناد جديدي كه منتشر شده است، روحيهسازش ميان مسئولان سازمان آزاديبخش فلسطين در دوران اوج موفقيتهاي اين سازمان يعني به رسميت شناخته شدن اين سازمان از طرف سازمان ملل و اتحاديهعرب نيز وجود داشته است و اين مسئولان در آن زمان نيز عقبنشينيهاي زيادي را پذيرفته بودند. همين روحيه باعث درهم شكسته شدن مقاومت ۳۰ ساله اين سازمان و نابودي تلاشها براي رسيدن به آرمان تشكيل دولت مستقل فلسطين از سوي «ساف» شد.